کد خبر: ۵۸۹۴۱
زمان انتشار: ۱۲:۰۳     ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
ساقط شدن حسنی مبارک در مصر اگرچه از یک سو بر شیرینی پیروزی مردم و بیداری در مصر دلالت داشت؛ ولی از سوی دیگر با تصدی احمد شفیق به عنوان نخست وزیر روند کاملاً هوشمندی برای فرسایش انقلاب آغاز شد.

بصیرت، نتیجه برگزاری دور اول انتخاب ریاست جمهوری مصر، برای کسانی که رخدادهای منطقه، به ویژه روند بیداری اسلامی منطقه را دنبال می کنند، بسیار سوال برانگیز است. پرسش در اینجا چندان ناشی از حضور افرادی مانند عمر سلیمان، برجسته ترین شخصیت امنیتی رژیم مبارک و یا احمد شفیق نخست وزیر پس از سقوط مبارک نیست، اگرچه از همین مقدار هم نباید گذشت، کانون اصلی این پرسش نزدیک شدن آرای احمد شفیق عنصر نزدیک به حکومت فروپاشیده مبارک به آرای محمد مرسی نامزد اخوانی هاست. پیش فرض گرفتن تقلب در انتخابات به نفع وی چندان دور از واقع نیست، چیزی که کم و بیش سروصدای آن بلند شده است؛ اما میزان تقلب در آرا هم مهم است که قاعدتاً نمی تواند آنقدر گسترده باشد که احمد شفیق را از رده های پایین آنقدر بالا بیاورد که به عنوان نفر دوم به همراه محمد مرسی به دور دوم انتخابات راه یابد، پس باید پذیرفت رأی وی قابل توجه بوده است که در این صورت باید بررسی کرد و دید طی چند ماه گذشته در صحنه مصر چه اتفاقاتی رخ داده و نیز عوامل وابسته به حسنی مبارک و دنباله های حکومت وی با همدستی کشورهایی مانند آمریکا و رژیم صهیونیستی که از سقوط مبارک بیشترین آسیب را دیدند، چه کرده اند که خروجی اولین و مهم ترین انتخابات یک انقلاب ضد دیکتاتوری، چنین اتفاق تعجب برانگیزی است. در ارتباط با این اتفاق برنامه احتمالی گروه های اسلامی و انقلابی و در رأس آنها اخوانی ها مطرح است که در مدت کوتاه باقی مانده تا دور دوم انتخابات که می تواند نقطه عطف در حرکت مردم مصر باشد، می خواهند چه کنند و با چه تدبیری جامعه مصر را از این گردنه خطرناک به سلامت عبور دهند. نوشتار حاضر درصدد است به اختصار به این مطالب بپردازد.

ساقط شدن حسنی مبارک در مصر در یک دوره زمانی کوتاه، اگرچه از یک سو بر شیرینی پیروزی مردم و بیداری در مصر دلالت داشت؛ ولی از سوی دیگر با تصدی احمد شفیق به عنوان نخست وزیر و سپس حاکمیت شورای عالی نظامیان، روند کاملاً هوشمندی برای فرسایش انقلاب و مدیریت مطالبات آن آغاز شد.

با اینکه در شانزده ماه گذشته، مصر شاهد فراز و نشیب های زیادی بوده؛ ولی شاه بیت اصلی این تحولات این است که انسجام و حضور یکپارچه مردم در میدان التحریر به پدیده واگرایی و تحریک حساسیت های تاریخی بین جریان های سیاسی و مدیریت پتانسیل رفتاری انقلاب از طریق مدیریت چینش گروه ها تبدیل شد، تا جایی که در سایه اختلاف بین گروه های مختلف، نه تنها بازماندگان نظام مبارک و ساختارهای حزبی، امنیتی، سیاسی، رسانه ای، اقتصادی و حکومتی دست نخورده باقی ماندند؛ بلکه وجاهت یافته و به جز به چالش کشیدن نتایج فرایندهای انتخاباتی پارلمان و اختیارات آن و یا مطالبات انقلابی، چهره های وابسته به نظام سابق برای بازگرداندن و باز احیای نظام سابق به میدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری در مصر وارد شدند. مطرح شدن عمر سلیمان، نفر دوم نظام مبارک و رئیس سابق استخبارات مصر برای انتخابات ریاست جمهوری، نهایت جسارت در مقابل جریان بیداری مصر بود؛ ولی از آنجاکه رفتارهای گروه های حاضر در انقلاب از شاخصه ها و مولفه های الزامی انقلاب فاصله گرفته بود، اساس حضور بازماندگان نظام در روندهای قانونی پس از انقلاب به چالش کشیده نشد و به اعلام خلاف بودن نامزدی عمر سلیمان برای انتخابات قناعت گردید.

نگاه نظامیان حاکم بر مصر و در واقع سناریوی دقیق آمریکا و رژیم صهیونیستی برای مصر این بود که از طریق مهندسی، رفتاری واگرایانه در بین گروه های سیاسی ایجاد و حساسیت ها و چالش سازی در روندهای مربوط به قانون اساسی جدید و یا نظام سیاسی آینده و تغییر آن از نوع ریاستی به نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی و مسئله واگذاری قدرت نظامیان به حکومت جدید و چانه زنی بر روی اختیارات ویژه نظامیان در ساختار قدرت و بسیاری موضوعات دیگر را تقویت کنند و مسیرهای سیاسی آنچنان مین گذاری شود که حتی با انتخاب رئیس جمهور جدید، دورنمای تحقق خواسته های انقلاب، آنچنان روشن تصویر نشود.

این نظامیان حاکم و غربی ها و صهیونیست ها در سناریوی خود آنچنان سنجیده عمل کردند که ضمن حفظ حاشیه امن برای خود و وابستگان نظام سابق و مدیریت نتایج انتخابات، در شکل حداکثری، یک رئیس جمهور با آرای ضعیف، مسئولیت را بپذیرد و قادر به چالش با نظامیان نباشد. این در حالی است که از شانزده ماه گذشته، به مسئله ای به نام دارایی های مبارک، خانواده وی و یا وابستگان به نظام فاسد گذشته ورود جدی صورت نگرفت تا عملاً حکومت در مصر با مسئله درآمد و اقتصاد ناتوان روبه رو باشد و از طریق همین عامل، امکان مدیریت رفتار حکومت نیز میسر شود.

فقر 70 درصدی در جامعه مصر، مهم ترین زمینه برای توزیع اموال سیاسی از خارج در درون مصر بود که در قالب حزب سازی (حزب النور) و یا رسانه سازی و دموکراسی سازی از مجاری آمریکایی و عربی(سعودی) نقش مهمی اجرا کرد. این بازار به خوبی توانست جامعه اسلامگرای مصر را تفکیک و تجزیه کرده و عرصه مانوری برای عربستان و بازی های پنهان بعدی آمریکا مهیا کند. بدین شکل با تصویر انحصارطلب و غیرقابل اعتماد از اخوان (که اشتباهات اخوانی هم بدان کمک کرد) فاصله گروه ها و شباب انقلابی مصر از آنها افزایش یافت.

در حالی که در انتخابات پارلمانی، بیش از 70 درصد آرا توسط اسلامگراها کسب شد، بازی پنهان، واگرایی در بین گروه های اسلامی و انقلابی، تقلب هوشمند و خرید آرای مناطق شهری و روستایی دور از پایتخت و حتی در پایتخت موجب شد تا سناریوی طراحی شده در انتخابات مصر به خوبی به پاسخ مناسب برسد. سلفی های حزب النور با اینکه حمایت از ابوالفتوح را اعلام کرده بودند؛ ولی به احمد شفیق رأی دادند و حضور مردم در انتخابات که نظرسنجی های مکرر آن را تا 95 درصد نیز گواهی می کند، تبدیل به 46 درصد شد. حال آنکه تصاویر حضور مردم در سر صندوق ها و مراکز رأی، واقعیت دیگری را نشان می دهد.

اگرچه تدریجاً اطلاعاتی مبنی بر جابه جایی آرا، تقلب 900 هزار نفری توسط نظامیان و یا از بین برده شدن برگ های رأی در بیابان های خارج شهرها در حال مطرح شدن است؛ ولی آخرین آرا اعلام شده توسط کمیته عالی انتخابات مصر حاکی است که احمد شفیق تنها با اختلاف دویست هزار رأی، پس از احمد مرسی قرار گرفت و سپس صباحی، ابوالفتوح و عمر سلیمان در ردیف های بعدی قرار می گیرند. ظاهراً این احساس در بین کلیه گروه ها وجود دارد که شورای نظامی مصر منتظر مطرح شدن جدی اعتراض به نتایج است تا با پذیرش آن به لغو نتایج پرداخته و اجرای انتخابات را به ماه ها بعد موکول کند و این امری است که نظامیان از مدت ها پیش به دنبال آن بوده و برای انتقال واقعی قدرت به غیرنظامیان به دنبال بهانه بودند. به همین دلیل گروه ها نیز با اغماض عمدی از این طرح و تنها انتقاد لفظی از نتایج آرای احمدی شفیق، به ضرورت اجرای دور دوم انتخابات مصر تأکید می کنند تا از طریق یک همگرایی جدید و تعریف یک میثاق و منشور ائتلافی و ترکیب آرای پراکنده در انتخابات دور اول، احمد شفیق را مجبور به شکست کنند و پایان خردادماه را به صحنه مقابله با بازماندگان نظام در یک رقابت انتخاباتی تبدیل کنند.

جدای از اینکه آرای پنج و نیم میلیونی احمد شفیق از کجا آمده و چه سازوکاری آن را تولید کرده، آنچه حائز اهمیت است، اینکه گروه های سیاسی و اسلامی در مصر در یک احساس خطر جدی در قبال بازگشت عناصر نظام سابق به قدرت، یک بار دیگر بر لزوم همگرایی تعریف شده، احساس و دیدگاه واحدی پیدا کرده اند و ضرورت این الزام را برای نجات انقلاب و بیداری اسلامی مصر و نجات خود از این فریب هوشمند، حیاتی می دانند.

آنچه در خلال انتخابات مصر به وقوع پیوست این است که جریان اخوانی اذعان کرد که به تنهایی قادر به اداره امور نیست و نمی تواند و نباید با نگاه تشکیلاتی از دیگر گروه ها فاصله گرفته و برای خود حق ویژه قائل شود و چاره ای جز ائتلاف و همراهی با دیگران ندارد. اخوانی ها به خوبی دریافتند که شورای نظامی و بازماندگان نظام سابق در ابتدای انقلاب و بیداری در مصر با تعریف گفتمان با اخوان، گروه های دیگر را از صحنه خارج کردند و امروز احمد شفیق با حضور در میدان التحریر مدعی است که برای نجات انقلاب از انحصارطلبی اخوانی ها در میدان رقابت و ریاست جمهوری حضور یافته و حمایت آنها را می طلبد. اگرچه اختلاف و گاه تضاد جدی بین اخوان و طرفداران حمدین صباحی به عنوان ناصری و قومی های مصر وجود دارد و اگرچه جوانان و شباب انقلابی میدان التحریر موتور اصلی انقلاب بوده؛ ولی از تشکل و جمعیت گسترده برخوردار نمی باشند، در عین حال همگی به خوبی احساس می کنند که عرصه فعلی و نتایج آن قادر است سرنوشت یک سال و نیم انقلاب مصر و مسیر آینده آن را تحت تأثیر قرار دهد. بنا به مواضع رسمی و گزارش های موجود، رایزنی های میدانی و کلان بین گروه های مختلف انقلاب و اسلامگرا برای ایجاد یک ائتلاف گسترده در مقابل احمد شفیق در جریان است تا سند همکاری با یکدیگر را امضا کنند.

اگر احمد شفیق مورد حمایت نظام و شخص مبارک و خاندان وی و حزب او و تمامی رانت خواران نظام او در بخش اقتصاد، رسانه، نخبگان و بخشی از نظامیان و دستگاه های استخباراتی و اموال حمایتی عربستان و آمریکاست تا یک بار دیگر آب رفته را به جوی باز گرداند و نظام دیکتاتوری را احیا و حاکمیت غرب و صهیونیسم را برقرار کند، چرا این احساس تنها برای نتیجه دستکاری شده انتخابات ریاستی در مصر باید شکل گیرد؟ اگر مبارک و نظام او بنا به گفته بن العیازر (ابوفواد) از مقامات ویژه و مرتبط با نظام مبارک، یک گنج محسوب می شود و مصر، در جایگاه شایسته اثرگذاری بر گفتمان بیداری اسلامی و انقلاب در کلیه کشورهای عربی است و قادر است تمامی معادلات منطقه ای را به نفع مردم و اسلامگرایان منطقه بر هم زند، چرا بلوغ همگرایی و ائتلاف سازی و تدوین و تعریف منشور و میثاق همکاری بین گروه های مختلف مصری برای کل انقلاب و اهداف آن و آینده این کشور و الگو سازی رفتاری برای بیداری اسلامی در تمام کشورهای عربی نباید سرمشق و مبنا باشد؟

این واضح است که همگرایی عاقلانه و هوشمند گروه های مصری، مهم ترین چالش نظامیان حاکم و حامیان ارتجاعی و غربی و صهیونیستی است و اگر این اتحاد و ائتلاف با عمق انقلاب و بیداری پیوند بخورد، بسیاری از موانع و چالش های بعدی که شورای نظامیان برای دوره پس از انتخابات ریاست جمهوری مصر تدارک دیده اند، رنگ خواهد باخت و نظامیان حاکم یا باید به کودتای نظامی و قتل عام مردم و گروه ها بیندیشند و یا باید در مقابل اقتدار یکپارچه مردم و گروه ها تسلیم شوند و امکان فریبکاری و حتی رسیدن به جایگاه دفاع از انقلاب(!) از آنها سلب خواهد شد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها