کد خبر: ۵۴۷۴۴۱
زمان انتشار: ۱۱:۱۱     ۱۴ مهر ۱۴۰۴

نگهداری سگ در کنار حجاب؟ سبک زندگی جدید یا فرمولی برای جذب لایک؟!

وقتی «حجاب» و «سگ» در یک قاب اینستاگرامی جا می‌شوند، چه اتفاقی برای هویت دینی ما می‌افتد؟ در این گفت‌وگو، از تبدیل شدن ایمان به مُد، عادی‌سازی تناقض‌ها و نقشه‌های پنهان شبکه‌های اجتماعی برای تضعیف باورها صحبت شده است.این مصاحبه تنها یک تحلیل نیست هشداری است به همهٔ ما که در دنیای نمایش زندگی می‌کنیم.

به گزارش پایگاه خبری 598، در فضای پیچیده و به هم تنیده رسانه‌های اجتماعی، شاهد ظهور پدیده‌ای هستیم که در آن، مرزهای بین سنت و مدرنیته، دین‌داری و سبک‌های زندگی جدید و بیان شخصی و جذب مخاطب، بیش از پیش کمرنگ و مبهم شده است.

یکی از جلوه‌های برجسته این پدیده، حضور بلاگرهایی است که با به نمایش گذاشتن سبکی از زندگی که در آن نمادهای دینی مانند حجاب، با عناصری که در نگاه بخشی از جامعه با هنجارهای رایج در تناقض است مانند نگهداری از سگ در منزل تلفیق می‌شود، توجه بسیاری را به خود جلب کرده‌اند.

این امر، پرسش‌های اساسی درباره انگیزه‌های این بلاگرها، تأثیر محتوای تولیدی آن‌ها بر مخاطبان به ویژه نسل جوان، و همچنین پیامدهای فرهنگی و دینی اینگونه الگوسازی‌ها به دنبال داشته است.

در این مصاحبه، با حجت‌الاسلام محمد ظریفی روانشناس و کارشناس تربیت دینی، با نگاهی تحلیلی و چندبعدی، به واکاوی این پدیده اجتماعی و ابعاد مختلف آن می‌پردازیم.

ضمن تشکر صمیمانه از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسمی حوزه قرار دادید؛

به نظر شما انگیزه اصلی بلاگرها برای نمایش یک سبک زندگی خاص که گاهی با هنجارهای بخشی از جامعه در تناقض است (مانند تلفیق حجاب با نگهداری از سگ در منزل) چیست؟

آیا این امر بیشتر ناشی از بیان شخصی است یا یک استراتژی حساب شده برای جذب مخاطب و درآمدزایی؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در تحلیل انگیزه بلاگرها، به خصوص آنهایی که سبک زندگی‌شان ترکیبی از نمادهای دینی و مدرن را به نمایش می‌گذارد، باید از یک نگاه تک‌بعدی پرهیز کرد.

ما با طیفی از انگیزه‌های درهم‌تنیده روبرو هستیم. در هسته این رفتار، یک نیاز اساسی انسانی به دیده شدن و تأیید گرفتن وجود دارد که فضای مجازی آن را به شدت تقویت می‌کند. هر لایک و کامنت، یک پاداش فوری روانی است.

بسیاری از این افراد فعالیت خود را با نیت بیان خود و اشتراک‌گذاری روزمرگی‌ها آغاز می‌کنند؛ اما به تدریج، منطق حاکم بر شبکه‌های اجتماعی، یعنی الگوریتم‌هایی که به محتوای بحث‌برانگیز و جذاب پاداش بیشتری می‌دهند، مسیر را تغییر می‌دهد. اینجاست که بیان شخصی به یک استراتژی حساب‌شده تبدیل می‌شود.

تلفیق دو عنصر ظاهراً متناقض، مانند حجاب به عنوان نماد دین‌داری سنتی و نگهداری از سگ که در فقه و فرهنگ ما ملاحظاتی دارد، یک فرمول عالی برای ایجاد کنجکاوی و تعامل است. این کار یک پارازیت شناختی در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و او را به واکنش وامی‌دارد؛ چه مثبت و چه منفی. همین واکنش‌ها، سوخت موتور درآمدزایی در اینستاگرام است.

نگهداری سگ در کنار حجاب؟ سبک زندگی جدید یا فرمولی برای جذب لایک؟!

 

از نگاهی عمیق‌تر، این پدیده را می‌توان نوعی تلاش برای جستجوی هویت در یک جامعه در حال گذار دانست. این افراد می‌کوشند پلی میان سنت و مدرنیته بزنند.

اما مشکل اینجاست که این پل‌سازی، اغلب سطحی و مبتنی بر نمادهاست، نه یک بازاندیشی عمیق فکری.

حجاب به بخشی از استایل و دین به مجموعه‌ای از انتخاب‌های سلیقه‌ای تنزل پیدا می‌کند. نکته اینجاست که مدرنیته یک بسته‌ی یکپارچه و لزوماً مطلوب نیست که دین بخواهد خود را با آن تطبیق دهد.

 

دین قرار است معیار سنجش پدیده‌های نوظهور باشد، نه اینکه صرفاً برای پذیرفته شدن در قالب آنها درآید. این مسیر که با انگیزه‌های شخصی و مالی شروع می‌شود، گاهی می‌تواند فرد را ناخواسته به بازیگری در سناریوهای بزرگ‌تر فرهنگی تبدیل کند؛ جایی که فرد، خواسته یا ناخواسته، در پازلی نقش ایفا می‌کند که ممکن است هدف نهاییش تضعیف ساختارهای فرهنگی و دینی جامعه باشد.

دنبال‌کردن این بلاگرها و سبک زندگی به‌ظاهر متناقض آنها، چه نیازی از مخاطب جوان را برآورده می‌کند؟

این پدیده مستقیماً به چند نیاز روانشناختی عمیق در نسل جوان پاسخ می‌دهد. اگر تقاضایی نباشد، عرضه‌ای هم شکل نمی‌گیرد. جوان امروز که با الگوهای آرمانی و دست‌نیافتنی فاصله گرفته، به دنبال الگویی در دسترس و شبیه به خود می‌گردد.

این بلاگرها با نمایش یک زندگی معمولی اما کمی زیباتر و موفق‌تر، این خلأ را پر می‌کنند و یک رابطه شبه‌اجتماعی با مخاطب برقرار می‌سازند. علاوه بر این، این سبک زندگی پاسخی ساده و مُسکّن‌وار به اضطراب هویتی جوانی است که میان ارزش‌های سنتی خانواده و فرهنگ جهانی‌شده مدرن سرگردان است.

این بلاگرها به او می‌گویند: لازم نیست انتخاب کنی، می‌توانی هردو را داشته‌باشی!، بدون آنکه او را به تأمل عمیق در مورد سازگاری این دو وادارند. در کنار اینها، دنبال کردن زندگی پر زرق و برق آنها، نوعی سرگرمی و فرار از واقعیت‌های گاه خسته‌کننده زندگی است.

از منظر دینی، این یک پاسخ به نیاز کاذب به دین آسان است؛ دینی شخصی‌سازی‌شده که به جای آنکه انسان را رشد دهد، در خدمت تأیید سبک زندگی مصرف‌گرایانه او درمی‌آید.

* این دنبال کردن تا چه حد می‌تواند بر هویت‌یابی و سبک زندگی مخاطبان نوجوان و جوان تاثیر بگذارد؟ و رفتار و سبک زندگی این بلاگرها که پیش از این کمتر دیده می‌شد، تا چه میزان تاثیر در عادی‌سازی بعضی رفتارهای نامتعارف دارد؟

تأثیر این الگوها بر هویت‌یابی نوجوانان و جوانان بسیار عمیق است. هویت یک جوان، مانند یک خمیر نرم، توسط الگوهای اطرافش شکل می‌گیرد. تماشای مداوم این محتواها، ارزش‌ها، آرزوها و سبک زندگی بلاگر را ناخودآگاه در ذهن مخاطب درونی می‌کند و هویت دینی او را از یک امر مبتنی بر معرفت و اصول، به مجموعه‌ای از ظواهر و رفتارهای اینستاگرامی تقلیل می‌دهد.

اما شاید خطرناک‌ترین پیامد، عادی‌سازی و قبح‌زدایی باشد.

وقتی یک رفتار نامتعارف یا حتی یک منکر شرعی، توسط یک فرد محبوب با میلیون‌ها دنبال‌کننده به صورت جذاب و روزمره به نمایش گذاشته می‌شود، به تدریج قبح آن در ذهن جامعه می‌ریزد.

این فرآیند باعث می‌شود مرز بین هنجار و ناهنجاری، و در نگاه دینی، مرز بین معروف و منکر بسیار کمرنگ و سیال شود.

نگهداری سگ در کنار حجاب؟ سبک زندگی جدید یا فرمولی برای جذب لایک؟!

 

* برخی استدلال می‌کنند که این بلاگرها در حال بازتعریف تفسیر شخصی خود از دین هستند و دین را با زندگی مدرن تطبیق می‌دهند. نظر شما به عنوان یک روانشناس و یک کارشناس دینی در مورد این ادعا چیست؟

ادعایی که می‌گوید این بلاگرها در حال بازتعریف دین و تطبیق آن با زندگی مدرن هستند، ظاهری روشنفکرانه اما باطنی قابل تأمل دارد. باید بین نواندیشی دینی که یک فرآیند عالمانه و روش‌مند برای پاسخ به نیازهای زمانه است، و تفسیر به رأی که یک رویکرد سلیقه‌ای است، تفاوت قائل شد.

آنچه ما اغلب در این فضا می‌بینیم، دومی است. فرد، سبک زندگی و امیال شخصی خود را اصل قرار می‌دهد و سپس با گزینش بخش‌هایی از دین، پوششی دینی برای آن فراهم می‌کند.

از منظر روانشناختی، این یک مکانیزم دفاعی برای کاهش ناهماهنگی شناختی در فردی است که می‌خواهد هم هویت دینی‌اش را حفظ کند و هم سبک زندگی مدرنی را که با بخشی از دین در تضاد است، داشته باشد.

این فرآیند، نه نواندیشی دینی، که در واقع شخصی‌سازی دین و تهی کردن آن از جوهره‌ی الزام‌آور و تحول‌آفرینش است.

* پیام اصلی شما برای بلاگرهایی که در این فضا فعالیت می‌کنند و نیز برای مخاطبان جوان آنها چیست؟ و توصیه شما به خانواده‌ها چیست و چگونه با فرزندان خود در مورد دنبال کردن چنین صفحاتی گفت‌وگو کنند؟

پیام من به بلاگرهای عزیز این است که تأثیر شما بر ذهن و روح هزاران جوان، یک مسئولیت بزرگ انسانی و شرعی است. این محبوبیت یک امانت است. لطفاً لحظه‌ای از منطق لایک و فالوور فاصله بگیرید و به این فکر کنید که چه بذری در ذهن مخاطب خود می‌کارید.

آیا در حال ترویج معنویت اصیل هستید یا مصرف‌گرایی با روکش مذهبی؟ باید بسیار هوشیار بود. ادعا نمی‌کنیم که تمام فعالان این حوزه آگاهانه در خدمت اهداف خاصی هستند، اما باید بدانند که این نوع محتوا، خواسته یا ناخواسته، می‌تواند در زمین بازی کسانی باشد که به دنبال سست کردن بنیان‌های فرهنگی و اعتقادی جامعه ما هستند.

و خطاب به مخاطبان جوان: دوستان خوبم، دنیای مجازی یک ویترین خوش‌رنگ است، نه تمام واقعیت. خوشبختی واقعی در آرامش درونی و رشد معنوی است، نه در تعداد لایک‌ها. لطفاً مصرف‌کننده صرف محتوا نباشید، یک تحلیل‌گر باشید و هویت خود را بر اساس ارزش‌های پایدار بنا کنید.

و توصیه به خانواده‌ها: با فرزندان خود گفتگو کنید، نه بازجویی. به جای منع دستوری که اغلب به لجبازی می‌انجامد، از روش گفتگوی سقراطی استفاده کنید. یعنی به جای ارائه پاسخ‌های آماده، با طرح پرسش‌های هوشمندانه، ذهن فرزند را به تفکر وادارید.

می‌توانید در کنار او بنشینید و بپرسید: فکر می‌کنی این حجم از شادی و بی‌نقصی در زندگی یک نفر واقعی است؟، به نظرت چرا او دقیقاً این لحظه از زندگی‌اش را برای نمایش انتخاب کرده؟. این پرسش‌ها به نوجوان سواد رسانه‌ای و قدرت تحلیل نقادانه می‌آموزد و مهارت تفکر خلاق را در او تقویت می‌کند.

مهم‌تر از همه، خودتان الگوی زنده‌ای از یک دین‌داری اصیل، مهربان و معنادار باشید. چه بسا علاقه‌مندی و تأثیرپذیری بسیاری از نوجوانان از بلاگرها و حجاب استایل‌ها ریشه در کمبودهای عاطفی و روانی باشد که در خانواده باید جبران شود.

* چه توصیه‌ای به مخاطبان مذهبی دارید که در مواجهه با این دسته از بلاگرها دچار سردرگمی یا تردید در باورهای خود می‌شوند؟ معیار اصلی آنها برای تشخیص الگو کیست؟

برای مخاطبان مذهبی که دچار سردرگمی می‌شوند، این حس کاملاً طبیعی و نشان‌دهنده سلامت وجدان دینی آنهاست.

راهکار، بازگشت به اصول محکم قرآن و سیره قطعی اهل بیت (ع) است. ایمان خود را بر رفتار متغیر افراد بنا نکنید. باید بین فرد و رفتارش تفکیک قائل شد؛ می‌توان برای فرد احترام قائل بود اما سبک زندگی او را به عنوان الگوی دینی نپذیرفت.

معیار تشخیص الگو، تعداد فالوور نیست؛ معیار، میزان تقوا، عمق معرفت و انطباق عمل و گفتار با کتاب و سنت است.

الگوی واقعی کسی است که شما را به یاد خدا بیندازد، نه به یاد آخرین مدل لباس.

نقش روحانیون و چهره‌های مذهبی جوان و اثرگذار در فضای مجازی در مقابله با این پدیده چیست؟ آیا آنها می‌توانند الگوهای جایگزین ارائه دهند؟

نقش آنها حیاتی است، اما نیازمند یک بازنگری راهبردی است.

دوران موضع انفعالی و صرفاً انتقادی به سر آمده است. آنها باید با حضور فعال و خلاق، روایتی جذاب، اصیل و امروزی از زندگی دینی ارائه دهند. روایتی که نشان دهد دین‌داری با شادی، پویایی و موفقیت منافاتی ندارد.

آنها باید زبان و ابزار رسانه‌های نوین را بیاموزند تا بتوانند مفاهیم عمیق را در قالب‌های جذاب امروزی عرضه کنند. در نهایت، این یک نبرد روایت‌هاست. اگر ما نتوانیم روایت اصیل و عمیق خود را به شکلی جذاب ارائه دهیم، طبیعی است که روایت‌های سطحی و مصرف‌گرا، میدان را در دست خواهند گرفت. این مسئولیت بزرگ بر دوش همه دغدغه‌مندان فرهنگی و دینی است.

نظرات بینندگان
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام