کد خبر: ۷۲۶۷۷
زمان انتشار: ۰۳:۰۰     ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
کیهان نوشت:
ارتش سوريه پس از تصرف آخرين مواضع گروه هاي مسلح تروريستي در شهر حلب، در حال پاكسازي اين منطقه در مرز تركيه است. رقم افراد مسلح در اين منطقه تا 8 هزار نفر هم برآورد شده است. حلب آخرين نقطه اميد محور آمريكا و تركيه و عربستان و اسرائيل محسوب مي شد و پاكسازي گروه هاي مسلح در اين منطقه به معناي زدن تير خلاص به پروژه 18ماهه غرب در سوريه خواهد بود. جنگ سوريه پنجمين جنگ مشترك آمريكايي- صهيونيستي در 11سال گذشته بود اما اين دو رژيم به اعتبار تجربيات به غايت تلخ 4 جنگ قبلي ترجيح دادند نيابت جنگ پنجم را به گردن دولت ديگري (تركيه) بيندازند. در واقع سوريه، فقط قطعه اي از پازل بزرگ جنگ و فصلي از فصول متعدد آن در خاورميانه است.

اسناد فراواني وجود دارد كه نشان مي دهد صهيونيسم بين الملل نقش عمده اي در تحريك آمريكا براي حمله به افغانستان و عراق داشت. در واقع حس برتري طلبي آمريكايي ها بهانه تحميق و تحريك آنها واقع شد. صهيونيست ها اميدوار بودند بدين ترتيب بحران بقا را از مرزهاي فلسطين اشغالي به هزاران كيلومتر دورتر در شرق ببرند و ضمنا به تسويه حساب با كشورهاي اسلامي بپردازند. اما در سالهاي 2005 و 2006كه شكست آمريكايي ها آشكار شد، اين بار نوبت آنها بود كه از اسرائيل بخواهند جور جنگ نيابتي را براي تغيير نقشه خاورميانه اسلامي بكشد. بنابراين اسرائيل با چراغ سبز دولت بوش- و سپس اوباما كه به رياست جمهوري انتخاب شده بود- به جنوب لبنان و باريكه غزه در سالهاي 2006 و 2008 يورش برد. اين دو جنگ براي رژيم اسرائيل و ارتش اسطوره اي آن همان قدر خسارت استراتژيك به همراه داشت كه دو جنگ قبلي براي آمريكا. كمر آمريكا و اسرائيل با اين جنگ ها شكست. جمع بندي ارزيابي ها درباره علت شكست در اين جنگ، وجود جبهه مقاومت اسلامي با محوريت ايران بود. اما يك محاسبه نه چندان پيچيده مشخص مي كرد كه درگيري با ايران مي تواند هزينه هاي به مراتب سنگين تر و پيش بيني نشده تري را به دنبال داشته باشد. سوريه در اين ميان ضعيف مي نمود و حلقه اتصال شرق و غرب جبهه مقاومت بود. ضمنا پروژه سوريه مي توانست اذهان را از بيداري اسلامي- قطعه مكمل مقاومت اسلامي- منحرف كند تا آمريكا و متحدانش فرصتي براي تجديد قوا پيدا كنند و رژيم هايي نظير عربستان از گوشه رينگ بگريزند. با اين حال چشم آمريكا و رژيم صهيونيستي از 4 تجربه قبلي بشدت ترسيده بود. از متن اين فرآيند بود كه تركيه نامزد انتحار شد، با همان فرمول دميدن در آرزوهاي نوستالژيك و تحريك و تحميق. در چالش سوريه، اگر پروژه اصلي شكست خورد اما اسرائيل تا اينجا به واسطه لجن مال كردن حيثيت دولت تركيه، انتقام سختي از عملكرد دو سال پيش آنها در ماجراي كشتي مرمره و... گرفته است. اينها البته بدان معنا نيست كه حال و روز اسرائيل در مواجهه با جبهه مقاومت و ايران، حال و روز خوبي است. اسرائيل در آستانه روز جهاني قدس، حال و روز بدي دارد آن گونه كه اخبار متعدد حكايت مي كند. ماجراي سوريه را بايد از زاويه باخت هاي استراتژيك آمريكا و اسرائيل نگريست و اينكه با به ميان كشيدن پاي تركيه كوشيدند دولت آنكارا را در حالي كه مثلا در اتحاديه اروپا راه داده نمي شود، در زيان هاي هنگفت غرب شريك كنند.
اسرائيل آن گونه كه روزنامه آلماني نويس دويچلند چند روز پيش خاطرنشان كرد به خاطر وعده احمقانه آريل شارون براي فتح 48 ساعته لبنان، مجبور شد 18 سال در لبنان هزينه بدهد و پس از دادن تلفات سنگين، در سال 2000 ميلادي از اين كشور بگريزد در حالي كه ثمره آن اشغال 18 ساله چيزي جز سر برآوردن حزب الله و قدرتمندتر شدن روز به روز آن به ويژه پس از جنگ 33 روزه نبود. اسرائيل به لحاظ وضعيت داخلي و خارجي با شرايط بغرنجي دست و پنجه نرم مي كند. در هيچ يك از اعتراضاتي كه طي 2 سال گذشته از خاورميانه تا اروپا و آمريكا رخ داد، به اندازه رژيم صهيونيستي آبروريزي نشد، جايي كه 11نفر به خاطر شدت فشارهاي موجود، دست به خودسوزي زده اند. در بيرون از مرزهاي فلسطين اشغالي وضعيت بهتر از اين نيست. مقامات صهيونيستي تلاش بسياري را به كار بستند تا پاي آمريكا را به پرتگاه جنگ با ايران بلغزانند. ايهود باراك سال گذشته گفته بود اسرائيل دولت كوچكي است و نبايد هزينه جنگ با ايران را بپردازد بلكه غرب و جامعه جهاني بايد اين مسئله را حل كنند. موضع آمريكا در اين ميان جالب توجه است. روز گذشته به فاصله يكي دو ساعت پس از انتشار گزارش روزنامه هاآرتص و استناد ايهود باراك به آن مبني بر اينكه گزارش نهادهاي اطلاعاتي جديد آمريكا، نظر اسرائيل درباره نزديكي خطرناك ايران به توليد سلاح هسته اي را تاييد مي كند، بلافاصله يك سخنگوي شوراي امنيت ملي آمريكا با رويتر گفت وگو و تصريح كرد «ايران تصميم به ساخت بمب اتمي نگرفته و ما همچنان معتقديم اين كشور در آستانه دستيابي به تسليحات اتمي نيست.» يعني اينكه واشنگتن ديگر حاضر نيست با طناب تل آويونشينان وارد چاه شود. مقارن همين اتفاق، پايگاه خبري رديس فاش كرد كه آويگدور ليبرمن وزير خارجه به مقامات امنيتي و نظامي اسرائيل گفته «موضع گيري درباره حمله نظامي به ايران غيرمسئولانه است و من از آنها مي خواهم دهان خود را ببندند.»
وقتي فردي با مختصات «وزير خارجه» اسرائيل به چهره هاي امنيتي و نظامي كاركشته نظير مئير داگان، يودال ديسكين، گابي اشكنازي، بني گانتس، عاموس يادلين، يورام كوهين، آوي كوخاوي، امير ايشل و نظاير آنها مي گويد «دهانتان را ببنديد» يعني اسرائيل در حوزه قدرت و پرستيژ و اعتبار خارجي دچار بدحالي مفرط است. اين واقعيت را هفته گذشته «متيو گولد» سفير انگليس در تل آويو كه خود يك صهيونيست افراطي است مورد اذعان قرار داد. اين ديپلمات انگليسي مي گويد «در حالي كه تل آويو مي كوشد همه چيز را در داخل براي جهانيان خوب نشان دهد، اسرائيل در حال فروپاشي كامل است... هر كس در دنيا نگران جايگاه اسرائيل است بداند جايگاه اين دولت روز به روز در حال ضعيف شدن است و لحظه به لحظه از تاييد آن نزد جهانيان كاسته مي شود. به نظر من اين روند سرعت تازه اي به خود گرفته است. منظور من فقط افراد عادي نيست بلكه نمايندگان پارلمان و شخصيت هاي مهم جهاني يك به يك از تاييد اسرائيل منصرف مي شوند. اسرائيل اكنون شاهد است كه صبر جهانيان از رفتارهاي او به سر آمده است.»
در چنين موقعيتي كه اسرائيل از جنوب (مصر) احساس خطر مي كرد، پروژه سوريه كليد خورد و آمريكا و رژيم صهيونيستي و عربستان و قطر، از تركيه به عنوان سپر و پياده نظام در جنگ نيابتي استفاده كردند. از نگاه اين جبهه، تركيه به اعتبار ملت مسلمان آن، داراي صبغه دموكراتيك بود و مي شد به واسطه معامله با دولت آنكارا- خيانت به ملت مسلمان تركيه- اين پرستيژ مثبت را خرج بي حيثيتي هاي آمريكا و اسرائيل و عربستان كرد و احتمالا ضمن منحرف كردن انقلاب هاي منطقه از اهداف اسلامي، انسجام جبهه مقاومت را از هم گسيخت و البته با تركيه نيز در آخر كار تسويه حساب كرد. اسرائيل به واسطه ماجراي دو سال پيش كشتي مرمره و هو شدن شيمون پرز رئيس كودك كش صهيونيستي دل پرخوني از تركيه داشت. اما هر قدر كه زورآزمايي غرب در اين جنگ نيابتي طولاني تر شد، انرژي آزاد شده از سوي اين جبهه نيز بيشتر به سوي پياده نظام آنها (تركيه) كمانه كرد. گروه هاي مسلح براي اولين بار پنجشنبه گذشته، به يك خودروي نظامي در شهر مهم و بندري ازمير حمله ور شده و 11نظامي را كشته يا مجروح كرده اند. درگيري با پ ك ك در مناطق كردنشين هم 40 كشته و مجروح را در همين دو هفته اخير به دنبال داشته است. اكنون خبرگزاري رويتر به نقل از ديپلمات ها و تحليلگران تركيه گزارش مي دهد «بدترين كابوس براي دولت آنكارا در حال وقوع است. روابط تركيه به خاطر دخالت در ماجراي سوريه و حمايت از گروه هاي مسلح با همسايگاني چون ايران و عراق و حتي روسيه مسموم شده حال آن كه سياست آنكارا، به صفر رساندن مشكلات با همسايگان بود. رويكرد دولت تركيه درباره بحران سوريه، بي توجهي فوق العاده به ملاحظات سنتي سياسي و امنيتي اين كشور بوده و تبعات آن گريبانگير خود تركيه شده است. با وجود اظهارات جنگ طلبانه مقامات آنكارا عليه سوريه و كمك به مخالفان دولت اسد، آنها توانايي كار ديگري را ندارند و كاري بيش از اين از دست آنان برنمي آيد. با وجود همه كمك هاي غرب و تركيه به اپوزيسيون بشار اسد، او همچنان پابرجاست و در كنار متحداني چون ايران و عراق ايستاده و تمام فشارهاي خارجي به بن بست رسيده است. ايان لسر كارشناس آمريكايي در امور تركيه مي گويد در آينده بدترين سناريو براي تركيه اين است كه هرج و مرج هاي طولاني موجب خلأ امنيتي در مرزهاي جنوب و مناطق كردنشين اين كشور شود.»
تعبير بي بي سي درست است كه «باتلاق سوريه مي تواند دولت تركيه را ببلعد و سرنوشتي مانند سرنوشت دولت بلر در جنگ عراق را رقم زند. جنگ عراق بلر را از چشم مردم انگليس انداخت و سرانجام باعث بركناري وي و كوتاه شدن عمر قدرت حزب متبوع او شد.» اين واقعيت را وزير خارجه فرانسه نيز مي فهمد كه با اعتراض به تحركات ساركوزي گفته است «آيا ساركوزي مي خواهد ما را در موقعيت بوش هنگام اشغال عراق قرار دهد؟ سوريه، ليبي نيست و اين دو كشور كمترين شباهتي به يكديگر ندارند. وقتي چين و روسيه حامي دولت سوريه هستند نمي توان از هماهنگي بين المللي سخن گفت.» اسرائيل و آمريكا- حتي عربستان- با زيركي آميخته به غدر و خيانت، زيان و هزينه هاي هنگفت خود را به دوش دولت آنكارا انداخته و تركيه را آلوده بدنامي هاي خود كرده اند.
ناظران مسلمان در منطقه اكنون مي بينند كه تركيه ماه هاست كلمه اي درباره رژيم اشغالگر صهيونيستي سخن نمي گويد همان گونه كه درباره نقض جنايت آلود حقوق بشر و دموكراسي در عربستان و بحرين و يمن و قطر مطلقا ساكت است. از آن سو ملت هاي مسلمان واقفند كه دولت سوريه محور مقاومت ضد صهيونيستي بوده و طبيعتا مي پرسند سود كشاندن اين محور مقاومت به درگيري و بحران داخلي عايد چه كسي مي شود؟ قطعا دل ملت مسلمان و غيور تركيه نيز از اين وضعيت خفت بار خون است و اعتراض و خشم خود را به تدريج نشان خواهد داد. قضاوت سر راست نزد ملت هاي مسلمان منطقه آن است كه دولت تركيه نقش خيانت آلود مبارك و ملك عبدالله در جنگ هاي 33 و 22روزه را به عهده گرفته است. آنكارا در صف خيانتكاران به امت اسلام ايستاده و پرسش اين است كه آيا خيانتكاراني چون صدام و مبارك عاقبت به خير شدند كه برخي زمامداران تركيه قدم در راه آنها گذاشته اند؟ تركيه بايد به افكار عمومي منطقه توضيح دهد كه چرا به جاي رژيم صهيونيستي، با سوريه و ايران و لبنان و عراق درگير شده و بحران را از عمق راهروهاي رژيم اشغالگر قدس به مرزهاي خود با سوريه و عراق منتقل كرده است؟ آيا قرار بوده دولت تركيه در پروژه شكست خورده اسرائيل و آمريكا، بي آن كه متوجه باشد مقدمات تجزيه و تحليل رفتن نيروي كشورهاي مسلمان غرب خاورميانه را فراهم كند وخود نيز در اين ماجرا خودكشي كند؟
هنوز هم براي محاسبه مجدد در ميان سياستمداران آنكارا دير نشده است. آنها بايد از خود بپرسند تا كجا مي توانند با رژيم اشغالگر و غدار صهيونيست كه حتي دولت آمريكا را قرباني مطامع خود كرد، هم داستان شوند؟ يا اينكه چرا تبديل به آلت دست ژنرال هاي لائيك و كودتاگر تركيه كه بارها چوب آنها به تنشان خورده بود، شدند؟ آيا آقاي اردوغان مي خواهد سرباز صفر اين ژنرال ها يا عضو پياده نظام ارتش اسرائيل باشد؟ آيا او با تحريك داود اوغلو، خشاب سربازان رژيم كودك كش اسرائيل را پر مي كند؟! اسرائيل نمي توانست بدتر از اين، از دولت تركيه انتقام بگيرد.
محمد ايماني
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها