کد خبر: ۵۲۱۳۲۶
زمان انتشار: ۱۴:۴۱     ۲۰ بهمن ۱۴۰۱
فیلم از سکانس‌های نخست خود را بی ادعا نشان می‌دهد و به مخاطب می‌گوید که می‌خواهد در یک اتمسفر شاعرانه قدم بردارد و از همان دقایق ابتدایی به واسطه‌ی عواملی چون سن شمسی و طلعت و نوع پوشش و برخورد آنها به مخاطب نشان می‌دهد که فضای ساخته شده در شکست زمان، ایجاد شده و حقیقی نیست.

به گزارش پایگاه 598، به نقل از فرهنگ نویس_علیرضا محمدرضایی: داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که نمی‌تواند مرگ همسرش را بپذیرد و دائم در رویا و خیال، او را در برابر خودش حاضر می‌بیند و بعد از گذشت سال‌ها هنوز بر وفق مراد او زندگی می‌کند.
فیلم داستان خاصی را پیش نمی‌برد، همه چیز حول محور عشق می‌گردد. آنچه مهم است و به واسطه‌ی آن داستان جلو می‌رود نوع رفتار علی نصیریان (آقای شمس) در مواجهه با زندگیِ پس از مرگ  همسرش (طلعت) است. یک بازیِ فوق‌العاده حسی و عاطفی و البته درونی از علی نصیریان فیلم را یک تنه جلو می‌برد. به گونه‌ای که فیلم تماماً حول محور نبوغ بازیگری و تجربه این استاد بازیگری می‌گردد. به جرأت می‌توان گفت که اگر بازیگری به غیر از علی نصیریان در «هفت بهار نارنج» به ایفای نقش می‌پرداخت، فیلم کاملاً شکست خورده و بی ارزش می‌نمود. فیلم حتی در بیان و پرورش خورده داستان‌ها با بازی هومن حاجی عبدالهی، فرهاد آئیش و سارا رسول زاده موفق عمل نمی‌کند و به هیچ کدام از این داستان‌ها و ارتباط موثر آن با شخصیت اصلی فیلم به شکلی صحیح پرداخته نمی‌شود. پرداخت شخصیت  علی نصیریان  آنقدر دقیق و حساب شده است که  تمام حالات او باور پذیر است. او هیچ شکی به مسیری که رفته نمی‌کند و  برخلاف تمام توصیه‌ها به عشقی که آن را می‌شناسد، معتقد است و مخاطب را به درون قصه می‌برد و او  را طوری با داستان رو به رو می‌کند که مخاطب با شخصیتش و نوع دیدگاهش به زندگی احساس همزاد پنداری کند‌.
فیلم از سکانس‌های نخست خود را بی ادعا نشان می‌دهد و به مخاطب می‌گوید که می‌خواهد در یک اتمسفر شاعرانه قدم بردارد و از همان دقایق ابتدایی به واسطه‌ی عواملی چون سن شمسی و طلعت و نوع پوشش و برخورد آنها به مخاطب نشان می‌دهد که فضای ساخته شده در شکست زمان، ایجاد شده و حقیقی نیست.
اگرچه شلختگی‌هایی هم در سیر داستان دیده می‌شود و خرده روایت‌ها هیچ تاثیر خاصی در روایت اصلی نمی‌گذارند اما بازی خوب علی نصیریان همه‌ی این شلختگی‌ها و نا پختگی‌ها را پوشش می‌دهد و نمی‌گذارد مخاطب متوجه آن بشود.
البته که کلیت فیلم، سینمادوستان را به یاد آثاری چون عشق هانکه و پدر فلوریان زلر می‌اندازد اما گل‌سفیدی به خوبی توانسته است آن را در یک فضای کاملا بومیپ، ایرانیزه کند و در یک فرهنگ فولکوریک، نیازهای داستان را به  موضوع درخت نارنج و گره زدن شال به آن  ربط بدهد.
نماها  و رنگ‌های به کار رفته در صحنه  و لباس رنگ و بوی یک عشقِ در ظاهر مرده، اما در باطن زنده را به خوبی بیان می‌کنند. انتخاب لوکیشن بسیار هوشمندانه صورت گرفته و به  پیشبرد داستان  کمک می‌کند.
باید ایستاد و برای فرشاد گل سفیدی به عنوان یک فیلم اولی سر تعظیم فرود آورد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها