کد خبر: ۱۴۸۸۵
زمان انتشار: ۱۰:۵۰     ۰۷ تير ۱۳۹۰
كيهان

«تقلاي نافرجام بيلدربرگ!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم بابك اسماعيلي است كه در آن مي‌خوانيد:

نشست چهارروزه گروه بيلدربرگ، امسال نيز در شرايطي ويژه از روز پنجشنبه 19 تا يكشنبه 22 خرداد (9 تا 12 ژوئن) در هتل «سورتا هاوس» در سنت موريتس سوئيس برگزار شد.

اين گردهمايي در حالي براي چهارمين بار در سوئيس برگزار شده است كه وجود چند ويژگي خاص در نحوه برگزاري و دستور كار نشست، اجلاس اخير بيلدربرگ را از دوره‌هاي پيشين متمايز مي‌كند:

1- تاكنون بيلدربرگ سعي داشت نشست ساليانه خود را در سكوت كامل رسانه‌اي و با بالاترين ضريب امنيتي و رعايت اصل ماسوني «پنهان كاري و نهان روشي» دنبال كند. سالها بود كه حتي مكان و زمان برگزاري نشست بيلدربرگ فاش نمي‌شد. اما امسال دست اندركاران برگزاري اين نشست، در اقدامي قابل تامل سعي كردند با انتشار قطره چكاني برخي از اخبار پيراموني و موضوعات دستور كار بيلدربرگ در اجلاس سنت موريتس، رويه جديدي در پيش گيرند.

واقعيت آن است كه گروه بيلدربرگ تنها يكي از سه ضلع سازمان نئوماسوني مخفي است كه باگردهم آوردن مجموعه‌اي از صاحبان قدرت و ثروت، در تلاش براي در اختيار گرفتن اهرم‌هاي سياسي، اقتصادي و تبليغاتي جهان است. اين سازمان هر سال سه نشست برگزار مي‌كند؛ مسائل اقتصادي در اجلاس داووس، مسائل اطلاعاتي و امنيتي در گردهمايي مونيخ و مسائل سياسي در نشست بيلدربرگ مورد بررسي قرار مي‌گيرد كه تا سال گذشته به دليل برخي مسائل خاص، نشست چهارروزه بيلدربرگ به نسبت دو اجلاس ديگر، مخفيانه تر و بدون پوشش خبري برگزار مي‌شد.

در پاسخ به اين پرسش كليدي كه چرا بيلدربرگ امسال با كنار گذاشتن برخي مسائل امنيتي، اجازه انتشار گوشه‌اي از اخبار پيراموني را داده است بايد گفت كه اين اقدام به نوعي انحراف افكار عمومي از برگزاري اجلاس ديگري در خاك ايالات متحده بوده است. به بيان ديگر امسال گروه بيلدربرگ دو اجلاس هم زمان در دو نقطه از جهان برگزار كرده است كه از يكي به عنوان طعمه كنجكاوي رسانه‌ها و از ديگري كه به شكل كاملاً مخفيانه و با حضور تعداد كمتري از اعضا در آمريكا برگزار شد، به عنوان بازوي سياسي سازمان مذكور استفاده كرده است.

2- تركيب افراد شركت كننده در دو نشست متفاوت بيلدربرگ نيز در اين دوره بسيار قابل تامل است. اين گروه نئوماسوني با فراخواندن طراحان پروژه «قرن جديد آمريكايي» موسوم به PNAC - كه در سال 1997 ميلادي توسط استراتژيست‌هاي نومحافظه كار موسسه «آمريكن اينترپرايز» تدوين شده بود- در اجلاس سال جاري به شكلي كوشيد تا راهبرد جديدي براي سيطره سياسي و اقتصادي خود بر جهان پيدا كند.

دعوت از افرادي نظير «ديك چني»، «دونالد رامسفلد» و «اليوت آبرامز» به عنوان طراحان پروژه شكست خورده «قرن جديد آمريكايي» در كنار نام‌هاي پرآوازه و البته قابل تاملي همانند «آندرس فو راسموسن» دبيركل ناتو، «هنري كسينجر» تئوريسين و مشاور سابق امنيت ملي آمريكا، «كريس هيوز» يكي از بنيانگذاران سايت «فيس بوك»، «ريچارد پرل» طراح حمله نظامي آمريكا به عراق و افغانستان، «ديويد راكفلر» سرمايه دار صهيون و رئيس سابق بانك منهتن، خود تائيدي بر اين واقعيت است كه بيلدربرگ پس از شكست پروژه PNAC، يكبار ديگر مي‌كوشد تا با استفاده از دو ابزار سياست و اقتصاد، امپراطوري خود را جهاني كند.

به همين دليل بيلدربرگ كوشيد تا با دو دستور كار متفاوت در اين دو نشست حضور يابد. موضوعاتي نظير «سانسور اينترنتي»، «تغيير رئيس صندوق بين المللي پول»، «رايزني پيرامون بحران اقتصاد جهاني» و «تحولات خاورميانه و شمال آفريقا» در اجلاس سورتاهاوس در سنت موريتس با انتشار قطره چكاني اخبار به رسانه‌ها مورد بررسي قرار گرفت و تيم اصلي اين گروه نئوماسوني، كيلومترها دورتر، در اجلاس موسوم به «كميسيون سه ضلعي» موضوعات جدي تري كه اخبار آن به بيرون درز پيدا نكرده است را مورد بررسي قرار داد.

3- در كنار برخي مسائل سياسي، نشست اخير بيلدربرگ، اقتصادي ترين گردهمايي اين گروه به لحاظ تصميم گيري به حساب مي‌آيد، زيرا علاوه بر طرح مسائل اقتصادي روز در اين نشست همانند، تعيين رئيس جديد IMF، به درازا كشاندن بحران اقتصادي در جهان و بهره برداري از آن، تعيين قيمت سبدهاي انرژي، از افراد ذي نفوذ اقتصادي جهان نيز براي شركت در نشست دعوت شده بود.

چهره‌هايي نظير «ديويدراكفلر» سرمايه دار، «رابرت رابين» يكي از مثلث‌هاي صهيوني نهادهاي مالي در آمريكا، «جرج آزبورن» رئيس خزانه داري انگليس، «جان الكان» قاتل شهيد «ادواردو آنيلي» و رئيس كمپاني فيات، «جوليو ترومونتي» وزير اقتصاد ايتاليا و «داگلاس فلينت» رئيس هولدينگHSBC انگليس تنها بخشي از اين افراد ذي نفوذ در حوزه اقتصاد هستند كه به اجلاس بيلدربرگ 2011 دعوت شده بودند.

واقعيت آن است كه بيلدربرگ درپي تحولات اخير جهاني و منطقه با حالتي از نااميدي مي‌كوشد تا به طولاني كردن بحران اقتصادي در جهان، از يكسو ميزان ورشكستگي‌هاي بانكي و مردمي را افزايش دهد و از سوي ديگر با افزايش قيمت سبد انرژي در جهان تصميم خود براي نابود كردن درآمد و دارايي ملي كشورها و سرانجام تشكيل يك دولت جهاني با مختصات تشكيلات نئوماسوني را عملي كند.


جمهوري اسلامي

«تكريم بهشتي» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:

بسم‌الله الرحمن الرحيم
واي به روزي كه علماي يك امتي درصدد برآيند برطبق پسند مردم حرف بزنند، خواه اين مردم مرتجع كهنه پرست باشند، خواه مردم نوپرداز نوپرست. وظيفه عالم، گفتن حق است، خواه حق با كهنه جور در آيد و خواه با نو. حق از آن كهنه‌هائي است كه هرچه كهنه‌تر مي‌شود قيمتش بيشتر است.

اين، فرازي از سخنان شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي است كه در اولين سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خطاب به روحانيين بيان داشت. آن روزها در ميان آن شور و هيجان انقلابي كه سرتاسر كشور را فرا گرفته بود و بسياري از فعالان سياسي و مذهبي براي جلب نظر مردم به ويژه جوانان تلاش مي‌كردند حرف‌هائي بزنند كه مقبوليت داشته باشد، سخن آيت‌الله بهشتي بسيار دورانديشانه بود.

همان وقت كساني كه خود را عاقل مي‌دانستند علاوه بر اينكه خود از به زبان آوردن چنين مطالبي پرهيز مي‌كردند، از اينكه آقاي بهشتي بي‌پروا چنين سخناني را به زبان مي‌آورد بشدت تعجب مي‌كردند.

صاحب اين قلم به خاطر دارد كه كساني به آيت‌الله بهشتي از روي دلسوزي توصيه مي‌كردند از به زبان آوردن چنين مطالبي خودداري كند تا از گزند بدخواهان و مريدپروران دنياخواه در امان بماند و مسند قدرت و منبر شهرت را از دست ندهد، ولي ايشان در جواب مي‌گفتند: ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت...

امروز كه سي امين سالروز شهادت اين عالم مجاهد و وارسته است، بازنگري بيانات و سيره عملي او براي جامعه ما به ويژه نسل امروز يك ضرورت است.

آن آهنگ عقلاني و خردورزانه كه شهيد بهشتي براي هدايت افكار عمومي در پيش گرفته بود اگر به راه خود ادامه مي‌داد، امروز از بعضي منبرهاي رسمي و رسانه‌ها و حتي رسانه ملي خواب و خيال و مطالب سست و بي‌پايه به نام معارف اسلام به خورد مردم داده نمي‌شد.

اگر به اين سخن گران سنگ شهيد بهشتي توجه مي‌شد كه «وظيفه عالم، گفتن حق است» و روحانيون ما در همين صراط گام مي‌نهادند امروز كسي به خود اجازه نمي‌داد سي دي ظهور نزديك است توليد كند كه ميليون‌ها نسخه از آن به فروش رفت، و كسي به خود اجازه نمي‌داد وارد مقولاتي از قبيل چگونگي تولد بعضي بزرگان شود و بر تخيلات تكيه نمايد و درصدد كرامت سازي برآيد.

اگر همانگونه كه شهيد بهشتي روحانيون را به پرهيز از گفتن مطالبي كه مورد پسند مردم است دعوت مي‌كرد، همه همين راه را ادامه مي‌دادند و منبرها و رسانه‌ها را از خرافات و تملقات و خواب و خيال‌ها پاك مي‌كردند، امروز اين سخن سست را از يك روحاني كه به رسانه‌ها هم دسترسي دارد و حتي رسانه ملي يكي از بلندگوهاي اوست نمي‌شنيديم كه بگويد فلان مرجع محترم تقليد يك هفته قبل از رحلت، امام زمان را در لبنان زيارت كرد و ايشان به او فرمودند يك هفته ديگر از دنيا خواهي رفت و او به حضرت عرض كرد شما به من فرموده بوديد در زمان ظهور در ركابتان خواهم بود و حضرت فرمودند در زمان ظهور، رجعت خواهي كرد!

اين قبيل مطالب نه تنها هيچ كرامت و عظمتي براي آن مرجع تقليد نمي‌سازد بلكه هر ذهن روشني را متوجه اين نكته مي‌كند كه لابد ايشان نواقصي داشته كه عده‌اي با اين حرف‌ها درصدد برطرف كردن آن بر آمده‌اند.

وانگهي اين راوي چه سندي براي اين گفته خود دارد؟ آيا از خود آن مرجع شنيده يا از شخص ديگر؟ آن مرجع كه به دليل تهذيب نفس و به حكم «آنكه را اسرار حق آموختند، مهر كردند و دهانش دوختند» قاعدتاً اگر چنين اتفاقي برايش افتاده باشد آنرا براي اين و آن نگفته است و اشخاص ديگر هم كه آن صحنه را - اگر رخ داده باشد - نديده‌اند. بنابر اين، راهي غير از اينكه گفته شود چنين مطلبي از اساس دروغ است باقي نمي‌ماند. ضمناً مرجع مورد نظر نيز اصولاً به چنين كرامات ساختگي نيازي ندارد.

از همين قبيل است مطالب ديگري مانند موت اختياري و پشت سر خود را ديدن و خبر از غيب دادن كه عده‌اي تصور مي‌كنند براي معرفي اسلام به عنوان «دين حق» به اين چيزها نياز داريم درحالي كه نه استدلال و پايه و اساس قابل قبولي مي‌توان براي اين امور ارائه كرد و نه اصولاً معرفي اسلام نيازي به چنين چيزهائي دارد. اسلام، دين عقل و استدلال است و از چنان بنيان قوي و نيرومندي برخوردار است كه هرگز هيچ عالم اسلام شناسي براي معرفي آن به اين قبيل امور احساس نياز نمي‌كند.


ملت ما

مهمترين نياز جامعه: تعامل با سرمايه «حضورمردمي» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم محمد خوش‌چهره است که در آن می خوانید:
در فضاي محيط ملي تصميم‌گيري، برنامه‌ريزي، قضاوت و عملكرد با رعايت حقوق مردم به عنوان سرمايه‌هاي اصلي نظام حايز اهميت است. زيرا فضاي عمومي و محيط ملي با ثبات، آرامش، مشاركت و حضور مردم تبلور پيدا مي‌كند. بنابراين نقش چنين عناصري بسيار تعيين‌كننده است و در يك تحليل عالمانه عملكردهاي مستقيم و غير مستقيم از تصميمات، سياست‌ها و تعاملات ايجاد شده نشان‌دهنده عنصر محوري نظام كه با رهبري امام از ابتداي انقلاب شكل گرفته است و موجب دوام و بقاي آن شده مردم و حضور گسترده آنها در تمامي تعاملات نظام است.


برهمين اساس غفلت و ناديده انگاشتن اين عنصر اجتماعي و تعيين‌كننده به نام سرمايه مردم نقطه هزيمت و چالش جدي نظام است. متاسفانه در سال‌هاي اخير تصميمات مسوولان حوزه اجرايي و غير اجرايي به گونه‌يي بود كه در نهايت به حضور و مشاركت مردم خدشه وارد ساخت و ما به نوعي آسيب را در اين حوزه شاهد هستيم كه قطعا با روح هنر حضرت امام در ايجاد نقاط تعامل و مساعي در منافات است.

امام خميني(ره) از ابتداي انقلاب با بارور كردن باور حضور و مشاركت در عرصه‌هاي مختلف از جمله عرصه امنيتي با بحث تجزيه طلبي و ناسيوناليسم كه با وجود مردم خنثي شده يا در بحث جرياناتي كه منافقين با براندازي همراه با ترور به راه انداختند باز هم مردم به عنوان مهم‌ترين سرمايه به ميدان آمدند و از انقلاب و باورهاي آن دفاع كردند و از همه برجسته‌تر نقش مردم در عرصه‌هاي دفاع مقدس بود كه با وجود عدم توازن ناميمون و نابرابر در صنعت لجستيك باز هم رشادت‌ها و حضور پررنگ همين مردم سرنوشت‌ساز شد و مردم توانستند ريشه‌هاي اين انقلاب را بارور و ماندگار سازند.

البته نبايد در اين زمينه از حضور دنياي سلطه و تبليغات آن غافل شد كه در كم اثر كردن و بي‌اثر كردن اين حضور نقش به سزايي داشته است. اما تمام نقطه قضاوت بر اين اصل شكل مي‌گيرد كه مسوولان اجرايي ما چقدر در راستاي منافع ملي كار كرده‌اند؟ زيرا يكي از مولفه‌هاي اثر گذار در باور و اعتماد مردم در عرصه‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و امنيتي رسيدن به اين اصل مهم است.

اگر كاركرد يك نظام سياسي يا جريان سياسي به گونه‌يي باشد كه باور و اعتماد مردم را دچار اختلال و خدشه كند اين عارضه خود را به صورت نااميدي، بي‌تفاوتي و ياس فرهنگي و عمومي نشان مي‌دهد. بنابراين معيار قضاوت در فضاي كنوني كاركرد سياسي، اجتماعي و بويژه اقتصادي است كه به دليل مشكلات پيش آمده و وجود تورم آسيب ديده است؛ در واقع فعالان و قانون گذاران اجرايي چقدر توانسته‌اند به وابسته اين تلاش‌ها صحت و سلامت را به جامعه هديه كنند و در بازسازي اعتماد و مشاركت حضور مردم موفق باشند؟.

اگر شاخص اصلي را تعامل سازنده با مردم به عنوان سرمايه‌هاي اصلي انقلاب و ركن اصلي اسلاميت در نظر بگيريم حس احترام به آراي مردم، آزادي منطقي و مشروع و در كنار آن به بازي گرفتن مردم در عرصه‌هاي مختلف در ذيل قانون اساسي و آموزه‌هاي ديني از مهم‌ترين اصولي است كه مي‌تواند جامعه را به سمت آرامش و گذار صحيح از وقايع هدايت كند وگرنه درنده خويي‌هاي سياسي، تماميت خواهي‌ها و خودكامگي‌ها در تمام نظام‌هاي سياسي وجود دارد.


ابتكار

آقاي رئيس‌ جمهور نه، «اين برف را ديگر سر ايستادن نيست» سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن مي‌خوانيد:

با آغاز فصل گرما گويي عصر يخبندان دولت دهم، به‌ويژه رئيس آن، فرا رسيده است. برف روي برف مي‌بارد. باد مخالف از هر جهت وزيدن گرفته است. وضعيت گيج‌کننده‌اي است. لحظه‌اي چشمانم را مي‌بندم و به ياد مي‌آورم آن هنگامي که «نفس‌ها در سينه‌ها بي‌تاب جوش مي‌زد» تا شُکوه و خروش و عزت و اعتماد‌به‌نفس والاي رئيس‌جمهور جلوه‌گر شود. همه هم معترف بودند.

حتي مخالف سمج و ثابت‌قدمي همچون علي مطهري مي‌گفت: «اعتمادبه‌نفس مثال‌زدني آقاي احمدي‌نژاد تحسين‌برانگيز است.» موافقانش که جاي خود دارند.

امثال آقاي رسايي و حسينيان او را حلواحلوا مي‌کردند. چه کسي جرئت مي‌کرد نزد اين آقايان بگويد: بالاي چشم احمدي‌نژاد ابروست حتي منتقدان اصولگرا از ترس اينکه مبادا به فتنه‌گري و اصلاح‌طلبي و بي‌بصيرتي متهم و زير گرز نمايندگاني که به «وکيل‌الدوله» بودن خود افتخار مي‌کردند، خرد و خوار و خفيف شوند، لب به سخن نمي‌گشودند.

برخي هم به گفته بيهقي «انگشت در مي‌کردند» که اصلاح‌طلب پيدا کنند و براي خوش‌رقصي در نزد دولتيان، افتخار اين کشف بزرگ را به خودشان مي‌دادند. رئيس‌جمهور محبوبشان هم سوار بر مرکب چموش قدرت به‌تاخت مي‌رفت و با تيغ کلام خويش مخالفانش را يکي پس از ديگري از سر راه برمي‌داشت.

مجلس قدم به قدم عقب‌نشيني مي‌کرد. وقتي سخن امام(ره) زير سؤال رفت و گفته شد که «مجلس در رأس امور نيست»، موافقان يا تأييد مي‌کردند يا با سکوت رضايت‌بخش خود، مانع‌تراشي نمي‌کردند. هرچند اکنون همين گروه، در سکوت مبهم و غم‌انگيز و در بهت و سرگرداني فرو رفته‌اند.

زمان با احمدي‌نژاد بود. اما اکنون روزگار روي زشتش را نشان داده و به‌گفته «يالثارات» «ورق برگشته است».

ديگر خبري از «معجزه هزاره سوم» و «هاله نور» نيست. اکنون او را در تور و دام انحراف مي‌بينند؛ توري که حلقه‌هايش کم‌کم از هم جدا و پاشيده مي‌شود و نگين‌هاي حلقه‌ها به تور ديگري مي‌افتند.

اما اکنون در اين فصل سردي که خيلي‌ها به آن ايمان آورده‌اند، به‌ويژه آناني که همواره گرمابخش بودند، نوايي ديگر ساز کرده‌اند.

احمدي‌نژاد وقتي به مجلس وارد مي‌شد، به‌گرمي پذيرايش مي‌شدند. با سلام و صلوات او را مي‌نشاندند و بدرقه‌اش مي‌کردند. او را بوسه‌باران مي‌نمودند و افتخار هرکس اين بود که دستي به دست وي بسايد و شانه‌‌اش در نگاه دوربين در کنار شانه احمدي‌نژاد ثبت شود.

اما ديديد چه شد؟ در روز رأي‌گيري و معرفي گزينه وزارت ورزش، هيچ‌يک از اين‌ها نبود. نه استقبالي به‌حق نه بدرقه‌اي. با «دو دو» گفتن، به‌اصطلاح خود مجلسيان، او را «هو هو» کردند، (گواينکه اين حرکت سبک از نگاه رهبري ناپسند و موجب گلايه و تذکر وي بوده است) نگذاشتند حرفش را بزند.

«مخلصم» و «نوکرم» هم کارساز نبود حتي بخت‌برگشته‌اي همچون حميد سجادي، چوب لجبازي مجلسي‌ها را خورد. گردنش را زدند؛ چون ديگري گناه کرده بود. «گنه کرد در بلخ آهنگري/ به شوشتر زدند گردن مسگري»

در پس اين رفتار، وزارت خارجه را به چالش کشيدند. مجلس معاون دست‌نشانده وزير خارجه را به‌واقع امر برکنار کرد؛ زيرا رئيس‌جمهور او را بر اين منصب نشانده بود. کم‌کم آهنگ دستگيري‌ها شروع شده و ادامه دارد. اين‌بار جغد شوم زندان بر بام اطرافيان احمدي‌نژاد آهنگ وصال کرده است. «هرکسي چند روزي نوبت اوست»

روزگار غريبي است. همن يک سال پيش بود که محمدجواد لاريجاني افسوس مي‌خورد که چرا دوره رياست ‌جمهوري چهار سال است و آرزو مي‌کرد اين دوره به‌اندازه عمر آقاي احمدي‌نژاد طولاني مي‌بود اما اکنون معاون برادرش يعني آقاي باهنر آرزو مي‌کند که همين دو سال باقيمانده «به‌طور طبيعي به پايان برسد» و همه مفهوم اين سخن را مي‌فهمند.


تهران امروز

«آزاده‌اي آزاد انديش» يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر محمدمهدي مظاهري است كه در آن مي‌خوانيد:

مروري بر زندگاني شهيد بهشتي حكايت از آن دارد كه او نه تنها درخلال زندگاني خويش همواره دغدغه‌دار دين بوده و در جهت احياي تفكر ديني كوشيده است بلكه در زمره معدود مصلحان اجتماعي‌اي قلمداد مي‌گردد كه تنها وتنها درمرحله نظريه‌پردازي متوقف نگرديده وهمچون امام راحل(ره) كوشيده است تا فاصله عميق ميان دنياي ذهن وعين را درنوردد و از اين‌رو است كه استراتژي خود را متمركز به آگاهي بخشي به مردم نموده واز يكسو كوشش نموده است تا در سايه روشنگري‌هاي خود انسان‌هايي آزاده، آزادانديش، كمال طلب و درعين حال سياسي تربيت كند ودر پناه آنچه به عنوان ويژگي شخصيتي او نزد همگان معروف است به كادرسازي بپردازد.

افزون براين انسان‌هاي تربيت‌شده را مهياي ساختن جامعه‌اي كند كه درآن هيچ يك از فرد وجامعه به قربانگاه ديگري گسيل نشوند و لذا به دنبال احياي بعد مغفول جامعه سياسي ايده‌ال وتشكيل حكومت اسلامي مطلوب رفته است و از ديگر سو خود به عنوان فردي واقعگرا و درعين حال عملگرا پيشگام در عملياتي ساختن آموزه‌هاي تئوريك خويش بوده است واز اين‌رو است كه مقام معظم رهبري در توصيف شهيدبهشتي مي‌فرمايند: «بهشتي اهل كار تحقيقاتي بود وسمت كار تحقيقي‌اش يك سمت مبارزه‌اي وانقلابي بود به اين معنا كه ايشان آدمي بود كه از دوران نهضت ملي وارد مبارزه شده بود يعني از سنين جواني وحتي نوجواني واز سالهاي 27 و28... ايشان ناگهان درسالهاي 38و39 در قم به اين فكر مي‌افتد كه اگر بخواهيم مبارزه سياسي كنيم باچه هدفي بايد باشد وباچه وسيله‌اي مبارزه صورت بگيرد؟ بايد توجه كرد كه اصولا روح كارهاي تحقيقاتي شهيد بهشتي اينگونه بود.

هدف تشكيل يك جامعه آرماني وايده‌ال بود در اينجا بود كه شهيد بهشتي متوجه نياز به يك نيروي انساني كارآمد شد اما اينكه باچه ابزار و وسيله‌اي اينها مي‌خواهند حركت كنند مسلم بود كه باهدايت ايدئولوژي اسلامي ودراينجا بود كه متوجه افكار اصولي وبنياني اسلامي شده بود.»

شهيد بهشتي با هدف گريز از ابترماندن ايده‌هاي اسلامي خويش و به‌منظور آنكه به‌رغم ارائه الگو، موفق به درنورديدن فاصله ذهنيت وعينيت درعرصه عمل گردد درسال 1333 به تاسيس دبيرستان «دين ودانش» درقم مبادرت كرد و نه تنها مديريت اين دبيرستان را به عهده داشت بلكه به‌عنوان دبير انگليسي نيز به دانش‌آموزان انگليسي مي‌آموخت، خود وي درباره اين مسئله چنين مي‌گويد: «ازاين جهت به تدريس زبان انگليسي پرداختم تا عملا ذهن دانش آموزان را متوجه اين نكته كرده باشم كه روحانيون درچارچوب حوزه‌ها محصور نيستند وعلاوه برعلوم حوزوي با موضوعات روز نيز آشنايي دارند.»

او همچنين درسال 1339 به تاسيس مدرسه حقاني مبادرت ورزيد و طلاب جوان اين مدرسه را براساس روشها و اسلوبهاي جديد آموزش مي‌داد، مدرسه‌اي كه تحصيلكردگان آن سهمي اساسي در پيروزي انقلاب و دوران تثبيت آن ايفا كردند.

شهيد بهشتي همچنين باهجرت به هامبورگ به توصيه مراجع وتصدي مديريت مسجد معروف اين شهرسهمي اساسي و روشنگرانه درتبليغ اسلام در اروپا را عهده‌دار شد وجالب آنكه پس از بازگشت و در فاصله سالهاي 49 تا 57 سه بار توسط ساواك دستگير شد و بالاخره باحضور در شوراي انقلاب به فرمان امام خميني(ره) در سازماندهي و رهبري تظاهرات و راهپيمايي‌هاي ملت درمبارزات ضد رژيم نقش اساسي ايفا كرد وبالاخره با پيروزي انقلاب در مجلس خبرگان قانون اساسي نقشي اثرگذار را عهده دار شد.

پس از آن تشكيلات قضايي كشور را متكفل شد وبالاخره باتاسيس حزب جمهوري اسلامي ايران كادر‌سازي براي آينده كشور وانقلاب را درصدد توجهات خويش قرار داد و جملگي اين امور مويد تلاش عملگرايانه ايشان به منظور ارائه مدلي از انسان كامل مطلوب وجامعه وحكومت ايده‌آل مورد نظر او است.

از نظرگاه شهيد بهشتي وجود وحضور ولي فقيه در راس اركان حكومت اسلامي ضمانت اجرايي اسلامي بودن نظام محسوب مي‌گردد وچونان كه مراد و استاد شهيد بهشتي يعني امام راحل معتقد است ايشان نيز بر همين عقيده است كه فقدان شرايط فقيه جامع الشرايط موجبات انعزال او را فراهم مي‌آورد، امري كه اطمينان بخش و مويد شرعي پذيرش ولي فقيه از ناحيه مردم و مقبوليت او درميان ايشان است علماي اسلام اگر درمقام ولايت، دنيا طلبي كردند. اگر اخلاقشان اخلاقي طاغوتي شد.


رسالت

«ضرورت تحقق سياست اخلاقي» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد:

روابط انسانها با همديگر و نيز موفقيت سازمانها و حتي حکومت‌ها به عاملي ذهني وابسته است که آن را «اعتماد» مي‌نامند.

ذهني بودن اعتماد به‌معناي بي‌ارزش بودن آن نبوده و بالعکس پژوهش‌هاي روانشناختي دال بر آن است که ارزش اين عامل ذهني يعني اعتماد حتي از واقعيت هم بيشتر است.

اعتماد نيز مخلوق نوعي تصوير ذهني است که از فرد يا جريان و يا حتي يک سازمان از کوچکترين تا بزرگترين آن يعني حکومت در ذهن مخاطبان پديد مي‌آيد.

اهميت اين پديده تا آن حد است که مديريت برداشت و ادراک در حال حاضر در همه امور اقتصادي، اجتماعي و سياسي تا سرحد حکومتداري به‌عنوان فن يا هنري بسيار کليدي مورد توجه قرار گرفته است بنا بر اين ممکن است در کشوري عدالت ايجاد شود ولي احساس عدالت ايجاد نشود يا آزادي در دستور کار بوده و در ارکان سياسي جاري باشد ولي در اذهان توده‌ها احساس آزادي پديد نيايد، در همين حال، عکس آن هم ممکن است، يعني در جامعه‌اي چون جوامع غربي احساس آزادي پديد آيد در حالي‌که آن آزادي از سوي انديشمندانش با مفهوم متعالي آزادي فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد.

اشاره‌ها، نشانه‌ها و علائم صادر شده از رفتار مسئولان يا حتي مجريان ساده در يک نظام سياسي ممکن است که تصويري را در اذهان توده‌هاي مردم پديدآورد که با واقعيت يا حتي آرمان‌هاي آن نظام همخواني نداشته باشد.

نظام اسلامي ايران پس از گذشت بيش از سي سال کوشيده است که تصويري از کارآمدي، استقلال طلبي، عدالت‌خواهي و غلبه معنويت بر دنيا‌طلبي ايجاد کند، اما پاره‌اي از رفتارهاي ناهمگون يا حتي عملکردهاي در حالت «خوشبينانه» جاهلانه و در بدترين حالت، مغرضانه، باعث شده است که اين تصوير مثبت در مواردي مخدوش گردد.

ترديدي نيست که فضاي سياسي و اجتماعي در جامعه ما بايد تجلي‌گاه معنويت و پاکي باشد ولي بعضي از دلسوزان برآنند که ما در واقعيت از آن فاصله زيادي داريم و پاره‌اي بر اين اعتقادند که حتي برخلاف آن راه مي‌سپاريم.

اگر منصفانه بنگريم اين تصوير مخدوش با نيت مسئولان ارشد نظام هماهنگي ندارد ولي رفتارهاي ناصواب به آن دامن زده است.

سخنان روز گذشته مقام معظم رهبري خطاب به رئيس و مسئولان عالي قوه قضائيه به‌واقع خطابي عام به همه دست‌اندرکاران کشور در هر سطحي است، خطابي که بايد به پالايش محيط سياسي آلوده شده به ويروس تهمت و برچسب‌هاي ناصواب بينجامد، ترديدي نيست هر حرکتي که به سلب اعتماد مردم از نظام بينجامد و تصوير نادرست را پديد آورد، اقدامي مفسدانه است ولي اين اقدام مفسدانه نه فقط از سوي براندازان بلکه گاهي ممکن است از سوي دوستان جاهل هم صورت گيرد، کساني‌که مرزهاي اخلاق و انسانيت را زيرپا گذاشته و برخلاف قواعد ديني، آبروي انسان‌ها را دستمايه بازي‌هاي کودکانه سياسي يا رسيدن به اهداف حقير دنيايي خود مي‌کنند، آخرت خويش و آبروي نظام را بازيچه اقدامات جاهلانه خود قرار داده‌اند.

سياست اسلامي بايد تجلي‌گاه نورانيت و معنويت باشد. رفتارهاي ماکياوليستي با هرنيتي به هر سويي که برود، مسلماً روبه سوي خدا نخواهد داشت.

رهبري معظم‌انقلاب در سخنان خود بر يک اصل بنيادين اخلاق اجتماعي و فردي اسلامي تأکيد کردند که هيچ‌کس حق ريختن آبروي يک مسلمان را ندارد. در فضاي متأسفانه آلوده به تهمت‌ها اين اصل به‌ظاهر بديهي تا چه حد براي جان‌هاي تشنه معنويت و پاکي فضاي سياسي ايران شيرين است و چقدر سياستمداران و مسئولان ما بايد با اين سخنان خويشتن را بسنجند.

بر اين باورم که توصيه‌هاي مقام معظم رهبري که مصداق امر به معروف و نهي از منکر در شرايط کنوني است؛ نبايد صرفاً توصيه‌اي اخلاقي تلقي شود، بلکه ضروري است قوه قضائيه ضمانت‌هاي قانوني را براي جلوگيري از ريختن آبروي آحاد مردم، ابتدا از سوي صاحبان قدرت و سپس از سوي هر کسي فراهم آورد، زيرا آلودگي فضاي سياسي به ويروس تهمت و ناپاکي اخلاقي صرفاً مايه گريز سياستمداران خداباور از صحنه شده و عرصه را براي قدرت‌طلبان و فرصت طلبان دنياگرا فراهم مي‌کند و بس.


قدس

«اقدام مشترک شبکه mbc و cbb» سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد:
شبکه تلويزيوني «ام بي سي» عربستان سعودي در اقدامي عجيب، سخنان توهين آميز «طارق حبيب» به ساحت مقدس پيامبر اکرم(ص) را پخش نمود.

تأمل در رفتار ايدئولوژيک در عربستان، اين واقعيت را آشکار مي‌سازد که صحنه گردانان اتاقهاي فکري اين کشور، آموزه‌هاي دين را ابزاري براي پيشبرد هدفهايشان در نظر گرفته‌اند تا از اين منظر، نه تنها با ديگر فرقه‌هاي اسلامي به ستيز ايدئولوژيک بپردازند، بلکه بستر واگرايي را در بين مسلمانان تشديد کنند.

اين برداشت که از شبکه وهابي پخش مي‌شود، بازي در پازل کشورهاي غربي است که سالهاست موضوع توهين به پيامبر(ص) را در محورهاي گوناگون در دستور کار خود قرار داده‌اند.

در برخي از کشورهاي غربي، با بهانه‌هاي واهي به نام آزادي به مقدسات اسلامي و پيامبر اسلام(ص) توهين مي‌شود که واکنش مسلمانان را در گستره جغرافياي اسلام در بر مي‌گيرد، ولي آنها مسلمان نيستند لذا، هر گونه رفتار قبيح نيز ممکن است از آنها سر بزند و تلاش مي‌کنند با اين رفتارها پيروان دين اسلام را تحقير و سوژه اسلام هراسي را تعقيب کنند. چرا در غرب با همان دستاويز آزادي جرأت نمي‌کنند از آموزه‌هاي يهوديان انتقاد کنند که به وفور در کتابهايشان وجود دارد و ملتهاي ديگران را تحقير مي‌کنند و بعضي خاخامهاي يهودي خشونت عليه ملتهاي ديگر را تمجيد مي‌کنند؟ چرا اجازه نمي‌دهند قوانين غربي که با عنوان نفي سامي ستيزي، هر گونه مناقشه‌اي را در کوچکترين جزئيات مربوط به يهوديان برنمي تابند، مورد انتقاد قرار گيرد؟ اکنون اين اقدام در مرکز نزول وحي و زادگاه پيامبر(ص) از هيچ گونه وجاهتي برخوردار نيست و اذعان به اين نکته که غرب در استمرار جنگ نرم عليه جهان اسلام، به موازات اقدامهاي خود، از درون کشورهاي اسلامي نيز به يارگيري دست زده است، تا به عنوان ستون پنجم فرهنگي هزينه اقدامهايش را به حداقل برساند.

به نظر مي‌رسد مي‌توان بين لشکرکشي عربستان به بحرين و اهانت سربازان رياض به مساجد و مقدسات در بحرين به بهانه برخورد با مردم، رابطه‌اي منطقي پيدا کرد.

مي توان اذعان نمود، مخرج مشترک ارتش بحرين و عربستان در تهاجم به مقدسات در کشور بحرين، از يک آبشخور فکري تغذيه مي‌گردد. به سخن ديگر، آنچه در بحرين رخ داده است، افزون بر قتل عام و شکنجه مردم، تعرض به اعتقادها و باورهاي اسلامي در کشور اسلامي است که توسط دو حاکم مسلمان صورت پذيرفته است تا هزينه غربيها در پروژه اسلام ستيزي کاهش يابد.

برخي اخبار از ارتباط دولتمردان سعودي با سران تل آويو در رسانه‌ها حکايت مي‌نمايد. روابط سياسي و قرابت ديدگاه‌هاي ديپلماسي دو کشور، ارتباط تنگاتنگي نيز بين باورها ايجاد کرده است.

گفتني است، برخي تحليلگران معتقدند هدف سعوديها از انجام اين قبيل توهين‌ها به مساجد (تخريب مساجد در بحرين) و قبور مؤمنين (تخريب قبور شهداي حره) و توهين به رسول ا... (ص)، تعرض به جايگاه مسجد الحرام و خانه کعبه است.

گفتني است، به اعتقاد شيطاني محافل اقتدارگراي ماسوني و اوانجليستي، يکي از نشانه‌هاي بارز براي تحقق ظهور ضد مسيح (دجال)؛ تخريب و تعرض به جايگاه امن الهي خانه کعبه است. بر کسي پوشيده نيست، در ماجراي جنگ 22 روزه و 33 روزه، موضع حاکمان سعودي به نفع رژيم اشغالگر قدس تمام شد بنابراين، پيوند ميان اسلام ستيزي در غرب با اين اظهارات، سخن گزافه‌اي نيست.

اکنون با اين رفتار سعودي‌ها و اقدام شبکه بي بي سي در خصوص ساخت مستندي عليه پيامبر اسلام(ص)، شباهت ماهوي وجود دارد.


آفرينش

«گام‌هاي مثبت ولي ناکافي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:

اقتصاد کشورمان در چند وقت اخير به سبب فراز و نشيب‌هاي فراوان و اقدامات مختلفي که داشته است دچار عدم ثبات شده است. اقداماتي که بعضا بسيار مفيد بوده و برخي هم به نفع اقتصاد کشور نبوده است.

بحث هدفمندي يارانه از جمله آن طرح‌هايي است که درصورت تداوم و برطرف سازي چالش‌هاي آن بسيار مفيد و سازنده براي آينده اقتصاد کشور خواهد بود. يکي از محوري ترين طرح‌هايي که مي‌تواند در هدفمندي يارانه‌ها به صورت سازنده و تاثير گذار نقش بازي کند بحث خصوصي سازي در نظام اقتصادي کشور است.

همانطور که امسال مزين به نام جهاد اقتصادي است به نظر مي‌رسد بهترين و سازنده ترين جبهه اين جهاد در زمينه خصوصي سازي باشد. امري که به سبب مزيت‌هاي فراوان اقتصادي موجب افزايش رقابت و سطح کيفيت خدمات مي‌گردد.

اما متاسفانه در حال حاضر بحث خصوصي سازي در کشور ما به نوعي معطل مانده است و در بخش‌هايي هم که لحاظ شده به صورت ناقص و ناتمام مورد استفاده قرار گرفته است.

در صورتي که پتانسيل‌ها و امکانات کشور به حدي است که در تمامي زمينه‌هاي عمراني، اقتصادي، تکنولوژي، انرژي و ساير بسترهاي ديگر اين امکان وجود دارد که حتي سرمايه گذاران خارجي را هم در اين امور شريک کرد.

اما بحث خصوصي سازي در کشور ما به گونه‌اي ناقص معني شده است و در اکثر مواقع خصوصي سازي در کشور ما به واگذاري امور به شبه دولتي‌ها تبديل شده است. و به گونه‌اي نه تنها بدنه دولت لاغر نشده بلکه بعضا شاخ و برگ بيشتري پيدا کرده است.

از آنجا که دولت در حال حاضر به سبب اجراي طرح هدفمندي‌ها بسيار مشغول است تا بتواند به نحو احسن اين بار را به مقصد برساند، بهترين گزينه براي فراغت دولت از تحمل فشارهاي موجود و مديريت قوي بر امور اجرايي کشور واگذاري امور دولتي به بخش خصوصي مي‌باشد. نمونه اين امر واگذاري امور مربوط به شرکت گاز به بخش خصوصي مي‌باشد.

دراين طرح بهره برداري و توزيع گاز طبيعي، توسعه شبکه گاز، واگذاري انشعاب، کنتور خواني، نگهداري و تعميرات تاسيسات شبکه گاز، صدور قبوض گاز و وصول مطالبات به بخش خصوصي واگذار مي‌شود. در اجراي اين طرح، قيمت گاز در اختيار دولت است و شرکت ملي گاز ايران بر اساس هر متر مکعب گازي که اين شرکت‌ها مي‌فروشند، به صورت «حق العمل» هزينه‌هاي آنها را پرداخت خواهد کرد. قاعدتا تاثيرات مثبت اجراي اين طرح هم براي مردم و هم براي دولت مشخص خواهد شد.

اما در حال حاضر برخي از امور کشور نياز حياتي به ورود بخش خصوصي و سرمايه‌هاي غيردولتي دارد. خستگي صنعت نفت، کمبودهاي سرمايه‌اي در بخش عمراني، نياز بخش‌هاي مختلف انرژي و فرسودگي سيستم‌هاي انتقال و بسياري امور ديگر از اين قبيل نشان از ضروري بودن حضور بخش خصوصي در بسترهاي اقتصادي کشور را مي‌رساند.


حمايت

«خانه‌هاي متحرک و عوارض آن» عنوان يادداشت روزنامه حمايت به قلم‏ سياوش يعقوبي‏ است كه در آن مي‌خوانيد:

امروزه کمتر کسي را مي‌توان پيدا کرد که معني و تعريف دقيق فرهنگ و عوامل اثربخش آن و علل و بروز تعارض‌هاي فرهنگي و تفاوت فرهنگي را نداند.

جوامع در حال رشد و توسعه که دايما دگرگوني و تغييرات وسيع را با توجه به تاثير پذيريهاي مختلف از عوامل محيطي تجربه مي‌کنند بيشتر با مفهوم و واژه فرهنگ در ارتباط هستند و دايما در محاوره‌هاي و مصاحبت‌هاي خود حداقل يک بار اين واژه را بکار مي‌برند.

آداب، رسوم، سلوک و رفتار و موارد ديگر مادي و معنوي جزو فرهنگ هر مردمي است. موضوع روزمره و جاري ساکنين قسمت‌هايي از شهر بزرگ تهران است که در سالهاي نه چندان دوربعلت برخي جابجايي‌ها بهسازي و نوسازي شهري همچنين فراهم شدن مهاجرت به برخي نقاط جديد نسبتا بالاي شهري بخصوص مناطق غرب و شمال غرب فراهم گرديد آنچه معلوم است ساکنين محله‌هاي قديمي تر و بافتهاي فرسوده که از بافت فرهنگي خاص خود تنيده شده بودند و سالهاي متمادي با فرهنگ محيط و محله خود رشد و بزرگ شده بودند اکنون در مکاني نسبتا بالاي شهر باهمان باورهاي ديرينه و نگرشها و واکنش‌ها به مسايل و موضوعات روزمره تبديل به خانواده‌هايي شده‌اند که تمامي فرهنگ و پاره فرهنگ‌هاي محله خود را همراه دارند و به لحاظ استقرار اينگونه خانواده‌ها در محله‌هاي بالاي شهر گاهي پديده‌هاي عجيب و غريب ظهور و بروز پيدا مي‌کند که ناگهان احساس مي‌کني فلان محله که بيست سال پيش تخريب شد اکنون در جايي ديگر ونقطه‌اي بالاتر با خيابان‌هاي وسيعتر و پارکهاي تميزتر دوباره متولد شده و مشکل آنجا حادث و حاد مي‌شود که اگر فرزند يک خانواده‌اي که نقطه‌اي ديگر مناطق مياني و بالاي شهر براي وصلت با اين خانواده‌ها مواجه مي‌شود موقعيت استقرار و مکان جغرافيايي فعلي اين خانواده را در نظر مي‌گيرد بي خبر از اينکه گويا خانه‌اي را روي چرخ گذاشته و به مکاني ديگر هدايت کرده‌اند و اصل و اساس قضيه همان بوده که هست که در آن صورت اينگونه وصلت‌ها که توأم با دستپاچگي و تأجيل صورت مي‌گيرد ناگهان آرام آرام تفاوت‌هاي فرهنگي سردر مي‌آورد و بتدريج بصورت تمام قد و با قدرت تمام جلوي طرف مقابل مي‌ايستد اما اين موقع اي است که دريغا عجل دير شده است و پشيماني سودي جز زندان و تنش و نابودي دو انسان ندارد بهتر است در اينگونه موارد خانواده بخاطر جلوگيري از تباهي فرزندان دلبندشان به نقطه جغرافيايي و جايگاه‌هاي مکاني توجه نکنند و در موضوعات اعتقادي و فرهنگي و قشر طرف مقابل بطور ريز دقت نموده و به بيتابي احساسات جواني زياد توجه نکنند و با ترفند‌هاي مختلف سعي کنند چنانچه به مورد غير واقعي برخورد کردند خود را و خانواده خود را با توکل بر خدا و با تدبير، عقل برهانند و هر کسي هم کفو و هم پرواز خود را پيدا کند و خود و خانواده و جامعه را از عوارض بسيار گسترده تري بنام فاجعه طلاق و فرزندان طلاق و ده‌ها نابهنجاري بعد از طلاق مبتلا نکنند. ‏


دنياي اقتصاد

«آداب گفت‌وگو» سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است كه در آن مي‌خوانيد:

مهندس محسن خليلي از كارآفرينان شناخته شده ايران در بخش خصوصي است. او باور ژرفي دارد كه گفت‌وگو با مسوولان نهادهاي حكومتي به ويژه مسوولان دولتي هميشه فايده دارد و بايد هر روزنه‌اي كه در اين مسير باز مي‌شود را به فال نيك گرفت و از قدرت، نيرو و توانايي مقوله گفت‌وگو براي نزديك‌تر شدن ديدگاه‌ها و خواسته‌ها استفاده كرد.

شمار كساني كه اين باور را دارند و مي‌گويند گفت‌وگو همواره بر قهر بودن و حرف نزدن برتري دارد در جامعه امروز ايران روندي فزاينده پيدا كرده است.

واقعيت اين است كه هر دو طرفي كه تصور مي‌شود دست كم در نگاه نخست منافع متعارض دارند و بايد در حالت نبرد باشند، مي‌توانند و بايد از توانايي مقوله ارزشمند گفت‌وگو براي رسيدن به سازگاري و كاهش تضادها استفاده كنند.

دولت‌هاي ايران در همه سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي براساس درك واقعيات و اعتراف به اينكه حل مسائل كسب‌وكار شهروندان بدون گفت‌وگو با بخش خصوصي با دشواري‌هاي ويژه همراه است، در هر مقطع از زمان به گفت‌وگو روي آورده و آن را باور كرده‌اند.

بر همين اساس بود كه تاسيس شوراي گفت‌وگوي دولت با بخش خصوصي يكي از مواد برنامه پنجم شده و خوشبختانه نشست‌هاي آن برگزار مي‌شود.

كارآمدتر شدن و مفيدتر شدن گفت‌وگو اما مشروط و منوط به رعايت آداب گفت‌وگو از سوي طرفين است و اگر اين آداب رعايت نشود يا كمرنگ شود از درجه فايده‌ اين تعامل كاسته خواهد شد. برخي آداب گفت‌وگو به طور خلاصه در ادامه آمده است.

يكم: از شرط‌هاي مهم هر گفت‌وگو، تعادل در قواي دو طرف است. به اين معنا كه اگر يكي از دو طرف نيروي فوق‌العاده پيدا و پنهان داشته و طرف ديگر فاقد قدرت باشد، گفت‌وگو بي‌معنا خواهد بود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها