رجايي از ديدگاه امام خميني
¤«اشخاصي كه ما از دست مي دهيم هريك از آنها يك ذخيره اي است براي كشور ما و براي
اسلام ما. هريك از اينها مرداني هستند كه به تنهايي نظير يك جمعيت هستند، متعهد و
متوجه خدا... اينها خدمتگزاراني بودند كه هركدام از آنها يك جمعيت بودند متعهد
بودند و به اسلام معتقد بودند.»(صحيفه امام، ج15، ص147، 10/6/60)
¤«ارزش اين آقايان به اين بود كه خودي بودند با مردم بودند و براي مردم خدمت مي
كردند.» (صحيفه امام، ج16، ص469، مورخ 7/6/61)
¤«دست جنايتكاران و منافقان، رئيس جمهور متعهد و مؤمني را از ملت مجاهد ايران گرفت
و يكي از خدمتگزاران صديق را به شهادت رساند و ملت را از خدمت او و او را از خدمت
به ملت محروم كرد.» (صحيفه امام، ج15، ص278 (17/7/1360)
¤«[شهيد رجايي] معلم اخلاق به اعمال خويش [بود]»
¤«[شهيد رجايي] شخصي مكتبي [بود]»
¤رجايي شاخص تغيير نظام ستم شاهي به نظام اسلامي معرفي است.
رجايي از ديدگاه رهبر معظم انقلاب
¤ شهيد رجايي در سلولهاي تاريك زندان، با صبر خود مأموران ساواك را به زانو در
آورد. (روزنامه كيهان 9/6/62)
¤ شهيد رجايي هيچ گاه در برابر مقام وقدرت جذب نشد وتوانست ملاك كار را براي خدا
برهمه امورش حاكم كند.
(روزنامه كيهان 9/6/62)
¤ شهيد رجايي يك نخست وزير موفق بود كه علي رغم مشكلات بسيار، مملكت را اداره كرد.
(روزنامه كيهان 8/6/62)
¤ نيروهاي خط امام ( رحمت الله عليه ) در هنگامي كه اين دو شهيد به شهادت رسيدند،
از يك انسجام بسيار بالايي برخوردار بودند، اما اين شهادت هم مردم را هر چه بيشتر
به هم جوشيده تر كرد. (روزنامه كيهان 8/6/68)
در گستره تاريخ پر فراز و نشيب بسيار مشاهده مي شود كه شخصيتهاي مذهبي و رجال سياسي
اسلام به دليل مراقبتهاي ويژه و مجاهدات پيگير با نفس كه به پشت سر نهادن مراحل
مهمي از سير و سلوك اخلاقي و نيل به قلّه هاي بلند تقوا و فضيلت منتهي شده است،
توانسته اند براي توده هاي مردم به صورت «اسوه» و «الگو» به نقش آفريني بپردازند و
همچون قافله سالاري با حضور در قطعات كوچك و بزرگي از تاريخ و جغرافياي عصر و دنياي
خود منشأ تحول روحي و معنوي و حركت و تلاش در مسير تغيير ساختار اجتماعي و سياسي
زمان خويش شوند .
وقوع انقلاب شكوه مند و پرشور اسلامي در ايران آثار و بركات فراوان و غيرقابل شماري
داشت كه يكي از آنها فراهم كردن بستر مناسب براي تربيت و پرورش اسوه ها و الگوهاي
علمي در نظام سياسي و حكومتي در اسلام بود. در ادامه به زندگي و سيره يكي از اين
اسوه هاي نادر تاريخ اشاره خواهيم كرد.
زندگينامه شهيد رجائي
رجائي در سال 1312هجري شمسي، در قزوين متولد شد. در سن 4 سالگي از نعمت داشتن پدر
محروم شد و تحت تكفل مادري مهربان قرار گرفت. درسال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال
بعد وارد نيروي هوائي شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروي هوائي، دوره متوسطه را با
تحصيل شبانه گذراند. شهيد رجايي در سن 17 سالگي وارد آموزشگاه نيروي هوايي ارتش شد.
مدت پنج سال در آن جا مشغول به تحصيل بود. بعد از مدتي،از ارتش استعفاء كرد. او در
اين پنج سال كه در نيروي هوايي بود با كوشش زياد ادامه تحصيل داده بود و موفق شده
بود كه ديپلم بگيرد . بعد از استعفاء از ارتش، در شهر بيجار به معلمي مشغول شد. او
در كنار كار، درس هم مي خواند . رجايي نمي توانست در برابر ظلم هاي شاه ساكت بماند.
او با شاه مخالفت مي كرد. بارها ساواك او را دستگير كرد. او را زياد اذيت و شكنجه
كردند؛ اما او هرگز تسليم نشد. در سال 1335 و به دانشسراي عالي وارد شد و دوره
ليسانس خود را در رشته رياضي به پايان برد و به سمت دبير رياضي در وزارت فرهنگ
استخدام شد.
در ارديبهشت 1342 به علت فعاليتهاي سياسي عليه رژيم طاغوت دستگير و 50 روز زنداني
شد. پس از آزادي با شهيد باهنر به سازماندهي مجدد هيئت موتلفه پرداخت و داوطلباني
را به جبهه فلسطين اعزام كرد. پس از بازگشت در سال 1353 دستگير و دو سال در
زندانهاي انفرادي رژيم پهلوي انواع شكنجه ها را تحمل كرد.
شهيد رجائي در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال
تمايل مجلس در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهوري اسلامي ايران به
مجلس معرفي و با رأي قاطع به نخست وزيري انتخاب شد و با عزل بني صدر از جانب امام
به عنوان رئيس جمهوري اسلامي ايران معرفي گرديد.
احترام به مادر؛ شهيد رجايي از همان دوران كودكي خيلي باادب بود؛ به مادر و برادر
بزرگش كه سرپرستي او را به عهده داشتند خيلي احترام مي گذاشت. يكي از برادرانش مي
گويد: «محمد علي، مادر را خيلي دوست داشت. او را خيلي احترام مي كرد. گاهي وقت ها
كه به خانه مي آمد و مي ديد كه مادر ناراحت است، آن قدر با او شوخي مي كرد تا خنده
روي لب هاي مادر مي نشست. دست به سينه، روبه روي مادر مي ايستاد. هرگز حرف بدي به
برادر بزرگش نمي گفت و آنها را خيلي دوست داشت .»
رجايي، نامزد رياست جمهوري
پس از مدت ها كشمكش بين ابوالحسن بني صدر ـ رئيس جمهور ـ و همفكرانش درجناح موسوم
به ليبرال ها از يك طرف و نيروهاي موسوم به خط امام از طرف ديگر و با اوج گيري
اختلافات و كارشكني ها در شرايط بحراني كه مسايلي از قبيل جنگ تحميلي ، محاصره
اقتصادي مسايل ناشي از انقلاب و غيره كه كشور با آن درگير بود، ابتدا امام خميني
(ره ) در تاريخ 20/3/1360 بني صدر را از فرماندهي كل نيروهاي مسلح بركنار و ستاد
مشترك نيروهاي مسلح تا زمان تعيين تكليف جانشين فرماندهي نيروهاي مسلح ، وظيفه ي او
را به عهده گرفتند. سپس فراكسيون نيروهاي خط امام (ره ) در اواخر خرداد ماه طرح عدم
كفايت سياسي رئيس جمهور را مطرح كردند كه درجلسه ي مورخه 31/3/1360 مجلس شوراي
اسلامي در مورد اين طرح
رأي گيري به عمل آمد و با 177رأي موافق ، يك رأي مخالف و 12رأي ممتنع ، طرح عدم
كفايت سياسي بني صدر تصويب شد. به دنبال اين تصميم مجلس ، امام خميني (ره ) به
عنوان رهبر انقلاب ، حكم عزل بني صدر را از مقام رياست جمهوري در تاريخ 1/4/1360 به
شرح زير صادر كردند:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم
پس از رأي اكثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مبني براين كه آقاي
ابوالحسن بني صدر براي رياست جمهوري اسلامي ايران كفايت سياسي ندارد، ايشان را از
رياست جمهوري اسلامي ايران عزل نمودم .
اول تير ماه 60
روح اللّه الموسوي الخميني »
پس از عزل بني صدر، براساس اصول 130 و 131 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، شوراي
موقّت رياست جمهوري تشكيل شد. اين شورا وظايف و مسئوليت هاي رياست جمهوري را موقتاً
تا انتخاب رئيس جمهور جديد برعهده داشت . اولين جلسه ي شورا، شامگاه سه شنبه دوم
تيرماه با شركت محمدعلي رجايي (نخست وزير)، آيت اللّه بهشتي (رئيس ديوان عالي كشور)
و هاشمي رفسنجاني (رئيس مجلس شوراي اسلامي ) تشكيل شد. در اين جلسه درخصوص اداره ي
كشور و وظايف شورا بر اساس قانون اساسي بحث و تصميم گيري شد. طبق تصميم شورا
مسئوليت تعيين سرپرستي و مراجعات دفتر رياست جمهوري به عهده رجايي گذاشته شد.
همچنين مقرر شد كه مصوبات مجلس به امضاي رجايي رسيده و ابلاغ شود. دوم مرداد ماه
نيز به عنوان روز انتخابات دومين دوره رياست جمهوري تعيين شد.
امام خميني به مناسبت واقعه 7 تير، در ديدار با خانواده هاي شهداي اين واقعه در
مورد انتخابات رياست جمهوري نيز رهنمودهايي را ارائه دادند و تأكيد كردند كه ما يك
سيلي خورديم . از اشتباه ، ما همه اين نابساماني ها را كه الان داريم براي اين كه
اشتباه كرديم ، نبايد اشتباه تكرار بشود؛ دنبال اين باشيد كه يك نفر صددرصد مكتبي ،
اسلامي ، در خط اسلام ، براي رياست جمهوري انتخاب كنيد. پس از اين سخنراني و ابراز
علاقه مندي و اعلام حمايت اقشار مختلف مردم و گروه هاي خط امام (ره )، رجايي نيز به
عنوان يكي از نامزدهاي مقام رياست جمهوري ثبت نام كرد. مجموعاً هفتاد و يك نفر براي
انتخابات ثبت نام كردند كه شوراي نگهبان از بين آن ها صلاحيت چهار نفر يعني عباس
شيباني ، علي اكبر پرورش ، حبيب اللّه عسكراولادي و محمدعلي رجايي را تأييد و در
تاريخ يكشنبه 21/4/1360 رسماً اعلام كرد .
28 روز رياست جمهوري رجايي
دومين انتخابات رياست جمهوري در دوم مرداد 1360 برگزار شد. روز پنجم مرداد ماه با
شمارش آراء داخل كشور، محرز و مسلم شد كه رجايي اكثريت مطلق رأي مردم را به خود
اختصاص داده است . شوراي نگهبان در تاريخ 10/5/1360 صحت انتخابات را تأييد و اعلام
كرد كه رجايي با اكثريت مطلق آراء اخذ شده ، يعني 13001761 رأي از 14763362 رأي به
عنوان رييس جمهور انتخاب شده و اين انتخاب مورد تأييد آن شورا است. در همين روز
وزارت كشور تأييديه شوراي نگهبان را به اطلاع امام خميني (ره ) رساند .
روز يازدهم مرداد همزمان با عيد فطر در حسينيه جماران ، امام خميني (ره ) حكم رياست
جمهوري رجايي را تنفيذ كرد. پس از تنفيذ حكم ، رجايي نيز طي يك سخنراني به ديدگاه
هاي خود اشاره و تأكيد كرد كه در پاسخ به رأي قاطع و اعتماد بالاي مردم به وي كه در
واقع رأي به اسلام است ، در جهت جامه عمل پوشاندن به خواست هاي اسلامي و انقلابي
مردم و ايجاد يك جامعه اسلامي ، تمام تلاش خود را به كار خواهدگرفت و نخست وزير را
نيز از بين مطمئن ترين و با سابقه ترين عناصر انقلابي انتخاب خواهد كرد .
وي در دوازدهم مرداد 1360 در جلسه ي علني مجلس شوراي اسلامي ، مراسم تحليف را به جا
آورد و بدين ترتيب با انجام تمام مراحل مقرر در قانون ، رسماً رييس جمهور شد و از
اين روز به بعد در مقام رياست جمهوري انجام وظيفه كرد .
اولين اقدام او در مقام رياست جمهوري ، معرفي محمدجواد باهنر به عنوان نخست وزير و
پيشنهاد وي به مجلس شوراي اسلامي بود كه در دوازدهم مرداد ماه صورت گرفت . باهنر در
دوره ي نخست وزيري رجايي ، وزير آموزش و پرورش كابينه اش بود. باهنر نيز در چهاردهم
مرداد از مجلس رأي اعتماد گرفت . وزيران كابينه اش نيز درجلسه علني مورخه
26/5/1360از مجلس رأي اعتماد گرفتند و بدين ترتيب يك دولت تمام عيار انقلابي و
مكتبي قوه مجريه را در اختيار گرفت . رجايي در اين مرحله بااميدواري به همراهي دولت
مكتبي محمدجواد باهنر، در صدد ايجاد دولت و جامعه ي آرماني اسلامي خود بود .
شرايط زماني كه رجايي به عنوان دومين رئيس جمهور انتخاب شد به دليل وقوع حوادث
بسيار مهمي همچون عزل بني صدر، اقدامات مسلحانه و براندازانه مخالفان نظام ،
ترورهاي پي در پي به ويژه واقعه ي هفتم تير ـ كه طي آن عده اي از مقامات عالي رتبه
و مديران ارشد كشور به شهادت رسيدند. مشكلات ناشي از جنگ ، محاصره ي اقتصادي ، كاهش
درآمدهاي نفتي و مسايلي از اين قبيل ، يكي از بحراني ترين مقاطع تاريخي كشور بوده
است . هدايت جامعه و يكي از اركان اصلي كشور يعني قوه مجريه در اين شرايط امري بود
كه رجايي توانست از عهده آن برآيد .
رجايي در دوره ي كوتاه مدت رياست جمهوري خود (28 روز)، راه و خط و مشي انقلابي و
مكتبي را كه در دوره ي نخست وزيري در پيش گرفته بود، ادامه داد.
آخرين وصيت شهيد رجايي
بسم الله الرحمن الرحيم
اين بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به يك دنيا اشتباه، بي توجهي به ظرافت مسئوليت
از خداوند رحيم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضاي آمرزش خواهي مي
كنم.
وصيت حقيقي من مجموعه زندگي من است. به همه چيزهايي كه گفته ام و توصيه هايي كه
داشته ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكيد مي نمايم.
به كسي تكليف نمي كنم ولي گمان مي كنم اگر تمام جريان زندگي مرا به صورت كتاب در
آورند براي دانش آموزان مفيد باشد.
هر چه از مال دنيا دارم متعلق به همسر و فرزندانم مي باشد. كيفيت عملكرد را طبق
قانون شرع به عهده خودشان مي گذارم.
برادرم محمدحسين رجايي وصي و همسرم ناظر و قيم باشند.
خداي را به وحدانيت، اسلام را به ديانت، محمد(ص) را به نبوت و علي و يازده فرزندان
معصومين عليهم السلام را به امامت و پس از مرگ را به قيامت و خداي را براي حسابرسي
به عدالت قبول دارم و از درياي كرمش اميد عفو دارم.
اين مختصر را براي رفع تكليف و تعيين خط مشي براي بازماندگان و بر حسب وظيفه شرعي
نوشتم وگرنه وصيت نامه اين بنده حقير با اين همه تحولات در زندگي در اين مختصر نمي
گنجد و مكّه، حج بيت الله بر من واجب شده بود امكان رفتن پيدا نشد. اينك كه به
لقاءالله شتافتم اين واجب را يكي از بندگان صالح خداوند به عهده بگيرد. ثلث اموال
به تشخيص بازماندگان به «خيرالعمل» صرف شود و اگر به نتيجه قطعي نرسيدند به بنياد
شهيد بدهيد.
کیهان