کد خبر: ۱۱۷۱۲۱
زمان انتشار: ۰۷:۰۲     ۱۳ اسفند ۱۳۹۱
رفتار بلوك آمريكا در مذاكرات آلماتي آميزه اي از واقعيت و شعبده بود. مذاكرات گروه 1+5 با ايران دو هفته ديگر در اسلامبول و در سطح فني و كارشناسي برگزار مي شود و پس از آن، پايتخت قزاقستان در تاريخ 16 فروردين 92 ميزبان دور دوم مذاكرات خواهد بود. اخباري كه طي چند روز اخير منتشر شده حكايت از اين دارد كه غرب درخواست توقف غني سازي 20 درصد و تعطيلي تاسيسات فردو را به «محدود كردن غني سازي 20 درصد» تغيير داده است. برخي منابع غربي همچنين به طور مبهم از احتمال كاهش سطح تحريم ها سخن گفته اما برخي ديگر اشاره كرده اند كه اين موضوع شامل تحريم هاي نفتي و مالي و بانكي نمي شود. برخي از اين منابع ديپلماتيك و رسانه اي در عين حال خاطرنشان مي كنند كه اين ابهام به اعتبار نگراني از به هم خوردن مذاكرات و توقف آن در پيش گرفته شده است.
چرا رفتار غرب را بايد آميزه اي از شعبده و واقعيت دانست؟ بخش چشم بندي و شعبده ماجرا از اين قرار است كه ديپلمات هاي غرب مايلند با شلوغ كردن شاخ و برگ و حواشي مذاكره، مسئله اصلي را غيب كنند. آنها البته 10 سال پيش در اين امر مهارت بيشتري داشتند و اكنون شگردهاي چشم بندي شان لو رفته است. غرب اگر مي توانست ايران را از تمام حقوق مشروع خود محروم مي كرد اما حال كه نمي تواند مي كوشد با انواع شعبده، اين حق را محدود سازد. آنها 10 سال پيش به نام «تعليق موقت براي اعتمادسازي» كه قرار بود فقط چند ماه باشد، امتياز 30 ماه تعليق را از تيم مذاكره كننده وقت (متأثر از انفعال دولت و مجلس اصلاحات) گرفتند و خون به دل متخصصان و فناوران ايراني كردند. حالا كه يك دهم زور سابق و يك صدم نفوذ 10 سال پيش را ندارند، مجبور شده اند در برابر غني سازي 5/3 درصد و فعاليت پرشتاب هزاران دستگاه سانتريفيوژ زانو بزنند و از ايران بخواهند غني سازي 20 درصد را «محدود» كند؛ هرچند كه همچنان دو كفه ترازو مساوي نيست.
آنها همان كساني هستند كه 10 سال پيش اجازه ندادند ايران 5 سانتريفيوژ صرفا براي كارهاي مطالعاتي و آزمايشگاهي داشته باشد. به تعبير ريچارد دالتون- سفير انگليس در تهران حد فاصل سال هاي 2003 تا 2006- در مصاحبه با راديو فردا؛ «به نسبت 10 سال پيش خيلي چيزها تغيير كرده، چرا كه ايران توانايي هسته اي خود را بسيار پيش برده است. يك موضوع ديگر هم تغيير كرده و آن اينكه 1+5 آن چنان تاكيدي بر قطع كامل غني سازي نمي كنند. اين روزها تقاضاي قطع كامل غني سازي، كاملا غيرمنطقي و غيرواقعي است. شكي نيست كه تكرار تقاضاي مطرح شده در سال 2005 و 2006 راه به جايي نخواهد برد و 6 كشور هم به اين نتيجه رسيده اند اما هنوز نشانه اي نمي بينيم كه آنها موضع خود را به اندازه كافي اصلاح كرده باشند تا بتوانند ايران را براي يك مذاكره بين المللي جلب كنند... اين مشخص است كه مذاكرات 10 سال پيش شكست خورده و ما بايد از اين شكست درس بگيريم كه زياده خواهي نكنيم. بايد بدانيم كه مذاكره بايد براي هر دو طرف منافعي داشته باشد».
10 سال پيش وقتي ماجراي «چالش- مذاكرات هسته اي» كليد مي خورد، يك ادعا از سوي برخي سياست پردازان آمريكايي و اروپايي مطرح شد و با ذوق زدگي مورد استقبال برخي جريان هاي سياسي داخلي قرار گرفت مبني بر اين كه اگر غرب به ايران اعتماد نمي كند و اجازه داشتن برنامه هسته اي نمي دهد، به خاطر پيش بيني ناپذير بودن ايران است. آنها مي گفتند رفتارهاي ايران مطابق استانداردهاي جهاني(غربي) نيست و اگر تغيير كند، واگذاري امتيازهاي جذاب و شيرين از سوي غرب جايگزين سياست فشار و تهديد و تحريم خواهد شد. همان زمان، نايب رئيس مجلس ششم (محسن- الف) با تكرار تبليغات غرب مدعي شد سياست هاي جمهوري اسلامي پيش بيني ناپذير است و همين باعث شده غرب نتواند با ايران تعامل مثبت داشته باشد. روزنامه غرب زده شرق نيز در تحليلي به قلم سردبير وقت خود ادعا كرد اگر غرب اجازه نمي دهد ايران از فناوري اتمي برخوردار شود، به خاطر اين است كه ما تقواي اتمي نداريم. 7-6 سال بعد نامزد انتخاباتي جريان غربگرا، علنا جمهوري اسلامي را به «ماجراجويي» متهم كرد و بدين ترتيب حق را به جانب آمريكا و اروپا داد. مشاور ارشد اين چهره سياسي به همراه برخي تندروهاي فراري حزب مشاركت هم اكنون در ملاقات با برخي اعضاي شوراي اروپا خواستار تشديد فشار تحريم ها به ايران براي دامن زدن به بي ثباتي در ايران مي شود.
اين گزاره كه «ايران قابل پيش بيني نيست» آميزه اي از راست و غلط و دروغ است به ويژه اگر با رفتار غرب مقايسه شود. راست است، به اين اعتبار كه پايداري ايران در محاسبات فيزيكي و ماترياليستي غرب نمي گنجد. طبق محاسبات رايج قدرت هاي غربي، كشورها و ملت ها در مقابل حجم مشخصي از فشار مي شكنند حال آن كه فشار و تهديد مضاعف، باعث سرسختي و صلابت بيشتر ايران شده است. گويا پتك غرب نه بر شيشه كه بر آهن تفته كوبيده مي شود و آن را محكم تر مي كند. از سوي ديگر گزاره مذكور غلط و دروغ است چرا كه اتفاقا جمهوري اسلامي ايران رفتاري قابل پيش بيني و محاسبه پذير دارد. به يك معنا، صداقت و صراحت و شفافيت ايران مطلقا با بي صداقتي و بدعهدي و غدّاري غرب- از جمله در همين مذاكرات كشدار هسته اي- قابل مقايسه نيست. رفتار ايران براي اغلب ناظران بيطرف قابل پيش بيني است چون دكترين تعريف شده و استراتژي اعلامي دارد و اگر قابل پيش بيني نباشد، صرفا اين موضوع متوجه دولت هاي مستكبري است كه انتظار اين ميزان صلابت و مقاومت را از ايران نداشته اند. آنها در واقع از محافل تسليم طلب- تافته هاي جدا بافته از ملت ايران- فريب خورده و دچار تصور خلاف واقع شده اند.
چالش و اختلاف اصلي اردوگاه غرب با ملت ايران بر سر همين گزاره پيش بيني پذيري يا پيش بيني ناپذيري است و نه مثلا غني سازي اورانيوم. بانيان دو جنگ بزرگ و ظالمانه جهاني و سازندگان و منفجركنندگان بمب اتمي كه نقش اول را در راه اندازي بيش از 10 جنگ پس از جنگ جهاني دوم داشته و مرتكب صدها مورد خيانت و جنايت و كودتا و نقض حقوق ملت ها شده اند، كمترين صلاحيتي درباره انطباق ديگر كشورها با معيارهاي جهاني و اعلام پيش بيني ناپذيري آنها ندارند. اتفاقا از اين منظر، قدرت هاي غربي از همه پيش بيني ناپذيرترند و به سادگي آب خوردن، تعهدات و مسئوليت هاي خود را زير پا مي گذارند. آنها در خدعه و پيمان شكني شهره آفاقند. چالش اصلي صهيونيسم مسيحي حاكم بر غرب اين است كه ملت ايران با انقلاب اسلامي و تاسيس جمهوري اسلامي، «قالب شكني» كرده و در قالب هاي تنگ و ترسيم شده غرب متوقف نمي شود. مراد غرب از پيش بيني ناپذيري ايران در واقع قالب ناپذيري اوست و اين كه چرا به اعتبار فشار و تحريم و تهديد غرب، از پا نمي افتد و رو به قبله نمي شود؟ 10 سال پيش، يك جريان سياسي در ايران سوگلي غرب واقع شد چون با كوچكترين اخم و اشتلم قدرت ها، جا زده و نامه تسليم را امضا كرده بود. نمايندگان اين جريان، در نامه ذلت بار معروف چنان از ضرورت سر كشيدن جام زهر تسليم سخن گفته بودند كه گويا قرار است آب حيات و خوشبختي سر بكشند. و شگفت اين بود كه زعماي همين جريان چند سال قبل تر، ماجراجويي را به اوج رسانده و خواستار حضور در جبهه جنگ عراق و افغانستان به حمايت از طالبان و صدام شده بودند. نه به آن تهور كور و نه به اين بي جربزگي و تسليم طلبي مرگبار. اين تعبير شريف از امير كلام علي بن ابيطالب عليه السلام است كه لاتري الجاهل الا مفر طاً او مفر ّطاً. نادان را پيدا نمي كني مگر در افراط يا تفريط. اما برخي از اين جماعت آگاهانه تندروي و كندروي كردند و رفتار آنان بوي خيانت مي داد.
ما به ويژه در اين كش و قوس 01 ساله، ديسيپلين و تراز رفتاري شايسته كرامت را باز يافته ايم. ما امروز به مراتب محترم تر و آبرومندتر از 01 سال پيش هستيم كه به اعتبار بي طاقتي جريان سياسي حاكم بر دولت و مجلس وقت، هم برنامه هسته اي خود را تعطيل كرديم و هم اتهام و اهانت «محور شرارت» را از آمريكا دريافت كرديم. كمك دولت وقت به اشغالگران افغانستان باعث نشد كه اتهام محور شرارت را متوجه ما نكنند. گلايه توأم با انفعال رئيس دولت وقت از آمريكايي ها، از خاطر جريحه دار تاريخ پاك نخواهد شد. آمريكايي ها امروز از ايران التماس مذاكره مي كنند و پاي ميز مذاكره حواسشان هست كه وصف رذالت هاي خود را به ما نسبت ندهند. جبهه مقاومت و بيداري اسلامي به محوريت جمهوري اسلامي ايران در همين 01 سال طلايي، پايه هاي نفوذ و قدرت صهيونيسم مسيحي را در چهار گوشه خاورميانه تراشيده و فرو ريخته است. ما مدام در اين 01 سال غرب را مجبور كرده ايم محاسبات خود را تغيير دهد و از نو معادله بنويسد. امروز وزيران خارجه آمريكا و انگليس قادر نيستند كه مانند 01 سال پيش بگويند ميوه تسخير بغداد را در تهران و با بيانيه تهران چيديم.
افق آينده روشن است. اميد دشمن را بايد نااميد كرد. هستند محافلي كه از سر ناداني يا لجبازي با رقبا- و بعضا زد و بند و قول و قرار با بيگانه- چنان رفتار مي كنند كه دشمن را به طمع مي اندازند و او را به فشار و عداوت جسور مي كنند. دشمن در حالي كه بازي را باخته و جنگ 01 ساله را مغلوبه مي بيند، چاره اي ندارد جز اين كه به همين حلقه ها دل ببندد و به برخي از آنها مشورت بدهد و بگيرد و قرار و مدار بگذارد. به يقين اگر دست اندركاران فتنه سال 88، به آن اختلاف و اغتشاش دامن نمي زدند، دشمن همان سال مجبور مي شد به اعتبار پشتوانه مشروعيت 04 ميليون راي، حق ملت ايران را امضا و پرونده چالش هسته اي را مختومه اعلام كند. برعكس، همان خيانت موجب شد تا دولتمردان آمريكايي و انگليسي بگويند كه بايد تحريم ها را براي تشديد شكاف و اختلاف در ايران شدت بخشيد و ميوه اين اختلاف و اغتشاش در خيابان را در كريدور مذاكرات سياسي با ايران چيد. در واقع اين آشوبگري به اندازه آن اشغالگري براي صهيونيسم مسيحي كه جنبش سبز را سرمايه بزرگ و نيروي پياده نظام خود خواند، ارزش داشت. آمريكا و متحدانش علنا اعلام مي كنند توان جنگ تازه اي را ندارند و بايد ديگران به نيابت جور آنها را بكشند يا به تعبير شبكه دولتي انگليس، «آمريكا به اعتبار افول قدرت مجبور است دكترين هدايت از پشت را به جاي جنگ مستقيم در پيش بگيرد».
عقب نشيني بلوك آمريكا در آلماتي و به كرسي نشستن بخشي از مطالبات مشروع ملت ايران، ميوه قدرت نمايي خياباني ملت موقعيت شناس ايران در راهپيمايي 22 بهمن امسال (تكرار قيام الهي نهم دي88) است و شيرين تر از اين ميوه را به فضل الهي بايد پس از انتخابات خوب و انتخاب مطلوب در 42 خرداد 29 چيد. اين، بخشي از چشم انداز يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري است.
محمد ايماني
 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها