کد خبر: ۸۰۹۸
زمان انتشار: ۱۷:۵۰     ۲۴ دی ۱۳۸۹

محمدحسن روزی طلب: هنوز 10 سال از انتصاب حضرت آیت الله خامنه ای به امامت جمعه تهران نگذشته بود که پس از عروج آسمانی بنیانگذار انقلاب اسلامی، به وصیت امام خمینی، مجلس خبرگان امام جمعه تهران را به رهبری انقلاب برگزید. امام جمعه تهران در دوران حیات امام، خطبه های تاریخ سازی را مانند خطبه 15 اسفند 1359 که در آن خشم انقلابی در برابر بنی صدر، جایش را به صبر به فرموده امام داده بود، خطبه غرا پس از عزل بنی صدر، خطبه روشنگرانه پس از پذیرش قطع نامه ایراد کرده بود.

در این نوشتار به هفت خطبه تاریخی و تاریخ ساز آیت الله خامنه ای در دوران رهبری ایشان می پردازیم:

خطبه اول

چهل روز از فقدان بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران گذشته بود که آیت الله خامنه ای در روز 23 تیرماه 1368 بر منصب امامت جمعه قرار گرفت. شروع خطبه ها با صدای گریه و ناله مستعمعان همراه بود: «چهل روز از فقدان عظيم و مصيبت‏بار امام بزرگوارمان مى‏گذرد و اين اولين جمعه‏اى است كه من در فقدان آن عزيز به نماز جمعه مى‏آيم و با شما امت وفادار و ياران مخلص او روبه‏رو مى‏شوم. باور كردن اين حقيقت تلخ، بسيار سخت است. در طول سال‌هاى گذشته، تصور دنياى بى‏روح و فضاى افسرده و زندگى غم‏انگيزى كه در آن، امام و رهبر و مراد و معلم و مرشد و پدر و اميد ما حضور نداشته باشد، برايمان بسيار دشوار بود. پروردگارا! ما در اين مصيبت به تو پناه مى‏بريم، از تو تسلا مى‏جوييم، از تو كمك مى‏خواهيم و به تو شكوه مى‏كنيم. اى بقيةالله، اى حجةبن‏الحسن‏العسكرى! تسليت اين مصيبت بزرگ را به تو عرض مى‏كنيم.»

خطبه اول به امام اختصاص داشت: «اولين كار بزرگ او، احياى اسلام بود. دومين كار بزرگ او، اعاده‏ى روح عزت به مسلمين بود. سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمان‌ها احساس درك امت اسلامى داد. چهارمين كار بزرگ او، ازاله‏ى يكى از مرتجع‌ترين و پليدترين و وابسته‏ترين رژيم‌هاى منطقه و جهان بود. ازاله‏ى حكومت پادشاهى در ايران، كار پنجم او، ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام بود؛ چيزى كه به ذهن مسلمان‌ها و غيرمسلمان‌ها خطور نمى‏كرد. كار ششم او، ايجاد نهضت اسلامى در عالم بود. هفتمين كار بزرگ او، نگرشى جديد در فقه شيعه بود. كار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكام بود. امام ما اين باور غلط را عوض كرد و نشان داد كه رهبر محبوب و معشوق يك ملت و ديگر مسلمانان عالم، مى‏تواند زندگى زاهدانه‏اى داشته باشد و به جاى كاخ‌هاى مجلل، در يك حسينيه از ديداركنندگان پذيرايى كند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد كند. كار نهم او، احياى روحيه‏ى غرور و خودباورى در ملت ايران بود و بالاخره دهمين كار بزرگ او، اثبات اين نكته بود كه «نه شرقى و نه غربى»، يك اصل عملى و ممكن است.»

خطبه دوم اما با تشکر آغاز شد: «اولاً، از خبرگان منتخب مردم به خاطر حسن‏ظنى كه به اين بنده‏ى حقير ابراز داشتند و مسؤوليت بزرگ و سنگينى را بر دوش من نهادند، تشكر مى‏كنم. ثانياً، از آحاد ملت بزرگ ايران و گروه‌هاى پُرشور و وفادار كه در طول اين مدت به عنوان بيعت و اعلام وفادارى، با پيام و حضور و پياده‏روى و تهيه‏ى طومار و غيره، تأييد و حمايت خودشان را اعلام داشتند، صميمانه و با همه‏ى وجود تشكر مى‏كنم و به خاطر وفادارى بى‏نظيرشان نسبت به امام و مقتداى بزرگ امت در طول چهل روز عزاى عمومى، سپاسگزارم.»

در ادامه، مسیر ایران در دوران رهبری ترسیم شد: «ملت هميشه بايد بيدار باشد و وحدت كلمه‏ى خود را حفظ كند... شما از همه‏ى دشمنانتان قويتريد... بايد براى حركت، كمرمان را محكم ببنديم. ما ديگر جنگ نظامى نداريم؛ اما جنگ با موانع سازندگى پيش روى ماست. بايد كشورمان را بسازيم.»

و در انتها: «ياد امام هرگز از دل و جان ما رخت نخواهد بست. امام عزيز! مگر ممكن است ما تو را فراموش كنيم؟ يقيناً اين غم بزرگ همچنان ما را تا سالهاى متمادى همراهى خواهد كرد. امام عزيز! ما از امروز - كه عيد قربان است - باز هم به خاطر تو زندگى و تلاش را شروع مى‏كنيم؛ چون تو اين راه را مى‏خواستى و مى‏پسنديدى و مى‏طلبيدى.»

خطبه دوم

ده سال پس از رهبری آیت الله خامنه ای، روز جمعه 18 اردیبهشت سال 1377 مصادف با عاشورای حسینی بود و رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه بحث را به بیان عبرت‌هاي عاشورا کشاند: «بحث عبرت‌هاى عاشورا مخصوص زمانى است كه اسلام حاكميت داشته باشد. حداقل اين است كه بگوييم عمده اين بحث، مخصوص به اين زمان است؛ يعنى زمان ما و كشور ما، كه عبرت بگيريم. ما قضيه را اين‏گونه طرح كرديم كه چطور شد جامعه اسلامى به محوريت پيامبر عظيم‏الشأن، آن عشق مردم به او، آن ايمان عميق مردم به او، آن جامعه سر تا پا حماسه و شور دينى و آن احكامى كه بعداً مقدارى درباره آن عرض خواهم كرد، همين جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتى بعضى همان كسانى كه دوره‏هاى نزديك به پيامبر را ديده بودند، بعد از 50 سال كارشان به آن‏جا رسيد كه جمع شدند، فرزند همين پيامبر را با فجيع‌ترين وضعى كشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از اين بيشتر چه مى‏شود؟!»

اکنون بعد از گذشت 12 سال از زمان آن خطبه و گذراندن دوران تلخ دوم خرداد، خواندن هشدارهای مستقیم رهبری انقلاب بسیار گواراست: «اما همين حادثه باورنكردنى (عاشورا)، همين حادثه عجيب و حيرت‏انگيز، اتفاق افتاد. چه كسانى كردند؟ همان‌هايى كه به خدمتش مى‏آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مى‏كردند. اين يعنى چه؟ معنايش اين است كه جامعه اسلامى در طول اين 50 سال، از معنويت و حقيقت اسلام تهى شده است. ظاهرش اسلامى است؛ اما باطنش پوك شده است. خطر اين‏جاست. نمازها برقرار است، نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسم‌شان مسلمان است و عده‏اى هم طرفدار اهل‏بيتند! اهل‏بيت محترمند؛ آن روز هم در نهايت احترام بودند؛ اما در عين حال وقتى جامعه تهى و پوك شد، اين اتفاق مى‏افتد. حالا عبرت كجاست؟ عبرت اين‏جاست كه چه كار كنيم جامعه آن‏گونه نشود. ما بايد بفهميم كه آن‏جا چه شد كه جامعه به اين‏جا رسيد؟»

رهبر انقلاب در ادامه چند مثال از مال اندوزی سعد بن عاص، ابوموسی اشعری، طلحه و سعد ابی وقاص آوردند و پس از بیان این مثال ها این گونه نتیجه گرفتند: «عزيزان من! انسان اين تحولات اجتماعى را دير مى‏فهمد؛ بايد مراقب بود. تقوا يعنى اين. تقوا يعنى آن كسانى كه حوزه حاكميت‌شان شخص خودشان است، مواظب خودشان باشند. آن كسانى هم كه حوزه حاكميت‌شان از شخص خودشان وسيع‌تر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب ديگران باشند. آن كسانى كه در رأسند، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب كل جامعه باشند كه به سمت دنياطلبى، به سمت دل بستن به زخارف دنيا و به سمت خودخواهى نروند. اين معنايش آباد نكردن جامعه نيست؛ جامعه را آباد كنند و ثروت‌هاى فراوان به وجود آورند؛ اما براى شخص خودشان نخواهند؛ اين بد است. هر كس بتواند جامعه اسلامى را ثروتمند كند و كارهاى بزرگى انجام دهد، ثواب بزرگى كرده است. اين كسانى كه بحمدالله توانستند در اين چند سال كشور را بسازند، پرچم سازندگى را در اين كشور بلند كنند، كارهاى بزرگى را انجام دهند، اينها كارهاى خيلى خوبى كرده‏اند؛ اينها دنياطلبى نيست. دنياطلبى آن است كه كسى براى خود بخواهد؛ براى خود حركت كند؛ از بيت‏المال يا غير بيت‏المال، به فكر جمع كردن براى خود بيفتد؛ اين بد است. بايد مراقب باشيم. همه بايد مراقب باشند كه اين‏طور نشود. اگر مراقبت نباشد، آن وقت جامعه همين‏طور بتدريج از ارزش‌ها تهيدست مى‏شود و به نقطه‏اى مى‏رسد كه فقط يك پوسته ظاهرى باقى مى‏ماند. ناگهان يك امتحان بزرگ پيش مى‏آيد -امتحان قيام ابى‏عبدالله- آن وقت اين جامعه در اين امتحان مردود مى‏شود!»

خطبه سوم

18 روز از دی ماه سرد سال 1377 گذشته بود که رهبر انقلاب در اوج ماجرای قتل های زنجیره ای و فشار عجیب رسانه‌های زنجیره ای، خطبه‌هاي نمازجمعه تهران را ایراد کردند. ایشان در ابتدا این قتل ها را مشکوک عنوان کرده و فرمودند: «اين حادثه، حادثه بى‏سابقه‏اى براى كشور ما بود. تاكنون چنين حادثه‏اى براى ما پيش نيامده بود. براى مردم هم حادثه جديد و مهم و قابل توجهى بود.»

رهبر انقلاب در ادامه تمثیل زیبایی برای برخی رسانه های داخلی به کار بردند؛ "بچه بی عقل"؛ «بنده كه 20 سال است از نزديك با جزئيات برخوردهاى تبليغاتى با خودمان مواجهم، از اين جنجالى كه راديوهاى بيگانه در اين حادثه درست كردند، تعجب نمى‏كنم. البته از بعضى كارهاى خودي‌ها تعجب مى‏كنم! از كار بعضى از اين مطبوعاتي‌هاى خودى و رسانه‏هاى داخلى تعجب مى‏كنم! اينها درست مثل بچه بى‏عقلى عمل كردند كه پدرش مثلاً در يك برخورد زبانى با يك آدم خبيثِ بدجنسِ بدزبانى درگير باشد و اين بچه بى‏عقل هم از روى بى‏توجهى به موقعيت، بنا كند پدر خودش را مثلاً مسخره كردن! اينها چنين موضعى گرفتند. البته حالا اين نگاه خوشبينانه است؛ مبنى بر اين است كه اينها غرض و مرض و ارتباطى ندارند. اگر چنين باشد، كه بحث ديگرى است.»

رهبر انقلاب در ادامه از کادر و مسئولین وزارت اطلاعات تشکر کردند و فرموردند: «عده‏اى در صددند از وزارت اطلاعات انتقام بگيرند و حالا اين بهانه خوبى برايشان شده است! مسؤولان وزارت اطلاعات ما، بزرگ‌ترين خدمات را به اين كشور كردند. نيروهاى مؤمن و مخلص و صميمى، از همان روزهاى اول، داخل وزارت رفتند. من فراموش نمى‏كنم؛ چند وقتى از طرف شوراى انقلاب مأمور شدم كه به آن‏جا بروم و سركشى كنم. به آن‏جا رفتم؛ اتاق‌هايى را باز مى‏كرديم، مى‏ديديم كه در زيرزمين، جوانان تحصيلكرده و فهيم نشسته‏اند و براى خاطر اين مملكت، اين اسناد را دسته‏بندى و حفظ مى‏كنند؛ يعنى براى كشور اين اسناد را نگهداشتند. بعد قضاياى معارضين -گروهك منافقين و حزب توده- پيش آمد. اگر اين عناصرِ اطلاعات نبودند، اگر اين مجموعه نبود، شما خيال مى‏كنيد كه اين انقلاب جان سالم به‏در مى‏برد؟»

آیت الله خامنه ای پس از آن که داریوش فروهر را مخالف بی ضرر جمهوری اسلامی دانستند و بر پیگیری قضیه تاکید کردند، هشداری جدی نیز به پشت صحنه های قضیه قتل های زنجیره ای دادند؛ هشداری که بعدا نشان داد تحلیل رهبر انقلاب از این ماجراي مشکوک کاملا صحیح و مقارن با حقیقت بوده است: «عده‏اى عناصر سوءِ استفاده‏چى و فرصت‏طلب، در اين جنجال چند روزه، به خيال اين‏كه حالا وزارت اطلاعات قدرت و توانى ندارد؛ شير بى‏يال و دُم و اشكمى شده و مورد تهمت قرار گرفته است، سعى مى‏كنند كه فضاى كشور را از چتر امنيتى خالى فرض كنند. من به آنها هم نصيحت مى‏كنم كه اين اشتباه را نكنند. اشتباه نكنيد؛ اين انقلاب آسان به دست نيامده است. اين امنيتى كه در اين كشور هست، آسان به دست نيامده است. اين حكومت مردمى، به قيمت خون صدها هزار نفر از اين مردم به دست آمده است.»

خطبه چهارم

چند هفته از غائله کوی دانشگاه و آشوب در خیابان‌های تهران نگذشته بود که رهبر انقلاب اسلامی در بيستمین سالگرد اقامه اولین نمازجمعه تهران به دانشگاه تهران رفت تا با خطبه های امام گونه‌اش، آرامش را به کشور بازگرداند. در این خطبه بود که رهبر انقلاب برای اولین بار از فتنه سخن گفت: «خطرناك‌ترينِ اين حوادث، حادثه‏اى است كه فتنه باشد. فتنه، يعنى حادثه غبارآلودى كه انسان نتواند بفهمد چه كسى دوست و چه كسى دشمن است و چه كسى با غرض وارد ميدان شده و از كجا تحريك مى‏شود. فتنه‏ها را بايد با روشنگرى خاموش كرد. هر جا روشنگرى باشد، فتنه‏انگيز دستش كوتاه مى‏شود. هر جا حرف بى‏هدف، كار بى‏هدف، تيراندازى بى‏هدف، تهمت زدن بى‏هدف وجود داشته باشد، فتنه‏انگيز خوشحال مى‏گردد؛ - چون صحنه شلوغ مى‏شود.»

آیت الله خامنه ای در ادامه کد بسیار مهمی از اظهارات مقامات آمریکایی را فاش کردند: «مدتى پيش احساس مى‏شد كه مراكز عمده دشمنى با ملت ما، در انتظار حوادثى در ايران هستند؛ در حرف‌هايشان اين معنا روشن بود. در سال گذشته، رئيس سازمان جاسوسى كشور امريكا در گزارشى كه براى خودشان تهيه كرده بود و داد، اين‏طور گفت: در سال 1999 -يعنى همين سال جارى مسيحى- در ايران انتظار حوادثى را داريم كه در اين بيست سال گذشته -يعنى از اول انقلاب تاكنون- بى‏سابقه است! در واقع با اين زبان، نشان مى‏داد كه از چيزهايى پشت پرده مطلع است. بعضى از اين فراري‌هايى هم كه با دشمن همكارى مى‏كنند و به امريكا پناهنده هستند، شبيه اين حرف‌ها را زدند. يكى از همين وابستگان فرارى -آن‏طور كه در خبرها آمده بود- گفته بود كه ما سال آينده به ايران خواهيم رفت!»

رهبر انقلاب در ادامه به نخ تسبیح حوادث سال های 77 و 78 اشاره کردند. همچنين، تاسیس رادیو آزادی و تقویت رادیوهای بیگانه، تضعیف وزارت اطلاعات با قتل های مشکوک، درگیری های ساختگی برای ایجاد اغتشاش ذهنی در مردم، شایعه اختلاف و جنگ قدرت در میان مسئولین، تضعیف سپاه پاسدران، نیروی انتظامی، دستگاه قضایی و صداوسیما، تقویت دستگاه های جاسوسی از جمله اتفاقاتی بود که رهبری به آنها به عنوان زمینه سازی غائله کوی دانشگاه اشاره کردند.

رهبری درانتها آب پاکی را روی دست دشمن ریخت: «اين ملت ديگر حاضر نيست زير بار امريكا برود، اين ملت حاضر نيست مثل بعضى از ملت‌هاى ديگر، رژيمى را قبول كند كه آن رژيم براى كارهاى كوچك و بزرگ خود بايد از امريكا اجازه بگيرد؛ پس، اولين غلطى كه در محاسبه‏شان داشتند، اين بود كه ملت ايران را بد ارزيابى و محاسبه كردند.»

خطبه پنجم

در روز های ابتدایی فروردین 1382 و ساعاتی پس از اشغال بغداد توسط نیروهای آمریکایی، در حالی که برخی مسئولین مرعوب در حال نوشتن نامه تسلیم 2003 به مقصد کاخ سفید بودند، رهبر انقلاب در دومین جمعه سال، خطبه های نمازجمعه را ایراد کردند. ایشان ماجرای اشغال نظامی عراق را به چهار مساله تفکیک کردند: «اول سقوط صدام؛ مردم عراق از رفتن صدام خوشحالند؛ ما هم از رفتن صدام خوشحاليم. صدام آدمى ديكتاتور، بد، ظالم، ناپايبند به عهد و پيمان و بسيار شرور بود.

قضيه دوم، فجايعى است كه در اين مدت در عراق نسبت به مردم واقع شده است. اين فجايع چيزهايى نيست كه گم شود. ببينيد! سربازان بيگانه دست‌هاى مردان عرب را از پشت بستند، سرهايشان را با كوفيه‏هايشان بستند، روى زمين دمر دراز كردند، به رو خواباندند و با تفنگ بالاى سرشان ايستادند. اينها مگر كم مصيبتى است؟! اينها مگر جبران شدنى است؟! اين هم يك ماجراى بسيار مهم است. سرباز آمريكايى زنان محجبه عرب را بازرسى كند؛ جوان آمريكايى كه معلوم نيست كيست و از كجا آمده، بيايد زن عرب را كه با مقنعه و پوشيه و عبا سر تا پا پوشيده شده، بازرسى كند كه مبادا بمب داشته باشد! اينها حقوق بشر است، احترام به انسان‌هاست و احترام به آزادى انسان است كه اين دروغگوها ادعا مى‏كنند؟!

اما قضيه سوم، يعنى تجاوز نظامى به يك كشور به بهانه وجود سلاح كشتارِ جمعى. اين جزو زشت‏ترين و بدترين كارهاست و وجدان جهانى اين كار را محكوم كرد و نامشروع دانست.

قضيه چهارم، سلطه بعدى آمريكا بر عراق است. مى‏خواهند علاوه بر اين‏كه تجاوز كردند و اين فجايع و جنايات از آنها سرزده است، اداره عراق را آن هم به وسيله يك حاكم بيگانه -آمريكايى و نظامى كه يا صهيونيست است و يا كاملاً مرتبط به محافل صهيونيستى است- برعهده گيرند و او را در رأس يك كشور اسلامى و عربى غيور بگذارند. آنها به خيال خود بين خودشان يك تقسيم‏بندى كرده‏اند كه البته نشانه‏هاى اختلاف بين آمريكا و انگليس پيداست. بصره كه بوى نفتش كمى غليظ‌تر و به مناطق نفتى نزديك‌تر است و انگليسي‌‌ها هم كه خيلى از بوى نفت خوششان مى‏آيد، به انگليسي‌ها، و بغداد هم كه مركز قدرت است و آمريكايي‎ها نيز از قدرت‏نمايى خوش‌شان مى‏آيد، به آمريكايي‎ها رسيده‏است.»

رهبر انقلاب در ادامه چهارشکست سیاسی، ایدئولوژی، رسانه ای و ابهت نظامی را برای آمریکا پیش بینی کردند و در انتها برای پیروزی مردم عراق بر اشغالگران دعا کردند.

خطبه ششم

29خرداد سال 1388، یک هفته پس از انتخابات دهم ریاست جهوری، میلیون‌ها نفر از مردم تهران در خیابان‌های اطراف دانشگاه تهران جمع شده بودند تا نماز جمعه را به امامت آیت الله خامنه ای اقتدا کنند. ده ها شبکه تلوزیونی که از هفته ها قبل، ایران و انتخاباتش را موضوع یک خبری کرده بودند، خطبه های نماز جمعه را به صورت مستقیم پخش می کردند. سران فتنه نیز اگرچه مانند همیشه با مردم همراه نشدند و به نماز جمعه 29 خرداد نیامدند اما منتظر بودند که میوه یک هفته اغتشاش، اردو کشی خیابانی و فشار به رهبری را در روز 29 خرداد بچینند.

رهبر انقلاب اما خطبه اول نماز را با جمله ای آغاز کردند که می شد تا انتهای کار را پیش بینی کرد: «در مقابل حوادث گوناگون که دل‌ها را به تشویش و اضطراب می اندازد، باید به یاد و ذکر خدا پناه برد و به وعده های پروردگار اعتماد کرد که در این صورت، خداوند کریم آرامش روحی را بر مؤمنان نازل می کند و این سکینه و طمأنینه موجب محکم کردن دل‌ها و استواری گام‌ها خواهد شد.»

خطبه طوفانی 29 خرداد خطاب به ملت، نامزدهای ریاست جمهوری و نخبگان، فعالان سیاسی و نیز سران برخی دولت های مستکبر غربی بود.

رهبر انقلاب پس از تشکر متواضعانه از مردم، دو طرف مناظره ها را مقصر دانستند: «يك طرف به رئيس جمهور قانوني كشور، صريح‌ترين و خجالت آورترين اهانت‌ها و تهمت‌ها را بيان مي كرد و با پخش كارنامه هاي جعلي براي دولت، رئيس جمهور متكي به آراي مردم را دروغ‌گو، خرافاتي و رمال مي ناميد و اخلاق و قانون و انصاف را زير پا مي گذاشت و طرف ديگر هم، با اقداماتي مشابه، كارنامه درخشان 30 ساله انقلاب را كم‌رنگ جلوه مي داد و شخصيت‌هايي كه عمرشان را در راه نظام صرف كرده اند، زير سؤال مي برد و اتهاماتي را كه در مراجع قانوني اثبات نشده است، بيان مي كرد.»

آیت الله خامنه ای در ادامه به سابقه درخشان و شناخت 50 سال خود از آقای هاشمی رفسنجانی و در عين حال به اختلاف نظر خود با آقاي هاشمي رفسنجاني در موارد متعدد اشاره كردند و فرمودند: «اين اختلاف نظر طبيعي است و مردم نبايد دچار توهم شوند و به گونه اي ديگر فكر كنند. ميان آقاي هاشمي و رئيس جمهور نيز از سال 84 اختلاف نظرهاي متعددي درباره مسائل خارجي، نحوه اجراي عدالت اجتماعي و برخي مسائل فرهنگي وجود دارد كه البته نظر رئيس جمهور به نظر بنده نزديك‌تر است.»

رهبر انقلاب با تأكيد مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسيب‌هاي مناظره، اعلام كردند در همان ايام بعد از مناظره به رئيس‌جمهور تذكر دادم چون مي دانستم ترتيب اثر مي دهد.

حضرت آيت الله خامنه اي، در ادامه خطاب به ملت افزودند: «همه كساني كه به يكي از چهار نامزد محترم رأي داده اند در درون جبهه انقلاب و متعلق به نظام‌اند و انشاء الله از اجر الهي برخوردارند، به همين علت بايد گفت خط انقلاب، 40 ميليون رأي دارد نه بيست و چهار و نيم ميليون رأي كه متعلق به رئيس جمهور منتخب است. مردم البته اطمينان دارند اما برخي طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه نظام جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراي مردم نيست و ساز و كارهاي قانوني انتخابات در كشور ما اجازه تقلب نمي دهد، آن هم تقلب در حد يازده ميليون رأي. در عين حال به شوراي محترم نگهبان تأكيد شده كه به مستندات ارائه شده از جانب كساني كه شبهه دارند حتما رسيدگي شود و اگر در مواردي نياز به باز شماري صندوق‌ها بود، با حضور نمايندگان نامزدها انجام شود.»

سخنان قاطع رهبر انقلاب به اوج خود رسیده بود: «بنده زير بارِ بدعت‌هاي غيرقانوني نمي روم چرا كه در هر انتخاباتي طبعا برخي برنده نيستند و اگر امروز چارچوب‎هاي قانوني شكسته شود، در آينده نيز هيچ انتخاباتي مورد اعتماد نخواهد بود و مصونيت نخواهد داشت.»

بعد از مردم نوبت به سياسيون، نامزدها و گردانندگان احزاب و جريان‌هاي سياسي رسیده بود: «امروز يك لحظه حساس تاريخي براي كشور است و نگاهي به وضع دنيا، خاورميانه، كشورهاي همسايه و همچنين وضع اقتصادي جهان ثابت مي كند كه در نقطه تاريخي قرار داريم، بنابراين همه وظيفه داريم كه در اين مرحله تاريخي هوشيار و دقيق باشيم و اشتباه نكنيم. سياسيون و كساني كه به نحوي مرجعيتي براي بخشي از افكار عمومي دارند، بايد خيلي مراقب رفتار و گفتار خود باشند، زيرا با اندكي افراط گري آنها، دامنه افراط گري در بدنه مردم به مراحل حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه خود آنها نيز نخواهند توانست ابعاد آن را جمع كنند. هر حركت افراطي، به افراطي گري ديگران دامن خواهد زد، اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خون‌ها، خشونت‌ها و هرج و مرج ها خواهند بود. به همه اين دوستان قديمي و برادران توصيه مي‌كنم با سعه صدر برخود مسلط باشند و دست‌هاي دشمن و گرگ‌هاي گرسنه و كمين كرده را كه امروز به‌تدريج نقاب ديپلماسي را كنار زده اند، ببينند و از آنها غفلت نكنند. اين آقايان بايد به مسئوليت كارهاي خود در نزد خداوند فكر كنند. برادران، آخرين وصاياي امام بزرگوار را به ياد بياوريد كه مي گفت همه بايد قانون را فصل الخطاب بدانند. حل و فصل همه اختلافات در سر صندوق رأي، فلسفه انتخابات است و انتخابات براي اين است كه در صندوق هاي رأي معلوم شود كه مردم چه مي خواهند نه در كف خيابان‌ها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخابات، آن‌هايي كه رأي نياورده اند اردوكشي خياباني كنند و در مقابل اين حركت، كساني هم كه رأي آورده اند، طرفداران‌شان را به خيابان‌ها بكشانند، پس اصلا چرا انتخابات برگزار مي شود؟ ضمن آنكه مردم چه گناهي كرده اند كه بايد به علت اين كارهاي ما، از كسب و كار و زندگي خود باز بمانند. زورآزمايي خياباني بعد از انتخابات در واقع به چالش كشيده شدن اصل انتخابات و مردم سالاري است، از همه مي‌خواهم به اين روش غلط خاتمه دهند كه اگر خاتمه ندهند، مسئوليت تبعات و هرج و مرج آن، به‌عهده آنها خواهد بود. برخي ها بدانند كه با حركات خياباني نمي توان اهرم فشار بر ضد نظام به‌وجود آورد و مسئولان را وادار كرد تحت عنوان مصلحت زير بار خواسته هاي آنها بروند چرا كه تن دادن به مطالبات غير قانوني زير فشار، شروع نوعي ديكتاتوري است. اينگونه تصورات و محاسبه ها، اشتباه است و اگر اين تصورات غلط، عواقبي هم پيدا كند، مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود كه اگر ضروري شد، مردم آنها را در وقت لازم خواهند شناخت.

پایان خطبه های رهبر انقلاب در روز 29 خرداد، بوی امام زمان داشت: «يك خطاب آخرى هم عرض كنم به مولامان و صاحب‌مان، حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه): اى سيد ما! اى مولاى ما! ما آنچه بايد بكنيم، انجام مي‌دهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبرويى هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؛ همه‌ى اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاى ما، دعا كن براى ما؛ صاحب ما تويى؛ صاحب اين كشور تويى؛ صاحب اين انقلاب تويى؛ پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاى خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيبانى بفرما.»

خطبه هفتم

روز جمعه 14 خرداد 1389 اولین جمعه ای بود که آیت الله خامنه ای قرار بود پس از حماسه 9 دی 88، نمازجمعه تهران را امامت کند. در حرم امام خمینی، میلیون‎ها نفر با شعارهای کوبنده منتظر رهبر انقلاب بودند.

آیت الله خامنه ای نیز در بیست و یکیمین سالروز رحلت امام خمینی، عمده بحث‌شان را به خط امام اختصاص دادند. ایشان در این اجتماع عظیم که پرشکوه‌تر از اربعین امام خمینی برگزار شد، امام را مهم‌ترین شاخص انقلاب خواندند و افزودند: «نمی‌توانیم و نباید به‌خاطر خوش‌آمد برخی افراد یا جریان‌ها، مواضع امام را پنهان و یا کمرنگ کنیم. امام منهای خط امام، امام بی‌هویت است و سلب هویت از امام، خدمت به امام خمینی(ره) نیست.»

رهبر انقلاب گستره جاذبه و دافعه امام را بسیار وسیع خواندند و گریزی نمادین نیز به مدعیان خط امام زدند كه اينكه امام را تجلیل و احترام کنند و او ادعا کند که من در خط امام هستم، این ادعا پذیرفتنی نیست و نمی تواند واقعیت داشته باشد چرا که امام به‌صراحت تاکید می کرد که اگر دشمنان اسلام از ما تعریف کنند، بدانیم که خیانتکاریم.

فراز بعدی سخنان رهبری صریح تر بود، ایشان با اشاره به کسانی که در روز جهانی قدس به‌صراحت در مقابل آرمان‌های امام موضع گیری کردند و در روز عاشورای سال گذشته آن فضاحت را بار آوردند، گفتند: «اگر شخصی در قبال این تحرکاتی که از اساس با مبانی امام مخالف است، اظهار همراهی یا حتی سکوت کند، ملت با درک حقایق، ادعای این فرد را در دنباله روی از امام نمی پذیرد.»

"میزان حال افراد است" نیز از محورهای سخنان رهبر انقلاب بود: «امام بارها می گفت قضاوت در مورد اشخاص باید با محوریت حال فعلی آنها صورت گیرد و این مسئله، شاخص مهمی در درک و پیروی از خط امام است. تمسک به گذشته افراد، هنگامی قابل قبول است که حال فعلی آنان در مقابل گذشته ایشان قرار نداشته باشد اما اگر چنین شد، طبعا گذشته افراد دیگر نمی تواند معیار و ملاک باشد.»

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها