کد خبر: ۲۳۱۱۹۱
زمان انتشار: ۱۰:۴۳     ۲۹ خرداد ۱۳۹۳
می‌گویند وقتی «ممد بوقی» بوق ۱۲ شاخه‌اش را برمی‌داشت و شروع می‌کرد به شعر خواندن، کل استادیوم به وجد می‌آمدند و یکصدا تیم را تشویق می‌کردند. او مانند خیلی از بوقچی‌های دیگر، وضعیت مالی چندان مناسبی نداشت اما بلد بود که به تیم «انرژی» بدهد.
بی‌ادعا می‌آمد بوق می‌زد و می‌رفت، لازم هم نبود جایی از او حمایت مالی میلیاردی کند. این خاصیتی فراتر از یک تماشاگر معمولی بود که سینماگران ایران امروز در برزیل فاقد آن هستند.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایسنا، آن‌طور که نوشته‌اند، پاتوق «ممد بوقی» یکی از قهوه‌خانه‌های بهارستان بوده است. او تمکن مالی نداشت که در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین، کنار تیم ملی باشد و آن‌ها را در استادیوم تشویق کند. به همین خاطر هم، مردم خودشان پول روی هم می‌گذارند و خرج سفر او را به آرژانتین فراهم می‌کنند.

«ممد بوقی» را خیلی‌ها در ایران می‌شناسند. همه از او انتظار داشتند که با بوق‌های کر کننده و تشویق‌های پرشورش در استادیوم، به تیم ملی کمک کند اما طبیعتا از یک بازیگر که قرار است برای «انرژی‌ دادن» به بچه‌های تیم ملی فوتبال به جام جهانی برود، کسی چنین کارکردی را انتظار ندارد. پس کارکرد فردی که نه به‌عنوان شخصی حقیقی بلکه با شخصیت حقوقی خود در کنار تیم حاضر می‌شود، چیست؟

دو ماه قبل، وقتی سیدجواد هاشمی به‌عنوان تهیه‌کننده پروژه «یار دوازدهم» نشست خبری گذاشت و یک‌سری از بازیگران طراز اول را به عنوان «حامیان تیم ملی فوتبال در برزیل» معرفی کرد، کسی خیلی اعتراضی نداشت اما اکثر آن بازیگران یک به یک انصراف دادند و نوبت رسید به «یک‌سری‌های دیگر».

اما چند نکته درباره این سفر:

کسی معترض سفر هنرمندان به جشنواره‌ها، فستیوال‌ها، مجامع و... در خارج از کشور نیست. اساسا کسی کاری هم ندارد که بازیگران بخواهند در سفرهای خارجی غیررسمی خود، شلوارک، رکابی یا هرچیز دیگری بپوشند یا مثل همان وضعیت حمام رفتنشان که توصیف کرده‌اند، اصلا چیزی نپوشند. مشکل از جایی شروع می‌شود که بازیگران محترم که جامعه برای آن‌ها احترام و جایگاه خاصی قائل است، برای وظیفه مشخصی و تحت پروژه‌ای که به هر ترتیب قابل قبول یا غیرقابل قبول عنوان ملی به خود گرفته است، به سفری رفته باشند و به عبارتی نماینده فرهنگی جامعه شناخته شوند؛ آن موقع است که پوشیدن شلوارک‌های ۱۰ هزار تومانی مانند افراد معمولی که برای اولین‌بار به سواحل تایلند یا ترکیه سفر می‌کنند، کمی بد به نظر می‌رسد.

پس از انتشار عکس‌های با شلوارک و ذوق‌زدگی‌های خاص هنرمندان در برزیل که به حمایت از تیم ملی فوتبال در آن‌جا هیچ ربطی ندارد، یکی از نویسندگان محترم اعزامی به برزیل در جوابیه‌ای فرار رو به جلو را به قرار بر پاسخگویی ترجیح داده‌ و موضوع را به مفاهیم سیاسی‌ای مانند «دلواپسی» یا «بیت‌المال» ربط داده‌اند.

ایشان در متن‌شان، تاکید کرده‌اند که با پول ملت به این سفر نیامده‌اند و هیچ‌کس را نمایندگی نمی‌کنند و صرفا برای دیدن بازی‌های تیم ملی به‌عنوان یک عاشق فوتبال آن هم از طریق یک اسپانسر به برزیل آمده‌اند. نکته جالب توجه اینجاست که این اسپانسر خیلی خیلی اتفاقی و بدون هیچ دلیل خاصی، همان موسسه مسافرتی‌ای است که فدراسیون فوتبال حق فروش بلیت‌های جام‌ جهانی را خیلی اتفاقی به او داد.

از یک نویسنده‌ی سریال‌های طنز تلویزیون که از نظر برخی به لودگی هم متهم هستند و به‌عنوان یک سینماگر در برزیل حاضر شده، انتظار نیست به خیلی از این مسائل توجه کند، اما اگر اهل سینما و تلویزیونی فقط به‌صورت سفر شخصی به برزیل سفر کرده است، شایسته بود در تمام مدتی که به‌عنوان یکی از مسافران پروژه‌ی ملی یار دوازدهم در تمامی خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها از ایشان نام برده می‌شد، فقط یک‌بار در حد یک خط توضیح می‌داد که این سفر شخصی است و به مباحث ملی هیچ ربطی ندارد.

گفته‌اند که: «از اونجا که من در این سفر خودم رو نماینده ملت ایران نمیدونم». برای این بخش تنها کافی است سخنان سیدجواد هاشمی، تهیه‌کننده پروژه «یار دوازدهم» و همچنین سردار عزیز محمدی، رییس اتحادیه باشگاه‌های فوتبال که چندین و چند بار «حمایت هنرمندان از تیم ملی فوتبال» را به رسانه‌ها کشید، یادآور شویم: «شاید برای اولین‌بار در تاریخ کشور ما، توجه به حمایت از تیم ملی برای شرکت در جام جهانی که مهم‌ترین تورنمنت ورزشی جهان محسوب می‌شود جدی گرفته شده است». «از مدت‌ها قبل بحث‌هایی صورت گرفت تا گروهی از هنرمندان در کنار تیم اصلی فوتبال به عنوان یار دوازدهم حضور داشته باشند و از نظر تبلیغی ذهن مردم را معطوف به یاری و حمایت از تیم ملی کنند تا انرژی مثبتی برای نتیجه گرفتن تیم فوتبال منتقل شود.»«با کمک معنوی اتحادیه فوتبال ایران و سردار عزیز محمدی، از یک سرمایه‌گذار دعوت شد تا با اعزام تعدادی از هنرمندان که تاکنون به ۳۵ نفر رسیده، این حمایت شکل عملی به خود بگیرد».

«قرار شد تعدادی از ورزشکاران و هنرمندان برای حمایت از تیم ملی در کنار آنها حضور داشته باشند و جمعی از آنها هم به برزیل اعزام شوند».

سردار عزیز محمدی، رییس اتحادیه مدیران باشگاه‌های فوتبال: «جمع شدن این هنرمندان علاوه بر معرفی فرهنگ ایرانی باعث وفاق ملی هم می‌شود».

با این حساب و وقتی هنرمندان قرار است به عنوان «حامی فرهنگی تیم ملی فوتبال»، «افزایش دهنده وفاق ملی»، «یار دوازدهم تیم ملی» و... به برزیل سفر کنند، این پرسش ایجاد می‌شود که آیا آن‌ها نباید شأنیت یک هنرمند ایرانی را رعایت کنند؟ این پرسشی است که شاید آقای هاشمی در مقام تهیه‌کننده یا مدیر تولید پروژه! باید به آن پاسخگو باشد که کت‌وشلوارها و فرش قرمزهای لازم برای آن‌که یک هنرمند توان آن‌را داشته باشد که با توجه به شهرت و پرستیژ خود چیزی فراتر از فریاد کشیدن و سوت زدن یک تماشاگر معمولی برای تیم ملی آورده و ارزش افزوده داشته باشد، کجا بود؟ البته اولین شرط لازم برای رسیدن به چنین شرطی، سوپراستار بودن هنرمندان است که در این کاروان تقریبا مشاهده نمی‌شود، چراکه سوپراستارها، بعد از استارت اولیه‌ی پروژه، یکی یکی از آن جدا شدند و انصراف دادند.

بی‌شک، کسی دلواپس پوشیدن شلوارک نیست. هر کدام از همین شلوارک‌ها را در کنار چهارراه بغلی‌مان در تهران، ۱۰ هزار تومان می‌فروشند و اولین نشانه خیلی‌ از ایرانی‌ها در آنتالیا و پاتایا، همین شلوارک‌های گل‌ گلی، صندل و پیراهن آستین حلقه‌ای است اما آیا به نظرتان نباید یک حامی فرهنگی تیم ملی، کمی شیک‌پوش‌تر باشد؟

درنهایت اینکه دو حالت بیشتر نداریم! اول آنکه آقایان هنرمند به عنوان حامی فرهنگی تیم ملی، یار دوازدهم و خیلی از همان شعارهایی که در بالا گفتیم به برزیل سفر کرده‌اند. در این حالت طبیعتا فدراسیون فوتبال و بعضی جاهای دیگر برای این انتخاب‌ها و همچنین نحوه برنامه‌ریزی برای این هنرمندان که بتوانند کنار تیم ملی باشند یا تماشاگران ایرانی را در کنار خود جمع کنند و معرف فرهنگ ایرانی باشند، پاسخگو باشد. ضمن اینکه در این حالت این سوال باقی می‌ماند که آیا اصلا از آن چهار پنج‌هزار نفری که از خارج (بیشتر)‌ و داخل (خیلی کمتر) از کشور کسی هست که تعداد قابل توجهی از اعضای این کاروان را بشناسد؟

حالت دوم هم این است که این هنرمندان با هزینه اسپانسر بخش خصوصی که اتفاقا بدون هیچ دلیل خاصی همان توزیع‌کننده بلیت‌های فدراسیون فوتبال است، همین‌جوری به برزیل سفر کرده‌اند و شاید آخر دست هم فیلم مستندی بسازند. در این حالت قطعا آقای عزیز محمدی، سیدجواد هاشمی و فدراسیون فوتبال باید پاسخگوی همان شعارهای زیبایی باشند که پشت تریبون‌ها داده‌اند.

راستی یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی نوشته بود، اگر به جای این بازیگرانی که اکثرا چهره محسوب نمی‌شوند، چند کودک سرطانی را با بچه‌های تیم ملی همراه می‌کردند، بُعد تبلیغاتی و حمایتی بیشتری نداشت؟ دیگری هم پاسخ داده بود که حتی اگر یکی مثل ممد بوقی خدابیامرز را به سفر برده بودند که در استادیوم بوق بزند، تاثیرش بیشتر بود.

حداقل ممدبوقی پنج متر به پنج متر در خیابان از خودش عکس نمی‌گرفت و نمی‌گذاشت روی شبکه‌های اجتماعی، بلکه از جان و دل نفس‌اش را در خدمت تیم می‌گرفت! واقعیت این است که هنرمندان اعزامی ما به برزیل، کارکرد ممدبوقی جاودان را هم نداشتند، چون پرستیژ لازم را نداشتند. دیگر این‌که می‌گویند، هنرمند کسی است که چیزی بیش از آن‌چه را که داریم، به مردم ارایه کند نه حتا کمتر از آن‌را.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها