کد خبر: ۱۲۴۳۱۱
زمان انتشار: ۱۲:۱۰     ۲۱ فروردين ۱۳۹۲
نوشتاری از حجت الاسلام قاسم روانبخش:
مرحوم یحیی زاده در آغاز مجلس نهم از ریخت و پاش هایی که صورت می گرفت به شدت ناراحت بود. از این رو گزارشی را برای معظم له تنظیم کرد و ارسال نمود و در آ ن نامه آورده بود چنان چه نامه من به دست حضرت عالی رسید چفیه اتان برایم ارسال فرمایید. یحیی زاده می گفت طولی نکشید که حضرت آقا چفیه مبارکشان ر ابرایم ارسال کردند.
به گزارش پایگاه 598، به مناسبت درگذشت حجت الاسلام سید جلال یحیی زاده نماینده ولایی و مجاهد مردم میبد یزد در مجلس شورای اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین روانبخش طی نامه ای در رثای دوست خود نکاتی را در خصوص شخصیت اخلاقی و اعتقادی ایشان بیان داشته که در اختیار پایگاه 598 قرار گرفته است و در ادامه می آید.

بسمه تعالی

مهمانی مادرتان بر شما مبارک باشد

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا

سید جلال یحیی زاده که در جلالت بزرگی و آقایی در منش و مرام در میان دوستانم کم نظیر بود می تواند الگوی خوبی برای همه طلاب و فضلایی باشد که می خواهند این راه پر خطر را بپیمایند. از باب حق بزرگی که ایشان به گردن من دارند و تکلیفی که به عهده امثال من نسبت به معرفی چنین شخصیتی دارم وظیفه خود دانستم چند جمله ای بنویسم. از آن جایی که بنده از دوران طلبگی در خدمت ایشان بوده ام خاطرات زیادی از ایشان دارم که هریک از آنان می تواند درسی برای همه رهپویان این راه باشد.

1. سخت کوشی در درس و بحث

ایشان در همان دوران طلبگی همه همت و تلاش خود را برای درس و بحث به کار می گرفت و سعی می کرد لحظه ای وقت طلایی خود را به بطالت و بیهودگی نگذراند. ایشان از طلاب با استعداد و باهوش بود که به فضل الهی تلاش های ایشان در راه تحصیل، نتیجه بخشید و به یک عنصر مفید برای جامعه تبدیل شد. ایشان اوقات فراغت خود را نیز صرف مطالعه روزنامه و مجلات می کرد تا از قافله مسایل سیاسی باز نماند.

2. ساده زیستی

ایشان از خانواده ای مذهبی، مومن،ولایی و از نظر سطح زندگی جزو طبقه زیر متوسط جامعه بودند و ساده زیستی جزو ذات و مرام ایشان بود. از این رو از دوران طلبگی تا سه دور نمایندگی مجلس همواره نسبت به زخارف دنیا بی اعتنا بود و ساده زیستی را یک اصل می دانست. او هیچ گاه حاضر نشد این نوع زندگی را که برگرفته از زندگی مولایش امیر المومنین و مادرش صدیقه طاهره سلام الله علیهما بود با زندگی تشریفاتی که می توانست برای خودش برگزیند معاوضه کند. ایشان از زندگی دنیا منزلی داشت که پدرشان برای ایشان ساخته بود. منزلی با معماری قدیم که دیوارهای آن گلی و کاهگلی بود و تنها یک اتاق گچکاری شده داشت. در انتخابات مجلس ششم به پیشنهاد بچه حزب اللهی ها و فشار آن ها نامزد انتخابات شد ولی نتوانست حد نصاب آرا را کسب کند ولی به دون این که دست خودش را پیش این و آن دراز کند نصف همین خانه را فروخت و هزینه انتخاباتش را پرداخت. در انتخابات مجلس هفتم نیز نصف دیگر این خانه به فروش گذاشت و صرف هزینه انتخابات کرد و بخشی از آن را نیز صرف خرید منزلی قدیمی در کوچه یک مترو نیمی داخل یکی از محله های فیروزآباد میبد کرد، خانه ای محقر و قدیمی که هم اکنون تنها سرمایه ایشان برای خانواده اش می باشد.

ایشان در سال 72 اقدام به خرید موتورسیکلت یاماها80 کرد که در آن زمان 8 سال از عمر آن گذشته بود. در دوره نمایندگی اش نیز در بسیاری از اوقات از همین موتور استفاده می کرد و جالب این که گاهی برخی مسوولان میبد از جمله فرماندار را نیز با خود به این طرف و آن طرف می برد. حرکت آرام ایشان با این موتور و حل و فصل مشکلات مردم در مسیر راه از اقدامات دیگر ایشان بود. با توجه به این که ایشان نماینده حوزه انتخابیه میبد و تفت بودند برای سفر به حوزه تفت که تقریبا در هر هفته اتفاق می افتاد با تاکسی رفت و آمد می کرد. سفر وی از تهران به یزد نیز غالبا با اتوبوس یا قطار سریع السیر پردیس صورت می گرفت و جالب این که در مسیر راه نیز به حل و فصل مشکلات مردم می پرداخت. ایشان هیچ گاه حاضر نشد در طول سه دوره نمایندگی مجلس از اتومبیل هایی که به نمایندگان می دهند و یا راننده و محافظ استفاده کند. وام های 100 میلیونی نیز نتوانست او را در تهران صاحب خانه کند.

3. مجاهدت در راه خدا

ایشان در دوران مبارزات با رژیم ستم شاهی از فعالان آن دوره بود که در این راه از خود هیچ بیم و ترسی راه نمی داد. یادم نمی رود در مراسم چهلم شهدای یزد که من مجروح شده بودم در آن اوضاع وانفسایی که هیچ کس جرات نمی کرد از خانه اش خارج شود، اولین کسی بود که خودش را بالای سر من رساند و با برنامه ریزی حساب شده مرا از مدرسه حجتیه به مدرسه یزدی ها منتقل کرد. در ماجرای سه روز حکومت نظامی پس از این ایام نیز در حالی که بنده و برخی دوستان در مدرسه یزدی ها در خیابان صفاییه بستری بودیم و همه طلاب و فضلای مدرسه گرسنه بودند و هیچ کس جرات نمی کرد از خانه خارج شود تنها کسی که برای خرید نان خودش را به خطر انداخت آقای یحیی زاده بود. او با مجاهدت خود در همان ابتدای جنگ تحمیلی راهی جبهه های حق علیه باطل شد و در این راه به مقام جانبازی شیمیایی دست یافت و شاید هم به همین دلیل به شهادت رسید.

4. خستگی ناپذیری

آقای یحیی زاده از چهره هایی بود که در خدمت به مردم خستگی ناپذیر بود و بیماری ریوی شیمیای و کمر درد مزمنی که بر اثر کار زیاد مبتلا شده بود، نتوانست ایشان را از خدمت به مردم باز دارد. ایشان چه در ایامی که به عنوان روحانی کاروان به حج اعزام می شد و چه در دورانی که در میبد به عنوان مدیر حوزه های خواهران و برادران خدمت می کرد و چه در مجلس شورای اسلامی هیچ گاه در خدمت به مردم اظهار خستگی نمی کرد و بلکه به آن عشق می ورزید. ایشان از چهره هایی است که تا آن جایی که جسمش توان داشت از آن کار کشید و به جرات می توان گفت که در این اواخر، این روح بزرگش بود که جسم ناتوانش را به دنبال خود می کشید.

5. انتخاب سخت ترین جای جبهه

وقتی با هم به جبهه می رفتیم و بعضی از دوستان چه بسا از رفتن به خط مقدم واهمه ای داشتند و در پشت جبهه به تبلیغ مشغول می شدند ایشان جلو می آمد و می گفت مر ابه جایی بفرستید که سخت ترین جا باشد و کمتر کسی حاضراست که به آن جا برود. در اعزام به جزیره مجنون، ایشان حضور در جمع بچه های اطلاعات عملیات انتخاب کرده بود که در آن محور از سخت ترین جاها بود. یاد آن روزها به خیر که به همراهی یحیی زاده در پت غربی به هنگام کانال کندن برای بچه ها، به تشنگان آب می دادیم و چه زیبا بود این صحنه و چه گوارا بود آبی که از دست یک سید مجاهد به بچه های تشنه داده می شد!

6. پرکاری و نظم و انضباط

ایشان شخصیتی بسیار پرکار و پرتلاش بود. در کمیسیون ها فعال و طرح ها و لوایح را حتما مطالعه می کرد و به دون مطالعه وارد کمیسیون نمی شد. به هنگام تعطیلی مجلس بلافاصله به حوزه انتخابیه می رفت و از نزدیک به حل و فصل مشکلات مردم می پرداخت. شاید کمتر روستایی بود که ایشان در هر دوره کمتر از 4 بار به آن جا نرفته باشد. مردم منطقه همه او را می شناختند و او هم با همه انس داشت و در غم و شادی مردم شریک بود. در عین حال در مجلس نیز جزو نادر نمایندگانی بود که صندلی اش خالی می ماند. امار ها نشان می دهد که ایشان حتی یک جلسه غیبت نداشته اند. خانم دکتر طبیب زاده می گفت روزی از طرف مجلس می خواستیم برای تحقیق و تفحص برویم ایشان اصرار کرد که بعد از پایان وقت مجلس برویم، زیرا حضرت آقا از خالی بودن صندلی نمایندگان ناراحت می شوند.

7. ماجرای چفیه ای که حضرت آقا برای ایشان فرستاد

یحیی زاده در آغاز مجلس نهم از ریخت و پاش هایی که صورت می گرفت به شدت ناراحت بود. از این رو گزارشی را برای معظم له تنظیم کرد و ارسال نمود و در آ ن نامه آورده بود چنان چه نامه من به دست حضرت عالی رسید چفیه اتان برایم ارسال فرمایید. یحیی زاده می گفت طولی نکشید که حضرت آقا چفیه مبارکشان ر ابرایم ارسال کردند. و البته رییس مجلس و هیات رییسه را نیز برای دادن تذکراتی خواستند. از جمله تذکرات پرهیز از حیف و میل مالی و اجاره کردن خانه های گران قیمت در بالای شهر بود.

8. عشق وافر به اهل بیت (علیهم الاسلام)

 یحیی زاده به شدت به اهل بیت و به ویژه به مادرش فاطمه و مجلس عزای ایشان علاقه عجیبی داشت هرگاه در مساله ای مضطر می شد به مادرش فاطمه و حضرت ولی عصر توسل می جست. یادم نمی رود در سال 76 که در سرزمین منی دچار بحرانی شده بودیم با توسل به حضرت ولی عصر در حالی که به آن حضرت استغاثه می کرد چگونه مشکل حل شد که داستانی شنیدنی دارد. آری خدایش این گونه نصیب کرد که در چنین ایامی مرغ روحش به مهمانی مادرش فاطمه پرواز کند و تشییع پیکرش و مراسم عزای او با مراسم سالگرد مادرشان مقارن گردد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
سیدشهاب
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۳۴ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۲
۲۹
۱
خدا بهترین خیر دنیا و آخرت را به ایشان عطا خواهد کرد بی شک .انشاالله ما هم آدم شویم
پاسخ
محمد جواد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۱۹ - ۱۶ آبان ۱۳۹۲
۱
۰
خدا رحمتش کند به معنای واقعی یک انسان کامل بود ساده زیستی از ویژگی های بارز ایشان بود شادی روحش صلوات
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها