کد خبر: ۷۴۹۰
زمان انتشار: ۱۵:۵۷     ۲۴ آذر ۱۳۸۹
مداحان امشب از وداع حضرت زينب(س)، وفاداري اصحاب از جمله حبيب بن مظاهر، رقابت ياران امام با بني هاشم براي حضور در ميدان، برداشتن بيعت و دلشوره هاي زينب (س) سخن مي گويند.
عاشورا
روز دهم محرم،روز شهادت سالار شهيدان و فرزندان و اصحاب او در كربلا.عاشورادر تاريخ جاهليت عرب،از روزهاى عيد رسمى و ملى بوده و در آن روزگار،در چنين‏روزى روزه مى‏گرفتند،روز جشن ملى و مفاخره و شادمانى بوده است و در چنين روزى‏لباسهاى فاخر مى‏پوشيدند و چراغانى و خضاب مى‏كردند.در جاهليت،اين روز را روزه‏مى‏گرفتند.در اسلام،با تشريع روزه رمضان،آن روزه نسخ شد.گفته‏اند:علت نامگذارى روز دهم محرم به عاشورا آنست كه ده نفر از پيامبران با ده كرامت در اين روز،موردتكريم الهى قرار گرفتند.

در فرهنگ شيعى،به خاطر واقعه شهادت امام حسين‏«ع‏»در اين روز،عظيمترين روزسوگوارى و ماتم به حساب مى‏آيد كه بزرگترين فاجعه و ستم در مورد خاندان پيامبر انجام‏گرفته و دشمنان اسلام و اهل بيت اين روز را خجسته شمرده به شادى مى‏پرداختند، اماپيروان خاندان رسالت،به سوگ و عزا مى‏نشينند و بر كشتگان اين روز مى‏گريند. امام‏صادق‏«ع‏»فرمود:«و اما يوم عاشورا فيوم اصيب فيه الحسين‏«ع‏»صريعا بين اصحابه واصحابه حوله صرعى عراة‏».
عاشورا روزى است كه حسين‏«ع‏»ميان يارانش كشته برزمين افتاد،ياران او نيز پيرامون او به خاك افتاده و عريان بودند.امام رضا«ع‏»فرمود:«من‏كان عاشورا يوم مصيبته و بكائه جعل الله عز و جل يوم القيامة يوم فرحه و سروره‏» ،هركس را كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه باشد،خداوند قيامت را روز شادى او قرارمى‏دهد.در«زيارت عاشورا»در باره اين روز غم‏انگيز كه امويان آنرا مبارك مى‏دانستند،آمده است:«اللهم هذا يوم تبركت به بنو امية و ابن آكلة الاكباد...».

امامان شيعه،ياد اين روز را زنده مى‏داشتند،مجلس برپا مى‏كردند،بر حسين بن‏على‏«ع‏»مى‏گريستند،آن حضرت را زيارت مى‏كردند و به زيارت او تشويق و امرمى‏كردند و روز اندوهشان بود.از جمله آداب اين روز،ترك لذتها،دنبال كار نرفتن،پرداختن به سوگوارى و گريه،تا ظهر چيزى نخوردن و نياشاميدن،چيزى براى خانه‏ذخيره نكردن،حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و...است.

در دوران سلطه امويان و عباسيان،شرايط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و گسترده درسوگ ابا عبد الله الحسين را نمى‏داد،اما هر جا كه شيعيان،قدرت و فرصتى يافته‏اند،سوگوارى پرشور و دامنه‏دارى در ايام عاشورا به راه انداخته‏اند.در تاريخ است كه‏معز الدوله ديلمى اهل بغداد را به برگزارى مراسم سوگ و نوحه براى سيد الشهدا«ع‏»وادارساخت و دستور داد كه بازارها را ببندند و كارها را تعطيل كنند و هيچ طباخى غذايى نپزد وزنان سياهپوش بيرون آيند و به عزادارى و نوحه بپردازند.اين كار را چندين سال ادامه دادو اهل سنت نتوانستند جلوى آن را بگيرند،چون كه حكومت،شيعى بود.

از قرنها پيش،«عاشورا»بعنوان تجلى روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى وجانبازى در راه دين و عقيده،شناخته شده است.حسين بن على‏«ع‏»در اين روز،با يارانى‏اندك ولى با ايمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند،با سپاه سنگدل و بى‏دين‏حكومت‏ستم يزيدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه هميشه زنده عشق خدايى وآزادگى و حريت مبدل ساخت. عاشورا گر چه يك روز بود،اما دامنه تاثير آن تا ابديت‏كشيده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته كه همه ساله دهه محرم و بويژه‏عاشورا،اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حريت و اسوه جهاد و شهادت،حسين بن‏على‏«ع‏»مى‏گردد و همه،حتى غير شيعه،در مقابل عظمت روح آن آزاد مردان تعظيم‏مى‏كنند.عاشورا،نشان دهنده معناى‏«حسين منى و انا من حسين‏»بود كه دين رسول خدابا خون سيد الشهدا آبيارى و احيا شد.به تعبير امام خمينى‏«ره‏»:«عاشورا،قيام عدالتخواهان‏با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگربود...»، «اگر عاشورا نبود،منطق جاهليت ابو سفيانيان كه مى‏خواستند قلم سرخ بر وحى وكتاب بكشند و يزيد،يادگار عصر تاريك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت‏كشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را برچيند و با صراحت و اعلام‏«لا خبرجاء و لا وحى نزل‏»بنياد حكومت الهى را بركند، نمى‏دانستيم بر سر قرآن كريم و اسلام‏عزيز چه مى‏آمد.»

امام حسين‏«ع‏»كه به دعوت اهل كوفه از مكه عازم اين شهر بود تا به شيعيان انقلابى‏بپيوندد و رهبرى آنان را به عهده گيرد،پيش از رسيدن به كوفه،در كربلا به محاصره‏نيروهاى ابن زياد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسليم و بيعت با حكومت غاصب وظالم يزيدى را بپذيرد،سپاه كوفه با او جنگيدند.حسين و يارانش روز عاشورا،لب تشنه،با رشادتى شگفت تا آخرين نفر جنگيدند و به شهادت رسيدند و بازماندگان اين قافله‏نور،به اسارت نيروهاى ظلمت درآمده به كوفه برده شدند.هفتاد و دو تن ياران شهيد او،بزرگترين حماسه بشرى را آفريدند و ياد خويش را در دل تاريخ و وجدان بشرهاى‏فضيلت خواه،ابدى ساختند.
به تعبير يكى از نويسندگان معاصر:«عاشورا،مائده بزرگ روح‏انسان است در تداوم اعصار،تجسم اعلاى وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار،صلابت‏شجاعت انسان است در تجليگاه ايمان،طواف خون است در احرام فرياد،تجلى كعبه‏است در ميقات خون،نقش بيدار گذرها و رهگذرهاست در كاروان دراز آهنگ زندگيها وعبورها،عاشورا،باز خوان تورات و انجيل و زبور است در معبد اقدام، ترتيل آيات قرآن‏است در الواح ابديت،خون خداست جارى در رگهاى تنزيل،حنجره خونين كوه‏«حرا»ست در ستيغ ابلاغ،درگيرى دوباره محمد«ص‏»است با جاهليت بنى اميه و شرك‏قريش،تجديد مطلع رجزهاى‏«بدر»است و«حنين‏»،انفجار نماز است در شهادت وانفجار شهادت است در نماز،تبلور شكوهزاد جاودانگى حق است در تباهستان نابودباطل،هشدار خونين حسينيه‏هاست در معبر اقوام،فرياد گستر انسانهاى مظلوم است درهمه تاريخ،دست نوازش انسانيت است بر سر بى پناهان،رواق سرخ حماسه است درتاريكستان سياهى و بيداد، قلب تپنده دادخواهان است در محكمه بشريت،طنين بلندپيروزى است در گوش آباديها، عطشى است دريا آفرين در اقيانوس حيات،«رسالتى‏» است بزرگ بر دوش‏«اسارتى‏»رهايى بخش،عاشورا آبروى نمازگزاران است و عزت‏مسلمانان،و سرانجام،عاشورا ركن كعبه است و پايه قبله و عماد امت و حيات قرآن وروح نماز و بقاى حج و صفاى صفا و مروه و جان مشعر و منا.و عاشورا،هديه اسلام‏است به بشريت و تاريخ...».

زينب‏«ع‏»
زينب كبرى سلام الله عليها،پيامبر خون شهداى كربلا و همراه حسين‏«ع‏»در نهضت‏خونين عاشورا.حضرت زينب،دختر امير المؤمنين و فاطمه زهرا«ع‏»در سال پنجم‏هجرى،روز 5 جمادى الاولى در مدينه،پس از امام حسين‏«ع‏»به دنيا آمد.از القاب‏اوست:عقيله بنى هاشم، عقيله طالبيين،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،كامله،عابده‏آل على.زينب را مخفف‏«زين اب‏»دانسته‏اند،يعنى زينت پدر.

امام حسين‏«ع‏»هنگام ديدار،به احترامش از جا برمى‏خاست.زينب كبرى،از جدش‏رسول خدا و پدرش امير المؤمنين و مادرش فاطمه زهرا«ع‏»حديث روايت كرده است.
اين بانوى بزرگ، داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف وشهامت فوق العاده بود. شوهرش، عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از اين‏ازدواج،دو پسر حضرت زينب به نامهاى محمد و عون،در كربلا به شهادت رسيدند.

وقتى امام حسين‏«ع‏»پس از امتناع از بيعت با يزيد،از مدينه به قصد مكه خارج شد،زينب نيز با اين دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش فداكاريهاى‏عظيم زينب، بسيار بود.سرپرست كاروان اسيران اهل بيت و مراقبت كننده از امام‏زين العابدين‏«ع‏»و افشاگر ستمگرى‏هاى حكام اموى با خطبه‏هاى آتشين بود.زينب،هم‏دختر شهيد بود،هم خواهر شهيد،هم مادر شهيد،هم عمه شهيد.پس از عاشورا و در سفراسارت،در كوفه و دمشق، خطابه‏هاى آتشينى ايراد كرد و رمز بقاى حماسه كربلا وبيدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدينه نيز،در مجالس ذكرى كه براى شهداى كربلاداشت،به سخنورى و افشاگرى مى‏پرداخت.وى به‏«قهرمان صبر»شهرت يافت. در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در زينبيه(در سوريه كنونى)است.

برخى نيز معتقدند مدفن او در مصر است.در كتاب‏«خيرات الحسان‏»آمده است:درمدينه قحطى پيش آمد.زينب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام كوچ كردند و قطعه‏زمينى داشتند.زينب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در همان مكان دفن شد. صبح ازل طليعه ايام زينب است پاينده تا به شام ابد نام زينب است در راه دين لباس شهامت چو دوختند زيبنده آن لباس بر اندام زينب است

بارزترين بعد زندگى حضرت زينب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود كه باخطابه‏هايش، پيام خون حسين‏«ع‏»را به جهانيان رساند.در اين زمينه،نوشته‏ها وسروده‏هاى بسيارى است،از جمله اين شعر:

سر نى در نينوا مى‏ماند اگر زينب نبود كربلا در كربلا مى‏ماند اگر زينب نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرى از ريا مى‏ماند اگر زينب نبود چشمه فرياد مظلوميت لب تشنگان در كوير تفته جا مى‏ماند اگر زينب نبود زخمه زخمى‏ترين فرياد،در چنگ سكوت از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زينب نبود در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زينب نبود ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام در بيابانها رها مى‏ماند اگر زينب نبود در عبور از بستر تاريخ،سيل انقلاب پشت كوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زينب نبود.

خود زينب نيز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام ديدن سر بريده برادر،خطاب به او چنين سرود:«يا هلالا لما استتم كمالا...»بعدها هم در سوگ حسين‏«ع‏»

اشعارى سرود،با اين مطلع:«على الطف السلام و ساكنيه...»:سلام بر كربلا و برآرميدگان‏آن دشت،كه روح خدا در آن قبه‏ها و بارگاههاست.جانهاى افلاكى و پاكى كه در زمين‏خاكى، مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى كه خدا را پرستيدند و در آن دشتها وهامونها خفتند.سرانجام،گورهاى خاموششان را قبه‏هايى افراشته در برخواهد گرفت،وبارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و باز...

الوداع
بدرود گفتن،خدا حافظى كردن،نيايشى كه در هنگام مسافرت و مفارقت از يكديگر برزبان مى‏آورند،به معناى‏«خدا نگهدار».
در حادثه نهضت عاشورا،وداع در مواردى ديده‏مى‏شود. امام حسين‏«ع‏»هنگامى كه پس از مرگ معاويه و اصرار والى مدينه براى بيعت‏گرفتن از او، مى‏خواهد از مدينه خارج شود،به زيارت قبر پيامبر رفته و با او خداحافظى‏مى‏كند و عازم مكه مى‏شود،وداعى آميخته با اشك و اندوه فراق،كه در همانجا به خواب‏مى‏رود و رسول خدا را در خواب مى‏بيند.با قبر مادرش و برادرش هم وداع مى‏كند.
وداع‏ديگر در روز عاشورا و كربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين بارى كه از امام و خيمه‏گاه‏خداحافظى مى‏كنند، سلام آخر را مى‏دهند.وداع واپسين،همراه با سلامى خاص است.

سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع كرد.وداع اول،آنگاه بود كه به خيمه‏ها آمد واز خواهرش زينب،پيراهنى كهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در اين وداع بود كه‏على اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع كند،تيرى گلوى او را از هم دريد.وداع ديگربا فرزندش امام سجاد«ع‏»بود كه درون خيمه انجام گرفت.وداعى هم با دخترش سكينه‏داشت كه بسى جانسوز بود و اين در همان وداع آخر بود كه حضرت با زخمهايى كه ازآنها خون مى‏آمد براى خداحافظى به ميان اهل بيت آمد و با جمله‏«استعدوا للبلاء و اعلمواان الله تعالى حاميكم و حافظكم...»آنان را به صبر دعوت كرد و چون خواست براى‏كارزار نهايى به ميدان رود،همه را اينگونه خطاب كرد:«يا سكينة يا فاطمة يا زينب و ياام كلثوم!عليكن منى السلام...» و اين نشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين كردند كه‏ديگر او را نخواهند ديد،بشدت گريستند.

آمدن زينب‏«ع‏»از پى برادر و بوسيدن زير گلوى او و نيز صدا كردن سكينه،پدر را و درخواست اينكه مرا بر دامن بنشان و...از جزئيات همين وداع است.«روضه وداع‏»ازسوزناكترين مرثيه‏هاى حادثه عاشوراست،و نيز وداع امام حسين‏«ع‏»با على اكبر،آنگاه كه‏عازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يكايك اصحاب،با آن حضرت وداع مى‏كردندوداعشان با سلام كردن بود كه اذن ميدان هم حساب مى‏شد.

بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران هر كو شراب فرقت روزى چشيده باشد داند كه سخت باشد قطع اميدواران با ساربان بگوييد احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

برداشتن بيعت
بيعت،بر عهده بيعت كننده،تكليف حمايت و يارى مى‏آورد،مگر آنكه امام و پيشواى‏بيعت،اين تعهد را از دوش بيعتگران بردارد و آنان را در«حل‏»قرار دهد كه اگر رفتند،پيمان شكنى محسوب نگردد.در اينكه آيا با«حل بيعت‏»،مسؤوليت از دوش صاحبان‏بيعت برداشته مى‏شود، يا آنكه تكليف حمايت و يارى حجت‏خدا همچنان بر دوش آنان‏باقى است،بحث است.

امام حسين‏«ع‏»يك بار در وسط راه،پس از شنيدن حوادث كوفه و آگاه شدن ازدگرگونى اوضاع آن،بيعت را از همراهان برداشت،تا هر كه مى‏خواهد برود.آن هنگام‏عده‏اى رفتند.يك بار هم شب عاشورا پس از خطبه‏اى كه به ستايش از وفادارى اصحابش‏پرداخت،فرمود:اينها تنها مرا مى‏خواهند،شما را آزاد مى‏گذارم كه هر كس مى‏خواهدبرود.از تاريكى شب استفاده كنيد و برويد:«فانطلقوا جميعا فى حل،ليس لى عليكم منى‏ذمام،هذا ليل قد غشيكم فاتخذوه جملا» البته آن شب كسى نرفت.برادران و پسران وبرادرزادگان عبد الله جعفر و زينب‏«ع‏»و كسانى چون عباس،زهير بن قين و ديگران‏برخاستند و اعلام حمايت و جانبازى تا مرز شهادت نمودند و زندگى بى امام و حيات پس‏از شهادت حسين‏«ع‏»را بى‏ارزش دانستند. گفت اى گروه،هر كه ندارد هواى ما سرگيرد و برون رود از كربلاى ما برگردد آنكه با هوس كشور آمده سرناورد به افسر شاهى گداى ما


حبيب بن مظاهر
از شهداى والاقدر كربلا بود.حبيب بن مظاهر(مظهر)اسدى،از طايفه بنى اسد،كوفى‏و از اصحاب رسول خدا«ص‏»بود.در هر سه جنگ صفين،نهروان و جمل،در ركاب‏على‏«ع‏»شركت داشت.از اصحاب خاص امير المؤمنين و حاملان علم آن حضرت و درعلوم قرآنى شاگرد خاص وى بود.حضرت امير،او را كه از حاملان علوم‏«ع‏»بود،به علم‏«منايا و بلايا»(آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد)آگاه ساخته بود. عضو گروه ويژه‏«شرطة الخميس‏»بود كه نيروى ضربتى و مطيع على‏«ع‏»بودند.درنهضت مسلم بن عقيل در كوفه،وى از كسانى بود كه در راه بيعت گرفتن براى مسلم،كوشش مى‏كرد.نيز از سران شيعه در كوفه محسوب مى‏شد كه به حسين بن على‏«ع‏» دعوت نامه نوشت.نزد امام حسين‏«ع‏»موقعيت والايى داشت.در كربلا نيز امام،او را به‏عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خويش تعيين كرد.حبيب،تلاش فراوانى داشت كه يارانى‏از بنى اسد را به يارى حسين‏«ع‏»بياورد،اما سپاه اموى مانع پيوستن آنان به ياران‏سيد الشهدا شدند.
گفتگوى او با ميثم تمار،هنگام عبور از مجلس بنى اسد،سالها پيش ازعاشورا،كه هر يك نحوه شهادت ديگرى را پيشگويى مى‏كرد و مايه شگفتى حاضران‏بودند،معروف است و اين از همان علم مناياست كه از على آموخته بودند و جريانات‏آينده را رجز داشتند.روز عاشورا رجزى كه در حمله‏هايش مى‏خواند چنين بود: انا حبيب و ابى مظهر فارس هيجاء و حرب تسعر حبيب بن مظاهر،روز عاشورا از اينكه با شهادتش به بهشت‏خواهد رفت،خوشحال‏بود و با«برير بن خضير»مزاح مى‏كرد.شهادت او بر حسين‏«ع‏»بسيار سخت بود.هنگام‏شهادت 75 سال داشت.سر او نيز همراه سرهاى شهدا در كوفه گردانده شد.


عاشورا و امر به معروف
در فرهنگ عاشورا،حاكميت ظلم يزيدى بزرگترين منكر اجتماعى است و مبارزه‏براى حاكم ساختن حق و قطع سلطه ستم،معروفى عظيم است.امر به معروف و نهى ازمنكر،از مهمترين فلسفه‏هاى حماسه خونين كربلاست.سيد الشهدا در وصيتى كه نوشته وبه برادرش محمد حنفيه مى‏سپارد،مى‏فرمايد:«انى ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا ولا ظالما،انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكرو اسير بسيرة جدى و ابى على بن ابى طالب‏».
اين به وضوح،نقش امر به معروف و نهى ازمنكر را در حركت عاشورايى امام نشان مى‏دهد.در زيارتنامه آن حضرت هم اين موضوع‏مطرح است:«اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتيت الزكاة و امرت بالمعروف و نهيت عن‏المنكر و جاهدت فى سبيل الله حتى اتاك اليقين‏».
اين تعبيرات،نشان دهنده عمق اين فريضه دينى است كه در متن جهاد خونين هم‏جلوه‏گر مى‏شود و دامنه امر به معروف و نهى از منكر،از واجبات و محرمات جزئى وفرعى و فردى،حتى به قيام براى اقامه قسط و سرنگونى حكومت باطل و تغيير نظام فاسداجتماعى هم گسترش مى‏يابد.
سيد الشهدا،پس از امتناع از بيعت با يزيد و برخوردهايى‏كه با وليد و مروان داشت،كنار قبر پيامبر«ص‏»آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند،درضمن مناجاتش با خدا،عشق خود را به معروف بيان كرد و خواستار آنچه‏«خير»است دراين مسير شد:«اللهم انى احب المعروف و انكر المنكر و انا اسالك يا ذا الجلال و الاكرام‏بحق القبر و من فيه الا اخترت لى ما هو لك رضى و لرسولك رضى‏».
خدايا من معروف‏را دوست مى‏دارم و منكر را زشت مى‏شمارم.اى خداى بزرگوار و صاحب كرم!به حق‏اين قبر و مدفون در آن از تو مى‏خواهم راهى و سرنوشتى برايم برگزينى كه رضاى تو وپيامبرت در آن باشد.

عاشورا و انقلاب اسلامى
نهضت عاشورا به لحاظ ماهيت اسلام خواهى،اصلاح طلبى و ظلم ستيزى‏اش،همواره الهام بخش انقلابيون و حركتهاى اصلاحى بوده است.انقلاب اسلامى ايران نيز ازآن سرچشمه سيراب شد و از محتواى عاشورا الهام گرفت.اين الهام گيرى هم از سوى‏رهبر انقلاب بود،هم از ناحيه مردم.شرايط سياسى و اجتماعى ايران قبل از انقلاب،شبيه‏دوران بنى اميه بود.فساد و ظلم حاكميت داشت،اسلام در حال نابودى بود،تبليغات ضداسلامى در اختيار طاغوت بود، ابتذال فرهنگى و غربزدگى،معروف شدن منكر،منكرشدن معروف،به زندان افتادن آزاد مردان،حيف و ميل بيت المال در راه عياشيهاى‏طاغوت،همه شرايطى را به وجود آورده بود كه اصلاحى عميق را مى‏طلبيد.تا زور بعنوان‏عامل استقرار حكومت نفى شود و معيارها حاكم گردد.

امام امت‏«ره‏»،با الهام از عاشورا،روح حماسه و غيرت دينى را در مردم دميد،به‏حكومت اسلامى و حاكميت ارزشهاى قرآنى فرا خواند،مفاسد رژيم طاغوت را برشمردو در دوران تبعيد هم از اين راه دست بر نداشت.مردم،مبارزات خود را بر ضد يزيد زمانه‏مى‏دانستند و از تبيين مفاسد معاويه،يزيد،ابن زياد و...ذهنها به مفاسد و مظالم طاغوتيان‏منتقل مى‏شد. مجالس محرم،منبرها،وعظها،نوحه‏ها رنگ و حال و هواى سياسى وانقلابى گرفت.حتى شعارهاى مردم در راهپيماييهاى ضد طاغوتى،پيوند انقلاب وعاشورا را مى‏رساند(رهبر ما خمينيه،نهضت ما حسينيه).عاشورا محور بسيج مردم وشور گسترى بر ضد طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشيد.

خانواده‏ها شهداى خود را به فرمان حسين زمان و محشور با شهداى كربلا مى‏دانستند.

امام امت،در سخنرانيهايش و نيز در مصاحبه‏ها،مشروعيت‏حكومت‏شاه را زير سؤال بردو خواستار تشكيل حكومت اسلامى بود.آنگونه كه سيد الشهدا«ع‏»نيز با امتناع از بيعت، لافت‏يزيد را نامشروع و غاصبانه دانست.نگرش سياسى به حادثه كربلا و درس‏آموزى از قيام عاشورا،سر لوحه دعوت امام خمينى و همفكران او بود و اعلام اينكه همه‏جا كربلا و هر روز عاشوراست،تاكيدى بر اين برداشت بود.قتل عام 15 خرداد،گرچه‏بظاهر سركوب نهضت امام بود،اما خونهاى شهدا و افشاگريها و مبارزات بعدى،اذهان رابراى يك انقلاب آماده ساخت. عاشوراى حسينى هم در ظاهر،با شهادت امام و يارانش‏به پايان رسيد،ولى همان حادثه،بذر تحركها و بيدارگريهاى عظيمى را افشاند و به بارنشست.امام امت،با توجه به قدرت جذب، الهام،سازماندهى و شور آفرينى كربلا وعزاداريهاى ايام محرم و دسته‏هاى عزادارى،اين سنت ديرين را بشدت،حمايت كرد.

همچنانكه خطابه امام خمينى در 15 خرداد(12 محرم)آغاز اين نهضت بود، راهپيماييهاى‏تاسوعا و عاشورا نيز در آخرين سال حكومت رژيم پهلوى،ضربه نهايى را بر آن زد. امام‏تاكيد داشت كه روحانيون و خطبا،حد اعلاى استفاده را از منابر حسينى در ماه محرم وصفر داشته باشند.بهره‏هايى كه عاشوراى حسينى به پيروزى انقلاب رساند،فراوان بود.

به تعبير امام امت:«اگر قيام حضرت سيد الشهدا«ع‏»نبود،امروز ما هم نمى‏توانستيم پيروزشويم.». «واقعه عظيم عاشورا از 61 هجرى تا خرداد 61 و از آن تا قيام عالمى بقية الله‏ارواحنا لمقدمه الفداء،در هر مقطع انقلاب ساز است.».
عاشورا و جبهه‏ها :پس از پيروزى انقلاب نيز،آنچه ملت را در مقابل استكبار جهانى،مقاوم و بى باك ساخت و امت انقلابى و رهبرى انقلاب،تن به سازش ندادند،همان درس‏عزتى بود كه از«هيهات منا الذله‏»ابا عبد الله آموخته بودند و آنچه كه در سالهاى دفاع‏مقدس،جبهه‏ها را گرم نگه مى‏داشت و سيل نيروى عظيم انسانى به جبهه‏ها سرازيرمى‏شد و فتح الفتوح‏ها مى‏آفريد،درسهاى آموخته از كربلا و مكتب شهادت بود.امام امت‏فرمود:«انقلاب اسلامى ايران،پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است.» و فرمود: «اين خون سيد الشهدا است كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مى‏آورد.» آنچه عاشورا داشت،يك بار ايدئولوژيكى و انگيزه مكتبى براى مبارزه بود.اين محتوادر ذهن رهبر انقلاب و در دل پيروان او شكل گرفت و نهضت را پديد آورد و پس ازپيروزى هم هشت‏سال دفاع خونين از انقلاب را اداره و تغذيه كرد.فرهنگ عاشورا والهام از اسوه‏هاى كربلايى،حتى در وصيت نامه‏ها،پيشانى‏بندها،شعارها،سرودها،نوحه‏ها،تابلوهاى جبهه،رمز عمليات،مجالس ختم شهدا متجلى بود.وقتى فرماندهى‏مى‏گفت:«ما يك بار حسين را در كربلا تنها گذاشتيم و چهارده قرن،تحقير و تازيانه وتوهين و شكنجه چشيديم،هرگز مبادا اين بار حسين‏«ع‏»را تنها بگذاريم‏» اين عمق تاثيرعاشورا را در دفاع مقدس ما نشان مى‏دهد.

رزمندگان اسلام،به عشق حسين‏«ع‏»در جبهه‏ها تشنه جان مى‏دادند،انتظار و اميدحضور ابا عبد الله‏«ع‏»را بر بالين خود داشتند.آنچه به پيشانى بندها يا پشت لباسهاى رزم‏خود مى‏نوشتند،پيوند جبهه و كربلا را مى‏رساند،از قبيل:مسافر كربلا،زائر كربلا،يازيارت يا شهادت،هيهات منا الذله،يا قمر بنى هاشم،يا ثار الله،يا حسين شهيد،يا سيدالشهدا،عاشقان كربلا،كل يوم عاشورا،يا ابا عبد الله،لبيك يا حسين و...تابلو نوشته‏هاى‏جاده‏هاى جبهه نيز الهام از فرهنگ عاشورا داشت.غير از تعبيرات ياد شده كه گاهى درتابلو نوشته‏ها هم ديده مى‏شد،عباراتى اين چنين نيز،گوياى اين حقيقت است:هر كه‏دارد هوس كرب و بلا بسم الله، اگر خسته جانى بگو يا حسين،وعده‏گاه حزب الله صحن‏ابا عبد الله،رزمندگان تا كربلا راهى نمانده،راه قدس از كربلا مى‏گذرد،پيش به سوى حرم‏حسينى،بسيجى مسافر جاده‏هاى پر پيچ و خم كربلا و...دهها جمله ديگر.
نامگذارى برخى از عمليات نيز با الهام از نهضت عاشورا بود.عمليات محرم،مسلم بن‏عقيل،عاشورا،ثار الله،كربلاى 1 تا 10 و...از اين نمونه‏هاست. رمز عمليات نيز گاهى ازاسامى مبارك حماسه‏سازان كربلا بود كه رزمندگان،شورى عاشورايى پديد مى‏آورد،همچون:يا حسين فرماندهى،يا ابا الفضل العباس،يا زينب،يا ابا عبد الله الحسين،همين كه‏رزمندگان خود را در مسير اهداف عاشورا مى‏ديدند،شور مى‏گرفتند و همين كه‏خانواده‏هاى آنان به جبهه حسينى سرباز مى‏فرستادند،صبور و مقاوم مى‏شدند، شهيدان‏جبهه‏ها را مسافران بازگشته از كربلا مى‏دانستند(اين گل پرپر از كجا آمده؟از سفر كرب وبلا آمده)و عزيمت به جبهه را حركت به سوى حرم حسينى مى‏ديدند(گرفته‏ايم جان به‏كف و به كربلا مى‏رويم،پيش به سوى حرم حسينى)جانبازان بى دست را،اقتدا كنندگان‏به قمر بنى هاشم مى‏دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته اززينب و سكينه‏«ع‏»مى‏يافتند و مادر چند شهيد را به‏«ام البنين‏»تشبيه مى‏كردند و درحمايت از رهبرى انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او،شعار«ما اهل كوفه نيستيم حسين تنهابماند»سر مى‏دادند.شبهاى حمله،با نوحه خوانى و سينه زنى و عزادارى براى امام‏حسين‏«ع‏»روحيه مى‏گرفتند.

در آن سالها،عزيمت به جبهه،پاسخ به نداى‏«هل من ناصر»حسين زمان بود وجبهه‏هاى غرب و جنوب كشور،«كربلاى ايران‏»محسوب مى‏شد و شهدايى كه به‏عاشوراييان تاريخ مى‏پيوستند، سيراب شدگان از فرات عشق و علقمه يقين بودند و حتى‏«مفقود الاثر»ها،گمشدگانى در«حريم كربلا»تلقى مى‏شدند.اين باورها و برداشتها بود كه‏به امت ما آرامش و اطمينان مى‏بخشيد و رزمندگان را براى رفتن به جبهه،بى‏تاب‏مى‏ساخت.انقلاب اسلامى ايران و دفاع مقدس،در اهداف،انگيزه‏ها،شيوه مبارزه،روشهاى دفاع،روحيه مردم،شهادت طلبى و صبر، الهام گرفته از عاشوراست،تا پايان نيزبه اين فرهنگ وفادار مى‏ماند.
ماخذ: فرهنگ عاشورا - استاد جواد محدثي
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها