
به گزارش پایگاه خبری 598، رضا تقی پور کارشناس و فعال رسانه، نوشت:
سایهای برای به وحشت انداختن مردم
واژه «سایه جنگ» طی دو دهه گذشته بارها در ادبیات رسانهای غربی و برخی جریانهای داخلی تکرار شده است. هر بار که ایران گام بلندی در عرصه فناوری هستهای، موشکی یا نفوذ منطقهای برداشته، رسانههای غربی با کمک برخی همصدایان داخلی، این سناریو را بازسازی کردهاند: «جنگ در راه است.» هدف روشن است؛ ایجاد ترس، تعلیق و توقف حرکت ملی.
جنگ واقعی یا جنگ روانی؟
واقعیت این است که شرایط میدانی منطقه و جهان، جنگ علیه ایران را ناممکن ساخته است. ایالات متحده آمریکا پس از جنگ عراق و افغانستان درگیر بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و شکافهای داخلی است. رژیم صهیونیستی نیز پس از نبردهای غزه و درگیریهای شمال، در ضعیفترین موقعیت امنیتی تاریخ خود قرار دارد. برای این بازیگران، آغاز جنگی تازه علیه کشوری مانند ایران، به معنای ورود به یک باتلاق بدون خروج است.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران امروز در نقطه اوج توان بازدارندگی قرار دارد. موشکهای نقطهزن، پهپادهای پیشرفته، قدرت دریایی و شبکه مقاومت در منطقه، مجموعهای از ابزارهای سخت و نرم را فراهم کرده که هر تجاوزی را با پاسخی سخت و ویرانگر روبهرو خواهد کرد.
چرایی تکرار «سایه جنگ»
اگر جنگ ممکن نیست، پس چرا همچنان سایه آن به جامعه القا میشود؟ پاسخ روشن است: «جنگ روانی.» دشمن با دمیدن در طبل جنگ، چند هدف را دنبال میکند:
ایجاد هراس در جامعه؛ تا سرمایه اجتماعی کاهش یافته و مردم از آینده ناامید شوند.
تعلیق اقتصاد؛ سرمایهگذاران، فعالان اقتصادی و کارآفرینان در فضایی پر از شایعه و تهدید نمیتوانند تصمیمسازی کنند.
فشار بر حاکمیت؛ القای سایه جنگ، برخی جریانهای داخلی را به سمت نرمش یا حتی پیشنهاد مذاکره سوق میدهد.
صدای طبل دشمن از دهان برخی داخلیها
یکی از خطرناکترین ابعاد ماجرای «سایه جنگ» این است که این گزاره گاه از زبان برخی چهرههای داخلی شنیده میشود. افرادی که با بزرگنمایی خطر حمله نظامی، عملاً همان نقشی را ایفا میکنند که رسانههای معاند در پی آن هستند. وقتی یک سیاستمدار داخلی میگوید «اگر فلان کار را بکنیم، احتمال جنگ هست»، این پیام به دشمن مخابره میشود که فشارها مؤثر بوده و باید ادامه یابد.
نمونههای تاریخی
دهه ۸۰: در اوج پرونده هستهای، برخی رسانهها هر روز از احتمال حمله آمریکا خبر میدادند. اما نهتنها جنگی رخ نداد، بلکه ایران توانست غنیسازی را تثبیت کند.
دهه ۹۰: در زمان خروج آمریکا از برجام، دوباره شایعه «جنگ قریبالوقوع» تکرار شد. اما پاسخ ایران در سرنگونی پهپاد آمریکایی و حمله موشکی به عینالاسد نشان داد که توان بازدارندگی جمهوری اسلامی در سطحی است که جنگ را ناممکن میسازد.
چرا جنگ نمیشود؟ (دلایل میدانی)
بازدارندگی نظامی ایران؛ سامانههای موشکی و پهپادی ایران هر نقطهای در منطقه را در تیررس دارند.
هزینههای غیرقابلپیشبینی برای دشمن؛ جنگ با ایران مساوی با شعلهور شدن تمام منطقه و تهدید امنیت انرژی جهان است.
ضعف و فرسایش دشمن؛ آمریکا درگیر بحران اقتصادی و شکاف اجتماعی است. رژیم صهیونیستی هم در بحران چندجبههای فرسوده شده است.
جبهه مقاومت؛ امروز ایران تنها نیست. شبکهای از متحدان و گروههای مقاومت در عراق، لبنان، یمن و فلسطین هرگونه تجاوز را به میدان نبردی فراگیر تبدیل خواهند کرد.
پیامدهای دامن زدن به سایه جنگ
فلج شدن اقتصاد داخلی: سرمایهگذار منتظر میماند، تولیدکننده دست نگه میدارد و بازار در رکود فرو میرود.
کاهش امید اجتماعی: جامعهای که هر روز در انتظار جنگ نگه داشته شود، نمیتواند به آینده روشن بیندیشد.
توجیهگری جریانهای غربگرا: برخی جریانهای سیاسی با بزرگنمایی خطر جنگ، راه را برای پیشنهاد مذاکره و امتیازدهی باز میکنند.
وظیفه رسانهها و مسئولان
رسانههای انقلابی باید بهصورت شفاف و دقیق، واقعیت میدانی «جنگ نمیشود» را برای مردم تبیین کنند. همچنین مسئولان باید با تصمیمهای شجاعانه، کشور را از فضای تعلیق خارج کنند. توضیح صریح توان بازدارندگی، تشریح شرایط دشمن و برجستهسازی تجربههای گذشته، میتواند سلاح روانی دشمن را بیاثر کند.
جنگ نمیشود، ان شالله پیشرفت میشود
واقعیتهای سیاسی، امنیتی و نظامی نشان میدهد که دوباره جنگی علیه ایران در راه نیست. اما دشمن همچنان از «سایه جنگ» برای فلج کردن اراده ملت استفاده میکند. در چنین شرایطی، وظیفه جریانهای مسئول این است که این سلاح روانی را خنثی کرده و با امیدآفرینی و حرکت به جلو، کشور را در مسیر پیشرفت قرار دهند.