کد خبر: ۷۳۵۱۳
زمان انتشار: ۱۶:۳۸     ۲۴ مرداد ۱۳۹۱

سؤال اصلی اینجاست که سینما چگونه می‌تواند در کنار کلمه بیداری بنشیند و مفهومی جدید را بیافریند؟ مگر می‌شود خواب آلودگی بیداری داشت؟ مگر می‌شود در عین ناخودآگاهی خودآگاه بود؟

سینمای بیداری ترکیبی است که به ظاهر و با توجه به سلسله بحث‌های آوینی، ترکیبی متناقض به نظر می‌رسد. آوینی سینما را وسیله‌ای می‌دانست که در ذات خود غرق شدن را به همراه دارد. غرق شدنی که مخاطب را از عالم واقع به عالم هپروت می‌برد و تمام توان خود را برای بستن راه‌های تفکر، تأمل و تعمق به کار گرفته است. در واقع سینما پوشش و چشم‌بندی است که بر چشمان مخاطب می‌نشیند و حقیقت را مخفی می‌کند. یعنی سینما ذاتاً باعث خواب و غفلت می‌شود و با بیداری تضاد دارد چرا که اگر مخاطب سینما، بیدار باشد(به معنی هشیار بودن) دیگر از فیلم لذت نمی‌برد و هشیاری‌اش باعث می‌شود اصل هم‌ذات پنداری در او شکل نگیرد و روابط تصویر شده برایش بی معنی شود و در دام درام‌های عمیق فیلم نیز گیر نکند و بی‌تفاوت از کنار آن‌ها عبور کند زیرا روابط برایش بی‌معنی و دروغین خواهد بود. همچنین به علت معلق نشدن در داستان فیلم و عدم هم‌ذات پنداری با کاراکتر‌ها، درون فیلم غرق نمی‌شود و بر فیلم سوار می‌شود و همین سوار شدن باعث می‌شود تا حرف‌های اصلی را درک کند و با ذهنی فعال و هشیار کمترین تأثیر را بپذیرد. اما این اتفاق وقتی که به وقوع بپیوندد دیگر نام محصول را نمی‌توان سینما گذاشت چرا که کار  خود را نتوانسته انجام دهد و در بیان سینمایی‌اش الکن بوده است.

 
حالا سؤال اصلی اینجاست که سینما چگونه می‌تواند در کنار کلمه بیداری بنشیند و مفهومی جدید را بیافریند؟ مگر می‌شود خواب آلودگی بیداری داشت؟ مگر می‌شود در عین ناخودآگاهی خودآگاه بود؟
 
این سؤال در راستای همان سؤال معروف است که آیا می‌توان سینمای دینی داشت یا نه؟ چرا که دین هم، به دنبال بیداری است و با بیدار کردن نفس انسان‌ها آن‌ها را به آینده‌ای روشن فرا می‌خواند. عبارتی (سینمای دینی) که از اول انقلاب اسلامی ایران سینما را درگیر خود کرد و تا امروز نیز ادامه داشته و بعد از این هم ادامه خواهد یافت. عبارتی که آوینی هم برای آن جوابی روشن را نتوانست پیدا کند و موضوع نیمه کاره رها شد.
 
سینما مانند جاذبه زمین همه چیز را به سمت پایین می‌کشد و رکود و اغوا را برای مخاطبش به ارمغان می‌آورد. هر جسم یا شخصی که در این جاذبه رها شود ناگزیر به پایین کشیده می‌شود و دچار غَیّ می‌شود. همین رهایی است که غفلت و خواب را به همراه می‌آورد و فیلم بر ناخودآگاه ذهن آن‌ها در غفلت و خواب می‌نشیند و اصطلاحاً بیننده تحت تأثیر قرار می‌گیرد. حالا آن چیست که از ساختار سینما استفاده کند و نگذارد مخاطب در فیلم غرق شود و در عین تعقل و تفکر، حقیقت را بشناساند و آن را برگزیند. یعنی جاذبه‌ای که همه چیز و همه کس را به سمت بالا و رشد و تعالی بکشد و ارشاد ایجاد کند. سینمایی که باعث رشد شود را می‌توان سینمای دینی یا سینمای بیداری نامید البته به شرطی که معنای سینما همان نباشد که در مغرب زمین به آن اطلاق می‌شود چرا که سینمای غربی ظرف معین و معلومی نیست که هر چه را دوست داشته باشیم در آن بریزیم و صرفاً ابزار بی‌فرهنگ باشد. سینما ظرفی است که هر چه در آن ریخته شود به شکل و خاصیت آن شبیه می‌شود و این خاصیت همان اغوا و مستی و خواب آلودگی است. و اما سینمای دینی چیزی به جز این است که فعلاً به دلیل نداشتن کلمه‌ای مناسب ناگزیر آن را هم سینما می‌نامیم وگرنه این ارشاد است و آن اغوا.
 
کنار هم قرار گرفتن کلمات متناقض برای تشکیل معنایی واحد بر خلاف ظاهر، گاهی بسیار عالی می‌تواند مفهومی جدید را از دل دو واژه نمایان کند. حلوایی که نه آرد است و نه شکر؛ حلواست. ترکیبی که معنایی جدید را می‌آفریند. شاید بارزترین این کلمات متناقض که مفهومی جدید را آفریدند موضوع جبر و اختیار باشد که در کلام مطهری شهید این گونه آمده است که آدمیان در این جهان خاکی نه مختارند و نه مجبور و در عین حال هم مختارند و هم مجبور. یعنی دو واژة متناقض در کنار هم و دو ترکیب متناقض در کنار هم. انسان‌ها هم مختارند و هم مجبور! بحث مفصل است و در قالب موضوع بحث نمی‌گنجد. از این رو فقط به عنوان ذکر مثال از آن یاد شد و به اجبار از آن می‌گذریم.
 
سینما وقتی ارشاد است که مخاطب را در فضای داستانی معلق نکند و از ناآگاهی او برای جذبش استفاده نکند. وقتی ارشاد است که بتواند برای درک بهتر و بیشتر مخاطب فضایی خلق کند که مبتنی بر واقعیت که نه، بلکه مبتنی بر حقیقت باشد چرا که از واقعیت قابل شهادت که در عالم ناسوت قابل شهود است تا حقیقتی که در عالم باطن به وقوع می‌پیوند تفاوتی بزرگ است که وصف ناشدنی است.
 
سینمای بیداری، ارشاد است که از بازتاب حقیقت عالم بیرون به عالم درون موجب می‌شود. بیداری که شادابی و طراوت درونی به همراه خواهد داشت و هنرمندی که در این سینما ظهور می‌کند از درون شاد و در بیرون افتاده و آرام است. و برعکس سینمایی که اغوا ایجاد می‌کند محصولش تنها هنرمندانی است که دنیایشان نام و شهرت‌شان است و طراوتی ظاهری و آشفتگی درونی دارند. هنرمند رشد یافته در سینمای بیداری رشید شده است یعنی پای در عالم ناسوت دارد و سرش در ملکوت سیر می‌کند. همین رشد است که دیدش را تغییر می‌دهد و همین رشد است که آوینی شهید آن را آیینگی می‌نامید که از الزامات هنرمند است و هنرمندی که آیینگی نداند نمی‌تواند بازتاب حقیقت باشد و ناصیقلی و ناصافی او حقیقت را کج و نازیبا نمایش می‌دهد و او مجبور می‌شود برای زیبا شدن تصویر از حقیقت چشم بپوشاند و خود ساخته‌هایی به آن بیفزاید و این یعنی آیینه آیینه نیست. و این یعنی آن چه بر پرده ظهور می‌کند بازتاب چیزی جز حقیقت است که می‌تواند در بهترین حالت واقعیت باشد و نه حقیقت، و در اکثر مواقع بازتابی است از توهم و تخیل هنرمند.
 
سینمای بیداری یعنی بیداری که نشأت گرفته از سینمایی است که متفاوت با سینمای غرب است. سینمایی که بارزترین سنگ محکش برای تمیز دادن این دو از یکدیگر یعنی محصولش متفاوت با محصول سینمای غرب است. سینمایی که نه خواب ایجاد می‌کند، نه از نادانی مخاطب سوء استفاده می‌کند و نه برای جذب مخاطب حاضر می‌شود از هر المانی جز رجوع به فطرت و آگاهی استفاده کند. این سینما سینمای بیداری است که باید اول فکری برای نام آن کرد. چرا که سینمایی که هیچ یک از المان‌های سینما را ندارد حتما سینما نیست و چیز دیگری است. اما چه؟!
منبع:فارس
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها