کد خبر: ۴۰۷۱۹۲
زمان انتشار: ۱۳:۳۶     ۰۹ دی ۱۳۹۵
آیت الله مظاهری گفت: فقر در اسلام نیست و اگر فقری در اسلام هست، ما فقر را آورده‌ایم. تبعیض و تجمل‌گرایی و دزدی و حیف و میل پیدا شد و مردم به فکر خودشان رفتند و رسید به اینجا که می‌بینید.
به گزارش پایگاه 598، متن زیر درس اخلاق آیت الله مظاهری با موضوع «معرفت نفس؛ ارتباط انسان با عالم هستی» است که در 1395/10/2 ایراد شده است.

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

بحث این سال‌های ما دربارۀ معرفة‌النفس بود و بیست و دو فصل از این بحث مقدّس را عنوان کردم و بحث ما دربارۀ فصل بیست و دوّم، یعنی بحث ارتباطات انسان با دیگران است.

راجع به ارتباط با خدا و راجع به ارتباط با ملائکه مقرب خدا و ارتباط با درون و برون خود صحبت کردم و بحث ما دربارۀ بالاترین چیزها یعنی ارتباط انسان با اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» است. یک جلسه در این باره صحبت کردم و معلوم است که هرچه صحبت کنیم کم است. برای اینکه این ارتباط ما با اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» اگر باشد، سعادت است و اگر باشد، خیر دنیا و آخرت است و این ارتباط هرچه قوی‌تر باشد سعادت بیشتر است. کم‌کم می‌رسد به مقام فنا و مقام سیر من الحق الی الحق و بالاخره این انسان می‌رسد به جایی که به جز خدا نبیند و نداند. و اگر این ارتباط نباشد، ضلالت و بدبختی و گمراهی است. جرداق نصرانی در «الامام علی صوت العدالة الانسانیّة» جملۀ شیرینی دارد.

می‌گوید بعضی اوقات انسان می‌رسد به آنجا که ولیّ خدا را در خانۀ خدا قربة الی الله می‌کشد. اگر این ارتباط نباشد، انسان به اینجا می‌رسد که به غیرِ ضلالت و بدبختی چیزی ندارد. بدبختی برای خود و دیگران در این دنیاست و آنگاه می‌شود داعشی. بدبختی برای عالم برزخش و بدبختی برای قیامتش و بالاخره بدبختی جهنم و آتش سوزان است. این ارتباط هرچه کم باشد، بدبختی بیشتر است. این زبان قرآن است. قرآن در بیش از صد جا این معنا را می‌فرماید که: «أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[1]؛ اگر سعادت می‌خواهید، اطاعت از خدا و رابطه با خدا و ارتباط با پیغمبر خدا و رابطه با اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشید.

پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بیش از صد جا در هر فرصتی می‌فرمودند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[2]

ای مردم، قرآن و اهل بیت و اهل بیت و قرآن. جدا شدن از این دو، گمراهی و بدبختی است. اگر این دو دوش به دوش یکدیگر باشند، ‌سعادت و هدایت است و امّا اگر بین قرآن و اهل‌بیت تفرقه افتاد، ضلالت است. این سال و آن سال و این قرن و آن قرن هم ندارد، بلکه همیشه چنین است تا روز قیامت که قرآن با قرآن ناطق خدمت پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بیایند. سنّی‌ها هم می‌گویند که پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بیش از صد مرتبه در هر فرصتی فرموده است اگر ارتباط با اهل بیت  نباشد، هرچه باشد ضلالت و بدبختی است.

بعضی اوقات می‌رسد به آنجا که نفهمیدگی، و بعضی اوقات می‌رسد به آنجا که جهل مرکّب او را از اهل‌بیت جدا می‌کند. مثل کسی است که در دریای پرتلاطم و در دریای تاریک گرفتار شده باشد. به قول قرآن: «أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ »[3]

کسی که اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» را ندارد، مثال معقول به محسوس اینست که دریا ذاتاً ترسناک است، مخصوصاً اگر در شب باشد، دریا معمولاً موج دارد و دریا معمولاً متلاطم است، لذا تاریکی روی تاریکی است. قرآن می‌فرماید کسانی که دستشان از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» کوتاه است، زندگی آنها و دنیا و آخرت اینها مثل اینست. بعد قرآن علت می‌آورد و می‌فرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»؛ اگر نور می‌خواهد باید تمسّک به اهل‌بیت داشته باشد و الاّ‌ غیر اهل‌بیت به غیر ظلمت و بدبختی چیزی نیست.

الحمدلله در این باره کتاب‌هایی از سنّی و شیعه و غیرسنّی و شیعه نوشته شده است و ما کتاب‌های ارزنده‌ای راجع به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داریم. بعضی اوقات سنّی است، اما یک کتاب نوشته به نام فصول المهمّه و دوازده فصل راجع به دوازده امام دارد. یا نصرانی است، امّا یک کتاب نوشته به نام «صوت العدالة الانسانیة» و می‌گوید اسم علی، صدای عدالت و صدای آدمیّت است و الحمدلله نظیر اینها فراوان است. هزاران کتاب از سنّی و شیعه دربارۀ اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نوشته شده که محتوای این کتاب‌ها اینست که اگر تمسک به اهل‌بیت و رابطه با اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» باشد، سعادت است و اما اگر این ارتباط قطع شد، ضلالت است. لذا ما باید علاوه بر اینکه این کتاب‌ها را مطالعه می‌کنیم، باید افتخار کنیم که این کتاب‌ها دربارۀ شیعه و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نوشته شده و این کتاب‌ها راه را نشان داده‌اند و در این کتاب‌ها قصه‌ها و تاریخ‌ها هست.

مرحوم علامه امینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نقل می‌کند یکی از اساتید الازهر مصر برای من و در مدح من اشعاری نوشت و این اشعار را برای من فرستاد. برای اینکه من الغدیر را نوشته بودم. الغدیر دوازده جلد است و در همۀ این دوازده جلد روایت‌ها و تاریخ‌ها از سنّی است. بنابراین اشعاری دربارۀ من نوشته بود و اشعار خیلی پرمحتوا بود. من هم به این آقا نوشتم که تشکر می‌کنم از اینکه دربارۀ من شعر گفتی، اما اگر می‌خواهی شعر بگویی و صددرصد به جا باشد، دربارۀ امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»بگو.

طولی نکشید که قطعه اشعاری دربارۀ امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» برای من فرستاد و گفت تقاضا دارم به حرم مطهر بروی و این اشعار را در مقابل ضریح مطهر امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» بخوانی. بعد هم گفت من حاجتی هم دارم و این حاجت را از امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» بخواه. من اولاد ندارم و فقط یک دختر دارم که فلج است. می‌دانم که امیرالمؤمنین می‌تواند و از آقا بخواه که این بچۀ من خوب شود. علامه امینی می‌فرماید من رفتم اشعارش را در مقابل ضریح مطهّر خواندم و حاجتش را خواستم و به خانه آمدم. چند ساعتی طول نکشید که باخوشحالی عجیبی به من تلفن کرد و گفت: بچه‌ام خوب شد. من الان نشسته‌ام و با بچه‌ام غذا می‌خورم.

ما گنج‌هایی داریم و متأسّفانه همه و حتّی جوان‌ها و حتّی دانشگاه‌ها و حتّی اهل علم آن‌طور که باید روی آن کار کنیم و مطالعه کنیم و این ارتباط با اهل بیت را خیلی روشن و عالی پیاده کنیم، اما همه کوتاه آمده‌ایم. البته امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از کسی گله نمی‌کنند.

عثمان بن حنیف استاندار امیرالمؤمنین است و امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» شنیدند که این استاندار به یک مهمانی رفته که همۀ اغنیا بوده‌اند و همۀ کسانی که به قول عوام دستشان به دهانشان می‌رسد. کاسۀ آبگوشتی در مقابل این استاندار گذاشته‌اند که در آن استخوان و گوشت بود و استخوان را گرفت و گوشتش را خورد. عیون امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» عیون بالایی بوده است؛ در نهج‌البلاغه بیست و پنج جا دارد که عین من یعنی مخبر من به من گفته است که تو چنین کرده‌ای! امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به عثمان بن حنیف می‌گویند من شنیده‌ام مهمانی رفته‌ای و این‌طور ادب را مراعات نکرده‌ای! بعد می‌فرمایند: من که حاکم شما هستم، در مدّت عمرم به دو قرص نان جو اکتفا کردم.

اگر چیزی همراه این نان بود، معمولاً‌ مثل ابن‌جوزی‌ها و تاریخ‌نویسان سنّی و شیعه می‌گویند: دوغ ترش بود. ماست را می‌گذاشتند تا ترش شود و مقداری آب به این ماست می‌زدند و نان جو خشک و دوغ می‌خوردند. بعد امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: شما نمی‌توانید و ما نمی‌خواهیم که مثل ما باشید؛ امّا به امیرالمؤمنین کمک کنید: «أَعِینُونِی‏ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[4]؛ یعنی ای مردم این مجالس را تشکیل ندهید. این ولیمه‌ها و این ولیمۀ عروسی‌ها را نگیرید؛ بلکه به دیگران برسید. من نمی‌خواهم مثل من نان و دوغ بخورید، امّا این تجمّل‌گرائی‌ها و این افراط‌بازی‌ها نباشد.

نامه‌ای از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» هست که انسان از این نامه مات می‌شود که این نامه از کسی است که تقریباً دو ثلث جهان زیر سیطرۀ او بوده است. در وقتی امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» حاکم کوفه بوده‌اند، به غیر امریکا، دو ثلث جهان زیر سیطرۀ امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» بوده است. در آن وقت به استاندارهایشان می‌نویسند: «أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِکُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَکُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاکُمْ وَ الْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار»[5]

استاندار من! وقتی برای من نامه می‌نویسی، سر قلمت را ریز کن و درشت نباشد و بین سطرها فاصله نباشد و قلم‌فرسایی برای من نکن و جان کلام را بنویس. حال اگر قلم درشت باشد و قلم فرسایی کند، مقداری مرکب بیشتر مصرف می‌شود و امیرالمؤمنین می‌نویسند که بیت‌المال طاقت این‌گونه کارها را ندارد!

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» نمی‌خواهند مثل ایشان باشیم، اما گریان و ناراحت‌اند از این دزدی‌ها که الان پیدا شده است. چه دزدی‌ها و چه حیف و میل‌ها از بیت‌المال می‌شود. آیا می‌توان به این شیعه  و ارتباط با اهل‌بیت گفت؟! ارتباط با اهل‌بیت وقتی است که به جای فیلم‌ها و عکس‌ها و خرافت‌ها، اینها را با آب طلا بنویسیم و در مجالس مقدّس نصب کنیم که «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَسلام‌الله‌علیهکَتَبَ إِلَی عُمَّالِهِ‏ : أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِکُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَکُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاکُمْ وَ الْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار.»

جوان‌ها! می‌دانید این به کجا می‌رسد؟! در حالی که فقر عمومی در آن زمان حکم‌فرما بود و پولِ زیاد و تموّل و تجمّل کم بود، اما امیرالمؤمنین با بیت‌المالِ کم در نماز جمعه در مقابل دشمن می‌فرمایند: ای مردم! یک نفر فقیر در حکومت من نیست. همه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاهید. وقتی بیت‌المال به جا مصرف شد، این‌طور می‌شود.

من در وقتی قم بودم کتابی نوشتم به نام مقایسه بین سیستم‌های اقتصادی و در آنجا کتاب سال شد. در آن کتاب اثبات کردم که فقر در اسلام نیست و اگر فقری در اسلام هست، ما فقر را آورده‌ایم. تبعیض و تجمل‌گرایی و دزدی و حیف و میل پیدا شد و مردم به فکر خودشان رفتند و رسید به اینجا که می‌بینید. و الاّ‌ اسلام فقر ندارد. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» پنج سال حکومت کرده و در این پنج سال سه جنگ خودمانی برایشان جلو آوردند که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در نماز جمعه بلند  بلند گریه می‌کردند. جنگ صفین و جنگ جمل و جنگ خوارج که کمر مولا امیرالمؤمنین را شکست؛ اما همین امیرالمؤمنین با این بی‌کسی و با این زندگی پرفقری که در حکومت داشته، فقر را برداشته است. می‌فرمایند: ای مردم یک نفر فقیر پیدا نمی‌شود. همه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه هستید. بعد می‌فرمایند: من کسی هستم که برای شما آب هم آوردم. ایشان آب آشامیدنی از فرات به کوفه آورده‌اند.[6]

ما الان در همه چیز مشکل داریم، برای اینکه ارتباط با علی«سلام‌الله‌علیه» کم است.

این بحث مفصل است اما هرچه در این باره صحبت کنیم کم است. یک در میلیون هم حق علی را ادا نکرده‌ایم، لذا ان‌شاء‌الله امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» کمک کند که بتوانیم در این باره مقداری بیشتر صحبت کنیم.


[1]. النساء، 59: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.»

[2]. الاحتجاج، ج 2، ص 450؛ جهت اطّلاع از سایر مصادر روایت ر.ک: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152 و إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج 9، ص 309 تا 375 و ...  

[3]. النور، 40: «یا [کارهایشان‏] مانند تاریکی‌هایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را می‏پوشاند [و] روی آن موجی [دیگر] است [و] بالای آن ابری است. تاریکی‌هایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است؛ هر گاه [غرقه‏] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را می‏بیند و خدا به هر کس نوری نداده باشد او را هیچ نوری نخواهد بود.»

[4]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[5]. الخصال، ج 1، ص 310.

[6]. بحار الانوار، ج 40، ص 327: «مَا أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَیَأْکُلُ الْبُرَّ وَیَجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَیَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ.»


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها