کد خبر: ۱۴۰۸۵۳
زمان انتشار: ۰۸:۲۲     ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
گزيده‌اي از سرمقاله روزنامه‌هاي امروز را مي‌توانيد، اينجا بخوانيد.
«سناريوي ناکام دشمن»عنوان مقاله امروز حسام‌الدين برومند،منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان را از نظر می گذرانید:

1- درباره انتخابات 24خرداد و حضور پرشور مردم گفتني‌هاي زيادي هست اما آنچه که بيش از همه عيان و نمايان است سردرگمي اتاق‌هاي فکر دشمن است که اکنون نمي‌دانند چگونه تحليل‌هاي قبلي خود را توجيه نمايند و چطور آن سناريوها را ترميم کنند. خط هجمه به انتخابات ايران از مدتها پيش به صحنه آمد تا با پمپاژ دروغ‌ها و تهمت‌ها از يکسو و فشارها و تحريم‌ها و تهديدها از سوي ديگر، چالش در مشارکت را کليد بزنند اما اکنون ناکامي آنها برملا شده و محرز گشته که از توطئه‌ها و کارشکني‌ها بر ضد انتخابات ايران طرفي نبسته‌اند.

دو سال است که شديدترين تحريم‌ها را عليه ملت بزرگ ايران تصويب و اعمال کرده‌اند تا به اصطلاح پس از سال 90 و 91، بر انتخابات 24خرداد 92 تأثير بگذارند، چگونه؟ با اين هدف- بخوانيد آرزو- که مردم دچار يأس و نااميدي بشوند و حضوري کمرنگ در انتخابات داشته باشند.

اکنون خطاي در تحليل مراکز و اتاق‌هاي فکر دشمن مشخص شده است و آن اينکه عمق اعتماد و باور مردم به نظام جمهوري اسلامي را در برآوردها و ارزيابي‌هاي به اصطلاح استراتژيک‌شان نديده بودند و يا اگر لحاظ کرده بودند با واقعيت‌ها فاصله‌اي پرناشدني داشته است.
اگر تحريم‌ها و فشارها با هدف خط نفوذ در انتخابات ايران پيگيري شده که به اذعان مقامات و رسانه‌هاي آمريکايي اينچنين بوده است و در نهايت کاهش در مشارکت را نشانه رفته بودند پس چرا مشارکت حداکثري و کم‌نظير بوده است؟

بنابر اين اولين پيام انتخابات 24خرداد، ناکارآمدي تحريم‌ها و فشارها بوده است و اينکه حريف بايد درس بگيرد که با ملت بزرگ ايران به زبان تهديد و فشار و زور سخن نگويد.اين ملت اکنون به کنگره، کاخ‌سفيد، جامعه اطلاعاتي آمريکا و اتاق‌هاي فکر و فرمان قدرت‌هاي غربي يک پيام روشن داد؛ «در برابر اراده و يکپارچگي ايران اسلامي، هيچ گزينه‌اي روي ميز نداريد».

آيا بي‌خاصيتي تحريم‌ها حتي تحريم‌هاي موسوم به اول ژوئيه با ادعاي فلج‌کنندگي ملت ايران برملا نشده است؟
2- پيام ديگر انتخابات 24خرداد، حقانيت و صداقت نظام جمهوري اسلامي است که اکنون در ابعاد بين‌المللي پيش روي افکار عمومي مردم دنيا قرار دارد.

دشمن با پروپاگانداي رسانه‌اي از چندين ماه مانده به انتخابات رياست‌جمهوري با طرح «انتخابات آزاد» تلاش کرد تا القاء نمايد انتخابات در ايران آزاد نيست و در ادامه دروغ بزرگ «مهندسي شدن انتخابات»! را در گستره رسانه‌اي و مجازي پمپاژ کرد تا به موازات پيگيري چالش در مشارکت، -با ابزار تحريم‌ها- به اصطلاح چالش در مشروعيت انتخابات را نيز دنبال نمايد.

به عنوان نمونه در آستانه انتخابات 24 خرداد، راديو فردا بار ديگر بر اين ادعاي پوچ و واهي تاکيد کرد که امکان تقلب در انتخابات ايران وجود دارد و يا گاردين خط تحريم انتخابات از سوي مردم را کليد زد و دهها و صدها نمونه ديگر...حتي مقامات رسمي آمريکا بي‌محابا به صحنه آمدند و با بيان اينکه انتخابات ايران را زير نظر گرفته‌ايم ادعا کردند انتخابات ايران آزاد نيست!

جان کري وزير خارجه آمريکا گستاخانه و خصمانه در جريان فرآيند انتخابات کشورمان گفت؛ «آزادي انتخابات ايران را قبول نداريم». يا وزيرخارجه کانادا که کشورش به دنباله‌روي آمريکايي‌ها معروف گشته مي‌گويد؛ «انتخابات رياست‌جمهوري در ايران فريب و دغلکاري است»!
اينها نمونه‌هايي از حجم انبوه و تحرکات و توطئه‌هايي است که دشمن تلاش کرد تا از دالان انتخابات رياست‌جمهوري ايران به اهداف و اغراض شوم خودش برسد ولي ناکام ماند و پس از آن است که بسياري از رسانه‌هاي غربي ناچار شدند به حقيقت حضور پرشور مردم ايران اذعان نمايند.

از جمله رويترز به صراحت و بدون توجيه و يا حاشيه‌بافي ديروز نوشت؛ «مردم ايران برنده انتخابات بودند.»
3- انديشکده آمريکايي «شوراي روابط خارجي» در آستانه يازدهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري در کشورمان گزارشي را منتشر کرد که اکنون قابل اعتناست.

اين انديشکده در گزارش خود با هدف به اصطلاح تبيين و تحليل فضاي انتخابات در ايران مصاحبه‌اي را با «ري تکيه» عضو ارشد «شوراي روابط خارجي» انجام مي‌دهد.گفتني است «ري تکيه» در سال‌هاي اخير بر موضوع ايران تمرکز داشته و معمولا آنچه از او به بيرون درز پيدا کرده است نشانه تلاش‌ها و تکاپو براي ارايه نسخه‌اي در مواجهه راهبردي با جمهوري اسلامي است.

سخنان «ري تکيه» در فاصله کوتاه باقي‌مانده به انتخابات 24 خرداد بر اين ادعا استوار است که پيروز نهايي انتخابات رياست‌جمهوري در ايران از جناح محافظه‌کار [اصولگرا] است و جالب اينجاست که تصريح مي‌کند شانس [آقاي] حسن روحاني براي پيروزي در انتخابات بسيار کم است.

خب، سؤال اين است که اين تحليل‌ها که بلافاصله از سوي رسانه‌هاي غربي انعکاس و بازتاب مي‌يابد و در فضاي رسانه‌اي و مجازي پمپاژ مي‌شود با چه هدفي بوده است؟آيا غير از اين است که در ادامه تلاش ناکام در فتنه سال 88 مي‌خواهند کماکان سلامت انتخابات در ايران را زير سؤال ببرند؟

البته به زعم خودشان مي‌پندارند يک بازي برد-برد را شروع کرده‌اند و اگر از صندوق‌هاي راي، شخصي با پيش‌بيني آنها درآمد دست پيش بگيرند که «ديديد، گفتيم» و بلافاصله اين توهم را القاء ‌کنند که؛ «تقلب شده است»! و اگر خلاف پيش‌بيني آنها بود، آن راي را به اصطلاح يک راي اعتراضي جا بزنند.

اين در حالي است که در گرداب تفکر متناقضي درباره ايران گرفتار شده‌اند. از يک سو مي‌گويند انتخابات آزاد نيست ولي بعد معلوم مي‌شود که انتخابات ايران آزادترين انتخابات در سطح جهاني و بين‌المللي است و همه سلايق سياسي در آن حضور يافته‌اند. يا مي‌گويند انتخابات مهندسي شده و حتي مي‌گويند کي راي مي‌آورد و چه کسي راي نمي‌آورد و بعد کاملا خلاف آن به وقوع مي‌پيوندد.

بنابراين طبيعي است که براي رها شدن از بن‌بست تناقضات و فرار از ادعاهايي که شکل و شمايل خزعبلات را دارد بخواهند راي آحاد ملت ايران را تفسير به راي کنند. اما اشتباه استراتژيک دشمن در شناخت رفتار ملت ايران به يک رويه تاريخي تبديل شده است.

اکنون 34 سال است که از نظام جمهوري اسلامي مي‌گذرد و هنوز اتاق‌هاي فکر و مراکز راهبردي حريف نفهميده که مردم ايران پيش از انتخاب هر نامزدي در هر انتخاباتي به «نظام» راي مي‌دهند و به فراخوان رهبري لبيک مي‌گويند. پيش‌بيني غلط دشمن از مشارکت بالاي مردم در انتخابات و همچنين پيش‌بيني غلط او از نتيجه انتخابات براي آن است که در تحليل ملت ايران دچار يک فقر ذاتي و تاريخي است. به قول فارين پاليسي بايد بپذيرند که «نمي‌توانيم ايران را تحليل کنيم».

و اين در حالي است که رهبر معظم انقلاب از ابتداي امسال که سال 92 را سال «حماسه سياسي» نام نهادند تاکيد کردند که مردم با حضور در انتخابات اين حماسه بزرگ سياسي را خلق خواهند کرد و پيش از انتخابات 24 خرداد حکيمانه خاطرنشان نمودند که؛ «هر رايي که مردم به يکي از هشت کانديداي محترم بدهند، در درجه اول، راي به جمهوري اسلامي و راي اعتماد به ساز و کار انتخابات است».
بنابراين با شکست سناريوهاي دشمن و نقش بر آب شدن نقشه‌هايي که يکي پس از ديگري براي نفوذ در انتخابات ايران تدارک ديده بود از هم‌اکنون بر اسب خيال خواهد تاخت تا شايد راه فراري بيابد.

صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای از  اميرحسين يزدان پناه با عنوان«نتايج و پيام هاي مهم حماسه سياسي مردم ايران»اختصاص یافت:

سرانجام 24 خرداد و انتخابات دولت يازدهم هم به پايان رسيد. انتخاباتي که نسبت به دوره هاي پيشين، مقدمات، خبرها و فضاسازي درباره آن بسيار زودتر آغاز شده بود. حتي رسانه هاي بيگانه نيز زودتر از ديگر انتخابات فضاسازي عليه اين دوره را آغاز کرده بودند که شايد بتوان دلايل اين زمينه سازي هاي زودهنگام را عمدتا در 2 موضوع خلاصه کرد: 1- شرايط سياسي و اقتصادي خاص کشور، 2- حوادث و اتفاقات پس از انتخابات سال 88.

با اين حال هيچ‌کدام از اين شرايط نتوانست در قامت هميشه استوار مردم هوشيار ايران خميدگي ايجاد کند و اين ملت هوشيار بارديگر نشان داد همان‌گونه که مقابل موشک ها و گلوله هاي صدام ايستاد مي تواند مقابل فشارها و تحريم هاي اقتصادي آمريکا و هم پيمانانش هم بايستد. هم پيماناني که تا شب انتخابات هم دست از تهديد برنداشتند تا نتانياهو، نخست وزير رژيم اشغالگرقدس، بازهم به کشورمان اتهام بزند و ما را تهديد کند. اين حضور حماسي مردم به خصوص در شرايط حساس کنوني از چند جنبه داخلي و بين المللي حائز اهميت و حاوي پيام هاي مهمي است:

1- حضور گسترده مردم پاي صندوق هاي راي و برجاي گذاشتن حدنصاب 72.7 درصدي مشارکت سياسي در سرنوشت کشور نشان داد که ملت ايران از هرگرايش و جريان سياسي، حتي آن تعداد هموطناني که در خارج از کشور زندگي مي کنند، به سازوکار برگزاري انتخابات در نظام جمهوري اسلامي ايران اعتماد کامل دارند و اين طور نيست که فتنه سال 88 توانسته باشد اين اعتماد را از آن ها بگيرد.

براين اساس بايد بر اين نکته تاکيد کرد که حماسه سياسي ايرانيان علاوه بر همه آثاري که مي توان برايش برشمرد، توانست براي هميشه بر ادعاها و اتهامات بي پايه و اساسي که از سال 88 به بعد درباره انتخابات از طرف دشمنان و بدخواهان ايران اسلامي مطرح مي شد، خط بطلان بکشد و مهم تر اين که ملت ايران خود را پاي صندوق هاي راي «اثبات کرد.»

مهم تر اين که نبايد فراموش کنيم در انتخابات روزجمعه، همه کساني که به اين کشور علاقه دارند آمده بودند، حتي آن هايي که ممکن است بنا به دلايلي به نظام هم انتقاداتي داشته باشند. چه اين که رهبر انقلاب تنها 2 روز مانده به انتخابات تاکيد کرده بودند: «...ممکن است بعضي ها - حالا به هر دليلى - نخواهند از نظام جمهورى اسلامى حمايت بکنند امّا از کشورشان که مي‌خواهند حمايت کنند، آن ها هم بايد بيايند پاى صندوق رأى. همه بايد بيايند پاى صندوق هاى رأى، حضور خودشان را اثبات کنند.»

2- مردم ايران با راي دادن و مشارکت سياسي خود ثابت کردند که راه بيان نظرات و انتقادات در يک نظام مردم سالار و آزاد، تکيه بر فرهنگ مشارکت سياسي و روي آوردن به صندوق هاي راي است. سازوکاري که اعتماد و اتکا به آن مي تواند پر تلاطم ترين امواج عليه امنيت انقلاب و نظام اسلامي را بگيرد و از تهديدها، فرصتي براي «نوشدن» و «حرکت به جلو» بسازد.

اگرچه بلوغ سياسي مردم ايران، طي 35 سال گذشته بارها و بارها به رخ دشمنان کشيده شده است اما به نظر مي رسد، حماسه روز جمعه پس از همه تهديدها و تحريم هاي سال هاي اخير، بازهم نشان داد که حضور مردم و پشتيباني آنان از نظام اسلامي و مبتني بر مردم سالاري که 35 سال پيش پايه ريزي کرده اند و برايش خون داده اند، امري تصادفي و اتفاقي نيست، بلکه حضوري اعتقادي و کاملا حساب شده و هوشيارانه است.

3- در شرايطي که منطقه در آتش اختلاف افکني هاي آمريکا و متحدانش مي سوزد و اخيرا کشوري مانند ترکيه نيز درگير اتفاقاتي شده و طرح ريزي آمريکا و متحدانش، به خصوص اسرائيل، براي تهديدات جديد عليه جمهوري اسلامي ايران تمامي ندارد، حضور گسترده و قاطع مردم پاي صندوق هاي راي نشان داد که به اين راحتي نمي توان براي ملت هوشيار و هميشه در صحنه ايران، سناريوهاي غربي طراحي کرد.

ايران يکي از معدود کشورهايي است که با وجود آنکه انتخابات در آن اجباري نيست اما ميزان مشارکت سياسي در آن بيش از 70 درصد است و اين نعمت را بايد هميشه شکر گزار باشيم. نعمتي که البته روزگاري که لازم بود، خون جوانان ايران نثارش شد و حالا هم برگه هاي راي اين امنيت و اقتدار را تضمين و پشتيباني مي کند، بازهم مردم در صحنه حاضرند. حضوري که قطعا به اقتدار هرچه بيشتر ايران در معادلات بين المللي و به خصوص خاورميانه خواهد انجاميد.

4- هرچند مردم ايران بارها و بارها مشارکت غيرانتخاباتي خود در سرنوشت سياسي نظام اسلامي را در راهپيمايي ها و ساير عرصه هاي سياسي به منصه ظهور رسانده اند اما در شرايطي که خود آمريکايي ها تاکيد دارند به تحريم هاي «فلج کننده» روي آورده اند، حضور 72.7 درصدي مردم پاي صندوق هاي راي در روز جمعه نشان داد که با گذشت 35 سال از پيروزي انقلاب اسلامي بازهم هرجا احساس کنند به حضور آن ها نياز است، محکم و استوار مي ايستند ، به دعوت رهبر انقلاب براي خلق حماسه لبيک مي گويند و از کشور و نظام اسلامي دفاع مي کنند. اين حضور البته پيام آشکاري براي دشمنان انقلاب و نظام اسلامي خواهد داشت که همواره بر ايران فشار آورده اند به اين اميد که ديگر اين بار ملت ايران در سرنوشت سياسي خود مشارکت نکند.

5- مهم ترين نکته اي که درباره انتخابات روز جمعه نبايد ازياد ببريم اين است که روز حماسه سياسي مردم در سال 92 به پايان رسيد و حالا ملت سرافراز ايران چشم انتظار رئيس جمهور منتخب است تا آستين همت را بالا بزند و مشکلات اين مردم عزيز را حل کند. مشکلاتي که البته نتيجه سوء مديريت برخي مسئولان اجرايي و نيز تحريم ها بود و کار را به جايي رساند که طمع دشمنان را بيش از پيش کرده بود.

منتخب مردم از امروز به بعد، بايد تنها دغدغه خود را حل مشکلات مردم قرار دهد. حالا ديگر رقابت ها به پايان رسيده است و مردم، بخوانيد صاحبان واقعي انقلاب، چه آن هايي که به رئيس جمهور منتخب راي داده اند و چه آن هايي که به او راي نداده اند و با همه اعتقاد خود پاي اهداف انقلاب ايستاده اند، امروز با مشکلات و فشارهاي کمر شکني دست و پنجه نرم مي کنند که بايد مديريت اجرايي کشور آن ها را حل کند.

مردم، ديگر نه شعار مي خواهند نه وعده، بلکه مي خواهند رئيس جمهورشان با تکيه بر حماسه سياسي آنان، برايشان مقدمات حماسه اقتصادي را فراهم کند. حماسه اقتصادي که پيش از هر چيز بايد 2 محور مهم داشته باشد: 1- کنترل بازار و مديريت قيمت هايي که رها و يله شده است ونيز نظارت بر بازار ارز، 2- حمايت ويژه از توليد به عنوان بخشي که اگر رونق بگيرد رونق و توسعه اقتصادي کشور و ساماندهي اقتصاد ايران را با خود به همراه خواهد داشت. رئيس جمهور منتخب و محترم مردم ايران، اين مردم هميشه لايق بهترين ها بوده و هستند. اين روزها همين مردم عزيز و دوست داشتني ايران، کسي را مي خواهند که سنگ ها را از پيش پايشان بردارد؛ مردم اين دفعه بار را به دوش آقاي روحاني انداخته اند.

محمدعلی مشفق(معاون وزیر کشور اصلاحات)در مقاله ای با عنوان«چرا روحانی؟»برای ستون سر مقاله امروز روزنامه ارمان این طور نوشت:
 
به‌نظر می‌رسد انتخابات 92 اشتراکات زیادی با انتخابات سال 76 داشته باشد. هر چند روشن است که در این انتخابات، با ثبت‌نام آیت‌ا... هاشمی به یکباره خون جدیدی در کالبد آنها تزریق شد و جان تازه‌ای گرفتند. پس از زمزمه‌های کناره‌گیری یکی از کاندیداهای موردنظر اصلاح‌طلبان براساس رای کمیته 7 نفره، جناب آقای عارف با پایمردی و جوانمردی غیرقابل وصف، مبادرت به انصراف کرد و درنهایت اصلاح‌طلبان را در موقعیتی قرار داد تا تصمیم جدیدی متناسب با شرایط روز اتخاذ کنند و درواقع آقای دکتر روحانی را به‌عنوان تنها نامزد نزدیک به اصلاح‌طلبان به مردم معرفی کنند که چنین هم شد و همین تصمیم سبب شد که آقای دکتر عارف از ادامه رقابت‌ها انصراف دهد.

 هرچند این انصراف در ظاهر امر و در بیان آقای دکتر عارف به نفع آقای روحانی صورت نگرفت اما در عمل پایگاه دکتر حسن روحانی را بسیار تقویت کرد و کل آرای اصلاح‌طلبان را به‌سوی سبد رای او سوق داد و به قامت روحانی، لباس اصلاح و اصلاح‌طلبی پوشانده شد و کفه ترازوی آرا به نفع وی به طرز شگفت‌آوری ارتقا یافت و درحقیقت دیگر رقیبان را با سرعت عجیبی پشت‌سر گذاشت و آرای خفته هم با پیام‌های آیت‌ا... هاشمی و رئیس دولت اصلاحات بیدار شدند و به سمت روحانی سوق داده و فضای انتخابات هم ساحتی دوقطبی یافت هرچند حسن روحانی هم کمی تا قسمتی اصلاح‌طلب و اصولگرا جلوه می‌نمود معهذا از 6 نامزد انتخابات تنها روحانی بود که حامل گفتمانی ترکیبی منبعث از اصلاح‌طلبی و بن‌مایه‌ای از اصولگرایی شد و البته که در مناظره‌ها با گفتمان اصولگرایی هم در مواقعی وارد چالش شد و به رقابت جدی با آنان پرداخت.

 ظهور چنین شرایطی سبب شد تا اصولگرایان با جهت‌گیری‌هایی به ظاهر متضاد در مناظره‌ها، به نقد یکدیگر بپردازند هر چند تردید نمی‌توان کرد که هر پنج نامزد اصولگرا در کلیت گفتمانی باهم تفاوت محسوسی نداشتند و بیشتر اختلافات مطروحه در مناظره‌ها درحقیقت، در روش‌ها و شیوه‌های مدیریتی و اجرایی در عرصه داخلی و خارجی بود که خود را به‌صورت آشکار به نمایش گذاشت نکته قابل تامل و سوال اساسی این است که چرا پنج نامزد اصولگرا به نفع یکدیگر کنار نرفتند و نامزدهایشان با اطمینان در صحنه ماندند و با یکدیگر تا پایان انتخابات به رقابت پرداختند.

 از دیگر سو باید دلیل هجوم گسترده مردم را در محدود بودن فعالیت اصلاح‌طلبان در دوره دوم دولت فعلی دانست که مردم را به صحنه سرنوشت کشاند مضافا اینکه فشار‌های اقتصادی بر اقشار آسیب‌پذیر و بیکاری کم‌‌سابقه و گرانی‌ها مولفه دیگری است که درآمدن مردم به عرصه سرنوشت کاملا موثر بوده و از همه مهم‌تر تحریم‌های اقتصادی و تاثیر آن بر زندگی مردم سبب شده تا ملت به گفتمانی روی آورند که با دنیای امروز، سیاستی معتدل و آشتی‌جویانه را برقرار کند که به‌نظر می‌رسد این خواستی است که مردم ایران در این مقطع تاریخی منتظر آن بوده و به دنبال آن لحظه‌شماری می‌کردند.

حسین قربانزاده در مقاله ای با عنوان «حلال ترین رای !»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور نوشت:

در مراسم افتتاح بزرگراه امام علی (ع) آقای دکتر لاریجانی وقتی از آقای قالیباف نام برد به شوخی علت عدم حضور ایشان را در این مراسم جمع آوری چند رای حلال ذکر کرد. حالا که نتیجه انتخابات معلوم شده آن مزاح بیشتر به واقعیت مبدل شده است. قالیباف فقط شش میلیون رای آورد اما حقیقت آن است که او خالص‌ترین و پاک‌ترین اقبال مردمی را به‌دست آورد.

 ابتدا باید یادآوری کرد که در مجموعه صداوسیما که الحمدلله کاملا عدالت به‌صورت دقیق رعایت شد. از سوی دیگر رای قالیباف به‌دلیل جریان مدعی اصولگرایی نبود که اتفاقا بیشترین ضربات را از همین دسته خورد. چنانکه گروه‌های سنتی اصولگرا که از نامزد دیگری حمایت کردند. گروه‌های دیگر اصولگرا که نام ایشان را حتی در رده سوم هم نیاوردند. گروه‌های مرجع مختلف دینی هم ایضا.

 دوستان ائتلاف هم که به پیمان خود وفادار نماندند یا انصراف ندادند یا انصراف خود را به‌دلیل حمایت از ایشان اعلام نکردند. گروه پایداری هم که بیشترین حملات را در گذشته دور و نزدیک به سمت قالیباف نشانه رفته بود. دولت هم که از سال‌ها پیش نذر تخریب قالیباف داشت.

اصلاح طلبان هم که آتش توپخانه خود را به‌ویژه در ماه‌های گذشته به روی ایشان متمرکز کرده بودند. تکلیف ضد انقلاب هم که روشن بود؛ صدای آمریکا چندین بار مستند تخریبی علیه او پخش کرد و بی بی سی فارسی و دیگر شبکه‌های فارسی زبان ضد انقلاب هم که چیزی کم نگذاشتند و در تخریب چهره او از یکدیگر سبقت می‌گرفتند. حالا شما خواننده گرامی که مخاطب این همه تخریب بودید، قاعدتا باید با خودتان بگویید این قالیباف چه کرده که همه به او می‌تازند؟

رای قالیباف فقط رای به کارنامه موفق مدیریتی او بود، آن هم برای کسانی که تحت تاثیر انتشار تخریب‌های گوناگون قرار نگرفته بودند. قالیباف دست روی زانوی خود گذاشت و بلند شد و حالا سربلند است که بدون حمایت‌های خاص و به رغم تخریب‌های گوناگون، جایگاه دوم را بدست آورد.

راستی حالا کجایند آنان که به قالیباف برچسب ساکت فتنه و تکنوکرات و ... می‌زدند؟ کجایند آنان که فرزند برومند شلمچه و فاو و اروند را به غربزدگی و دوری از ارزش‌ها متهم می‌کردند؟

قالیباف در این انتخابات از یکسو به سکوت در فتنه متهم شد و از سوی دیگر برای امضای نامه فرماندهان به آقای خاتمی در سال 76 مورد پرسش قرار گرفت. او از یکسو به‌خاطر حضور هشت‌ساله‌اش در عرصه نبرد حق علیه باطل و صحنه جهاد «سرهنگ» خطاب شد و از سوی دیگر به‌خاطر عرضه مدیریتی و کارآمدی در شهرداری برچسب «تکنوکرات» به او زدند.

اما یک نکته با برادر جلیلی!

آقای جلیلی شما به قول خودتان و حامیان دوآتشه‌تان به تکلیف‌تان عمل کردید؟ فقط پرسش ما از شما این است که واقعا به تکلیف‌تان عمل کردید که انتخابات ریاست قوه اجرایی را به یک رفراندوم هسته‌ای تبدیل کردید؟!

به تکلیف‌تان عمل کردید که باعث شدید از این پس برداشت همنشین خارجی شما این بشود که ایده مقاومت و کوتاه نیامدن از حق هسته‌ای فقط از سوی چهار‌میلیون و اندی ایرانی حمایت می‌شود؟!

برادر گرامی! گفته بودی که پشت خیمه‌های دشمن هستیم و نباید از این ده ضربه شمشیر عقب بکشیم. اما نگفته بودی که مصداق قرآن سر نیزه در این شباهت سازی چیست؟ حداقل شش سال است که رهبری عناوین سالها را به اولویت اقتصاد و اداره معیشت مردم اختصاص داده اند و فرموده اند که مبارزه با آمریکا یعنی کار کار و کار! بله برادر، قرآن سر نیزه در پشت خیمه‌های دشمن آن بود که فراموش کنیم باید با کارآمدی و همت جهادی سرافکندگی درونی را به سربلندی تبدیل کنیم تا عزت مدارانه مقابل دشمن بایستیم و باید از مدیر ولایی، جهادی با کارنامه و تجربه موفق مدیریتی و کارآمد حمایت کنیم تا بتوانیم آن ده ضربه شمشیر آخر را به هدف بزنیم.

آقای جلیلی! پاس گل آقای روحانی را شما زحمت کشیدید.برادر عزیز! باید بدانیم که تکلیف همیشه به فعل نیست که برخی اوقات به ترک فعل است.

در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته دکتر حامد حاجي‌حيدري از دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران ،را با عنوان«طرح استمرار و استحکام سازماندهي نيروهاي اصولگرا» می خوانید:

اولين واکنش قابل تصور به شرايط فعلي، جستجوي مقصر است، ولي، نه...ولي نه...در اين ميدان، همه طرف‌هاي اشتقاق، حرف‌هايي براي گفتن و شنيدن دارند، ولي...ولي، بايد دنبال اقداماتي بود که در چهارچوب يک "ديد مثبترو به آينده"، گامي رو به جلو تلقي شود.

و براي اتخاذ "ديد مثبت رو به آينده"، بايد احصاء واقع‌بينانه‌اي از نقاط قوت و موازنه آن با نقاط ضعف داشت.اصولگرايان، نقاط قوتي دارند که مي‌توانند با استفاده از آن، به نحو پايدار و مناسبي دور هم جمع شوند، نيروي خود را جمع کنند، خلأ فعاليت منظم حزبي را ترميم نمايند، و سياست‌هاي خود را در راستاي پيام رأي امروز جامعه بروز برسانند.

اين سخن، احتياج به تأمل و حزم و تأني بيشتري دارد، ولي تصور من اين است که پيام رأي امروز، بويژه، خواست کاهش فشار اقتصادي بر زندگي روزمره بوده است. اين خواست، تقريباً نيمي از جمعيت را به يک چرخش سياسي کامل متقاعد کرده است.

اصولگرايان، در قياس با گذشته، جدا جدا، توش و توان سازماني نيرومندتري يافته‌اند، که البته في‌الحال متحد نيستند، ولي روندهاي جاافتاده‌اي دارند که مي‌توانند دوباره دور هم جمع شوند، و واسطه چنين جمع آمدني، مي‌تواند شبکه اجتماعي گسترده‌اي باشد که در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي اخير فراهم آمدند.

در ارزيابي توان اين شبکه اجتماعي، نبايد گمراه نتيجه انتخابات شد. واقع آن است که عظمت فشار اقتصادي وارد بر اقشار متوسط و فرودست، پس از موج نخست تحريم‌ها، آن قدر عظيم بود که همين مقدار سي و پنج درصدي آراء که در سبد اصولگرايان ريخته شد، شاهکار اين شبکه اجتماعي بوده است.

من در جريان اين رقابت‌هاي انتخاباتي، جوانان پرشور، خلاق، نيرومند، هدفمند، معتقد، مؤمن، پرتوان، و حکيمي را ديدم که اگر توسط بزرگان اصولگرا، و خصوصاً سه کانديداي محترمي که در کانون تمرکز فعاليت آنان بودند، از هم‌اکنون، و قبل از آن که پراکنده شوند، سازمان يابند، نه تنها مي‌توانند چهار سال آينده، ورق را برگردانند، بلکه مي‌توانند طي همين چهار سال، به مجموعه حکومت و همچنين، دولت منتخب رقيب هم از طريق نقادي سازنده، خدمات ارجمندي صورت دهند.

از ميان آن‌ها، چهره‌هاي گران‌قدري برخواهند خاست که نيروهاي نابغه و خلاق شاکله سياسي آينده کشور در انتخابات آينده خواهند بود.
اين چهره‌هاي گران‌قدر مي‌توانند در متن فعاليت‌هاي سياسي دوره‌اي با موضوعي "سياست زندگي" فعال شوند، و هر شش ماه يک بار موضوعي را در دفاع از مواضع اصولگرايي پيش ببرند.

در سايه چنين فعاليت‌هايي، علاوه بر آن که مي‌توانند مواضع دولت آينده را تنظيم و تعديل کنند، خود نيز سازمان مي‌يابند، روابط‌شان تحکيم مي‌يابد و براي انتخابات بعد، با دست پر برخواهند گشت.کليد پيشبرد انتخابات بعد، بي‌گمان ارائه راه‌حل‌هاي کارآمد براي حل مسائل جامعه در عمق زندگي روزمره خواهد بود، و اين جز با ممارست و همراهي و سازماندهي و مهارت در کار تشکيلاتي به دست نمي‌آيد. دستمايه‌هاي اوليه چنين اقدامي، هم‌اکنون در سطح قابل قبولي ميان جوانان اصولگرا فراهم است.

صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با موضوع«دست رد بر سينه افراطيون»اختصاص داد:

بسم‌الله الرحمن الرحيم
انتخاب دكتر حسن روحاني به رياست جمهوري، براي ايران يك رويداد مهم است. اين رويداد را كه در مرتبه بعد از اصل حضور حماسي مردم پاي صندوق‌هاي رأي بايد دومين واقعه مهم سال جاري دانست، از چند نظر مي‌توان مورد توجه قرار داد.

1- مهم‌ترين نكته اينست كه آري گفتن اكثريت مردم ايران به دكتر حسن روحاني آري گفتن به اعتدال و نه گفتن به تفكر افراطي است. مردم ايران با آراء قاطع خود به كسي كه با شعار "اعتدال" به صحنه آمد و در تمام سخنراني‌هاي خود در دوران تبليغات انتخاباتي با قاطعيت، تفكر افراطي را مردود دانست و اعلام كرد به اين تفكر خطرناك پايان خواهد داد، اين پيام را با رساترين بيان به گوش همه رساندند كه از جريان افراطي منزجر و خواهان حاكميت جريان اعتدال دركشور هستند.

اعتدال، به معناي كنار آمدن با جريان سلطه و چشم پوشي از حق ملت ايران نيست. حرف اصلي جريان اعتدال اينست كه حق ملت را با تكيه بر منطق مي‌توان گرفت و در هيچ زمينه‌اي زيربار حرف زور جريان سلطه نبايد رفت. جريان سلطه را مي‌توان با برخورد قانوني و منطقي و با تكيه بر مقررات بين‌المللي منزوي كرد و درصورتي كه تمكين نكند با ايستادگي بايد دست رد بر سينه تمام زياده خواهان زد. اين، منطق اعتدال است كه در داخل نيز بسيار كاربرد دارد و جامعه افراطي زده ما بشدت نيازمند آنست.

پيروزي جريان اعتدال را هرگز نبايد به معناي طرد ديگران دانست. چنين برخوردي با ماهيت اعتدال در تضاد است. جريان اعتدال، قائل به جذب است نه طرد. حتي افراطيون را بايد با نصيحت و ارشاد به مسير اعتدال برگرداند. دولت اعتدال، دولت وحدت ملي و فراجناحي است كه از تمام نيروهاي شايسته و كاردان از كليه سلايق سياسي استفاده خواهد كرد. اين روش، مي‌تواند جامعه را به جايگاهي كه شايسته نظام جمهوري اسلامي است برگرداند و راه را براي حل مشكلات هموار نمايد. رأي قاطع به جريان اعتدال، نشان داد كه مردم ايران از عملكردهاي افراطي در تمام زمينه‌ها خسته شده‌اند و مزاج جامعه، چنين جرياني را نمي‌پذيرد.

2- علاوه بر آراء متعلق به دكتر حسن روحاني، حتي آراء بعضي نامزدهائي كه با جريان افراطي هيچ نسبتي ندارند را نيز بايد نوعي گرايش مردم به اعتدال تفسير كرد. دقت در تعداد آراء و نامزدها و تفكيك آنها از همديگر، اين واقعيت را به روشني نشان مي‌دهد كه سهم نامزد مورد حمايت جريان افراطي درصد ناچيزي از آراء مردم است و اين واقعيت نيز تأكيد مهمي بر عدم مقبوليت اين جريان نزد ملت ايران مي‌باشد.

3- نقش رهبر معظم انقلاب در سالم برگزار شدن انتخابات رياست جمهوري و احساس آزادي مردم براي رأي دادن، نيز بسيار ستودني است. ايشان از آغاز سال جديد تاكنون، چند بار بر اين نكته كه فقط يك رأي دارند و كسي از رأي ايشان مطلع نيست تأكيد كردند و با اين اقدام مهم، مانع سوءاستفاده‌هاي فرصت‌طلبان شدند. ايشان حتي در حين انداختن رأي خود به صندوق آراء نيز با صراحت اعلام كردند حتي خانواده و فرزندان من نيز خبر ندارند به چه كسي رأي داده‌ام. اين موضع روشن و قاطع، نقش بسزائي در شفاف برگزار شدن انتخابات ايفا كرد و به همين جهت بايد روش صحيح و دقيق ايشان را ستود.

4- ترديدي وجود ندارد كه حمايت آيت‌الله هاشمي رفسنجاني از دكتر حسن روحاني در جلب مردم به صندوق‌هاي رأي و سوق داده شدن آراء به دكتر روحاني تأثير زيادي داشت. آيت‌الله هاشمي رفسنجاني اكنون نماد اعتدال در كشور است و اقبال پرشور مردم از ثبت نام ايشان براي شركت در رقابت انتخابات رياست جمهوري، اين واقعيت را به روشني نشان داد.

 مردم هر چند از حذف آقاي هاشمي رفسنجاني از اين رقابت مغموم شده بودند، اما برخورد كريمانه ايشان با اين ماجرا و دعوت مردم به حضور در انتخابات و حمايتي كه از دكتر حسن روحاني به عمل آورد در گرم شدن تنور انتخابات بسيار مؤثر بود و در خلق حماسه‌اي كه مردم آفريدند نقش عمده‌اي ايفا كرد. اين، درس بزرگي براي افراطيون است كه هر چه در 8 سال گذشته به آقاي هاشمي رفسنجاني حمله كردند بر محبوبيت ايشان افزوده شد بطوري كه طبق برآورد خود آنها اگر ايشان در نامزدي رياست جمهوري باقي مي‌ماند بيش از 30 ميليون رأي مي‌آورد.

5- برخلاف انحصارطلبان و خشونت گرايان، جريان اعتدالي براي رقباي سياسي خود جايگاه و حق اظهارنظر و فعاليت قائل است. كشور، ملك شخصي هيچكس و هيچ جرياني نيست. آحاد مردم، گروه‌ها،‌ جناح‌ها و سليقه‌ها حق دارند در چارچوب قانون، اخلاق و شرع به فعاليت بپردازند، اظهارنظر كنند و نقش ايفا نمايند.

مردم ايران به دليل اينكه از تفكر انحصارگرايانه و بسته نگهداشتن جامعه خسته شده بودند، از ميان شش نامزد متنوع به كسي رأي دادند كه مخالفت خود را آشكارا با انحصار و خشونت و افراط فرياد زد و به مردم قول داد به چنين وضعيتي پايان خواهد داد. اين،‌ لازمه جريان اعتدال است و مردم نيز همين انتظار را از رئيس‌جمهور جديد دارند. پيروزي جريان اعتدال به معناي شكست اصولگرائي نيست بلكه به معناي شكست كساني است كه از اصولگرائي سوءاستفاده كردند. اين پيروزي، در واقع پيروزي جناح مستقل است.

آرزوي همه مردم اينست كه صاحبان قلم و زبان‌هاي تندي كه 8 سال تمام هرچه خواستند عليه ديگران نوشتند و گفتند و بداخلاقي‌ها را به اوج رساندند، اكنون به تجديدنظر در روش‌هاي خود روي آورند. مردم كريم ايران، قطعاً اين افراد و جريان‌ها را اگر در تفكر خود تجديدنظر كنند،‌ خواهند بخشيد و آنها در درياي بيكران ملت جاي مناسب خود را خواهند داشت.

6- انتخابات 24 خرداد نشان داد برخلاف تبليغات منفي و گمانه زني‌هاي نادرستي كه درباره روحانيت وجود داشته و دارد، مردم ايران به روحانيت علاقمند هستند و در گزينش‌ها حساب افراد خدوم و صادق را از ديگران جدا مي‌كنند. انتخاب دكتر حسن روحاني، در عين حال كه گرايش مردم به روحانيت را نشان داد، اين پيام را نيز براي آن دسته از روحانيون كه با افراطيون همراهي كردند داشت كه شأن روحانيت بايد حفظ شود و افراد روحاني نبايد به افراط و تفريط كشيده شوند. ايكاش جايگاه رفيع جامعه مدرسين نيز براي تبليغات انتخابات هزينه نمي‌شد. نامزدها همه محترمند اما جايگاه روحانيت نبايد براي هيچكس خرج شود.

7- گرايش عمومي در اين انتخابات، اين واقعيت را نيز به اثبات رساند كه مردم ايران با ولخرجي‌هاي تبليغاتي ميانه‌اي ندارند و ريخت و پاش‌ها جواب نمي‌دهد. متأسفانه بعضي از نامزدها با هزينه بيت المال و پول‌هاي باد آورده ولخرجي‌هائي در تبليغات انتخاباتي كردند كه بهيچوجه با الزامات نظام جمهوري اسلامي متناسب نبود. مردم نيز نسبت به اين امور حساسيت دارند و ديديم كه در پاي صندوق‌هاي رأي پاسخ لازم را به اين قبيل افراد دادند.

در اينجا لازم است درباره شخص دكتر حسن روحاني اين نكته را يادآور شويم كه او به ولايت فقيه عميقاً معتقد است و قطعاً در چارچوب قانون اساسي و سياست‌هاي رهبري به انجام وظيفه خواهد پرداخت و برخلاف بعضي مسئولان فعلي از ايجاد تنش خودداري خواهد كرد. او شرايط حساس كشور را به درستي درك مي‌كند و ضمن احترام به بزرگان و استفاده از مديران با تجربه و نيروهاي كاردان، براي حل مشكلات داخلي و خارجي تلاش خواهد كرد.

 با اينحال، مي‌دانيم كه قدرت، عوارضي نيز دارد و لذا خود را موظف مي‌دانيم در مواقع مقتضي از باب "النصيحة لائمة المسلمين" نكات لازم را به رئيس‌جمهور منتخب گوشزد نمائيم.خدايا، به مردم ايران سعادت دنيا و آخرت و به رئيس‌جمهور منتخب توفيق خدمت به اين مردم و ترويج معالم دين برمبناي معارف قرآن و مكتب اهل بيت عليهم السلام عنايت فرما.

«مارپیچ عامل تورم نیست»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته پویا جبل عاملی را  از نظر می گذرانید:

گفته می‌شود که نرخ بهره بالاتر، هزینه استفاده از سرمایه را به عنوان نهاده‌ای از تولید افزايش می‌دهد و این به معنای افزایش قیمت تمام شده کالا و در نتیجه تورم است. از سوی دیگر بنگاه‌ها استدلال می‌آورند که افزایش دستمزد‌ها به معنای هزینه بیشتر و افزایش قیمت تمام شده کالا است و آنها نیز برای آن که از حداقل سود خود محافظت کنند، قیمت بیشتری برای کالا‌ها و خدمات خود طلب می‌کنند. آیا می‌توان این گزاره را به خودی خود به معنای تورم بیشتر دانست؟

شاید درک این مساله خیلی ساده باشد که وقتی هزینه تولید برای تمامی بنگاه‌ها بیشتر شود، خود به خود سطح عمومی قیمت‌ها در کل اقتصاد افزایش یابد. این همان بحث «مارپیچ قیمت-دستمزد» است که به اعتقاد برخی یکی از عوامل ایجاد‌کننده تورم است. موضوع وقتی از منظر نظریه‌پردازان این تئوری بغرنج تر می‌شود که بازار‌ها به صورت رقابت کامل نیز نباشند و از همین روی چون قدرت قیمت گذاری وجود دارد، موجب می‌شود تا مارپیچ خود را به شکل آشکارتری نشان دهد. آیا به‌راستی این مارپیچ عامل تورم در اقتصاد ایران است؟ آیا برای جلوگیری از تحقق آن بايد زنجیره را از یک جا قطع کرد و مثلا حقوق نیروی کار را افزایش نداد؟

اما توجه به یک نکته مهم است. عواملی که از کانال هزینه موجب افزایش تورم می‌شوند، عواملی هستند که در کوتاه‌مدت رخ می‌دهد و اگر نقدینگی افزایش نیافته باشد این عوامل نمی‌توانند بر تورم موثر باشند. اگر هزینه کل بنگاه‌ها افزایش یابد و قیمت تمام شده کالا‌ها بیشتر شود، تنها در صورتی این افزایش تداوم خواهد یافت، که نقدینگی وجود داشته باشد که این قیمت تمام شده را پوشش دهد وگرنه در سطح قیمتی جدید، کمبود تقاضا وجود داشته و در نتیجه قیمت کاهش می‌یابد.

به عبارت دیگر، این نقدینگی است که عامل کلیدی تورم است، نه عوامل هزینه‌ای. اگر نقدینگی افزایش نیافته باشد، شاید با افزایش هزینه نیروی کار، یک بنگاه قیمت خود را افزایش دهد و بنگاه‌های دیگر نیز چنین کنند، اما اگر به ازای این افزایش، نقدینگی در اقتصاد ایجاد نشده باشد، تورم افزایش نمی‌یابد.

به این شکل اگرچه مطلبی که نظریه‌پردازان مارپیچ قیمت- دستمزد می‌گویند برای بسیاری ملموس است اما بدون افزایش نقدینگی این مارپیچ کار نخواهد کرد. البته در همین جا بايد به نکته ظریف دیگری نیز اشاره کرد و آن این است که به یک طریق این عوامل دخیل در مارپیچ می‌تواند موجب تورم شود و آن زمانی است که بر نقدینگی تاثیر گذارد. چطور؟

 بر فرض اگر میزان افزایش حقوق کارکنان دولت بیش از درآمد آنان باشد و دولت برای پرداخت آن مجبور به استقراض از بانک مرکزی شود، پایه پولی و نقدینگی افزایش یافته و در نتیجه تورم افزون می‌شود؛ یا فرض بگیرید فلان صنعتی را که به دلیل افزایش هزینه‌هایش، از شورای پول و اعتبار طلب خط اعتباری کند. بنابراین مارپیچ وقتی از کانال نقدینگی بر اقتصاد تاثیر گذارد، اثرش تورم‌زا خواهد بود. در شرایط فعلی، اگرچه از منظر راقم افزایش دستمزد‌ها نیز می‌تواند بر نقدینگی اثر گذارد، اما عوامل عدیده دیگری هستند که کوهی از نقدینگی را بر اقتصادی با رشد منفی آوار کرده‌اند و در این ستون، پیش از این در مورد آنها سخن گفته‌ایم.

بنابراین سیاستگذار به جای تمرکز بر عوامل هزینه‌ای در ایجاد تورم مانند افزایش حقوق و دستمزد، باید بیش از همه از اقداماتی بر حذر باشد که موجبات رشد نقدینگی را فراهم می‌کند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها