کد خبر: ۴۴۰۵۹۷
زمان انتشار: ۱۰:۱۲     ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۷
یادداشت؛
غلامرضا صادقيان
رئیس‌جمهور محترم روز اول اردیبهشت ماه در جمع مدیران ارشد دولتش، موضوع تذکر یک دستگاه نظارتی (احتمالاً سازمان بازرسی کل کشور) را پیش کشید و خطاب به آنان گفت: «عقل ناقص تو که مبنا نیست، آقای دستگاه نظارتی!»
اما در همان سخنرانی با حمله‌ای شدیدتر یک عده دیگر را به طور ضمنی ناقص عقل خواند تا روی آنها هم کم شود:‌ «مدیر اجرایی باید برنامه داشته باشد. وزیران نیرو، کشاورزی، صنعت و رئیس سازمان محیط زیست باید برنامه بدهند. به من گزارش داده‌اند که کشور در کم آبی است، مگر من نمی‌دانم؟! چرا توضیح واضحات می‌دهید؟! باید برنامه ارائه کنید! توقع مردم از ما نصیحت و موعظه نیست!»
در واقع رئیس‌جمهور محترم سعی کرد چنین القا کند که اطراف او را جماعت ناقص‌العقل فرا گرفته‌اند، یکی بی‌مبنا نامه تذکر می‌نویسد و یکی عقل ندارد که بفهمد به رئیس‌جمهور نباید توضیح واضحات داد.
حقیقتاً سخن که به درازا کشید، به بیراهه می‌رود، چنانکه مولا علی فرمود:«من اکثر اهجر و من تفکر ابصر.» ‌وقتی از هر دری سخن گفتی و یکی به قوه مجاور زدی و یکی به قوه خودی، آنگاه مخاطب ممکن است در یادآوری به خطا رود که آن ناقص‌العقلی که گفته شد، به که گفته شد؟! به دستگاه نظارتی یا به وزیر بی برنامه واضحات گو؟!
و نکند این شایعه که‌ «رئیس‌جمهور وزرای خود را به حضور نمی‌پذیرد» راست باشد که رئیس‌جمهور مجبور است آنان را در یک تریبون رسمی و جلوی چشم ملت خطاب کند که «چرا برنامه ندارید و چرا توضیح واضحات می‌دهید»!
این‌گونه سخنان ناامیدکننده و ناملایم مقابل ملت آن هم از رئیس‌جمهوری که به سخنوری و سخندانی مشهور است، زیبنده نیست و حقیقتاً ما هم راضی نیستیم که رئیس‌جمهور را اینگونه ببینیم، آن هم در چه روزی؟ روز سعدی، روز اول اردیبهشت ماه جلالی: ‌«اول اردیبهشت ماه جلالی/ بلبل گوینده بر منابر قضبان / بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی/ همچو عرق بر عذار شاهد غضبان‌»
گویندگی همچو بلبل در روز سعدی سهم رئیس‌جمهور محترم بود و عرق شرمساری و نگرانی، سهم مردم ایران!
‏‏‏‏برخی شخصیت‌های سیاسی همسو با رئیس‌جمهور اخیراً غر می‌زنند که این نشد که دولت قول بدهد و عمل نکند. و شنیده‌ایم که برخی دیگر در جلسه‌ای غر زده‌اند که قول و قرارهای انتخاباتی، عمل نشده است و این موجب دلسردی مردم می‌شود و باید نگران انتخابات آینده بود. این خبر از این جهت خوب است که آقایان دست کم در غم رأی‌ نیاوردن حزب و جناح خود و خروج از قدرت، لاف مردم‌دوستی و امیدبخشی و عمل به وعده‌‌ها بزنند، اما نمی‌شود که با دوستان پالوده خورد و ناراحتی غرزدن‌های آنان را بر سر دو قوه کوبید که چرا نظاره و چرا واضحه!
کی می‌رسد زمانی که مردم ایران دور از اختلافاتی که احزاب و جناح‌های سیاسی با یکدیگر دارند و آن را به پای مردم ایران می‌نویسند، برای درمان دردهای خود پای سخنان دولتمردان بنشینند و سخن زیبا، حکمت‌آمیز، راهگشا و امید‌بخش بشنوند:
خوش است درد که باشد امید درمانش / دراز نیست بیابان که هست پایانش/عدیم را که تمنای بوستان باشد/ ضرورت است تحمل ز بوستانبانش/ وصال جان جهان یافتن حرامش باد/ که التفات بود بر جهان و بر جانش/ اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم/ که آبگینه من نیست مرد سندانش/ حریف را که غم جان خویشتن باشد/ هنوز لاف دروغ است عشق جانانش/ حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای/ سر صلاح توقع مدار و سامانش/ گلی چو روی تو گر ممکن است در آفاق/ نه ممکن است چو سعدی هزاردستانش
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها