أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۲۶۶۶۵۹
زمان انتشار: ۰۸:۳۶     ۱۱ آبان ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ... را میتوانید در این قسمت بخوانید.
در ابتدا مطلبی را میخوانید که روزنامه کیهان با عنوان«اردوغان، عصبانیت و خطای راهبردی! »در ستون یادداشت اول خود به قلم سعدالله زارعی به چاپ رساند:

درباره ترکیه و سیاست‌های آن ابهامات زیادی وجود دارد. «ترکیه اردوغان» بیش از هر زمان دیگر هیجانی، پرتب و تاب، کم حوصله و عصبانی است. انتقاد همزمان مقامات ترکیه از رئیس جمهور سوریه، وزیر خارجه آمریکا، ارتش عراق، جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه و... از این وضع ناآرام حکایت می‌کند. ناآرامی در عرصه سیاست خارجی به عرصه داخلی ترکیه هم کشیده شده است. درگیری دولت اردوغان با کردهای ترکیه که قصد کمک به کردهای کوبانی- عین‌العرب- داشتند یک نمونه از ناآرامی روانی حاکم بر دولت اردوغان می‌باشد. در مورد چرایی عصبانیت این روزهای ترکیه گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- دولت اردوغان برای دستیابی به تغییر در دو کشور عرب همسایه خود- عراق و سوریه- مطابق الگوی ترکیه طی 4 سال گذشته تلاش بی‌وقفه‌ای داشته و هزینه زیادی را پرداخت کرده است. پیش از این طی 4 سال اخیر، اعتبار ترکیه و اعتبار حزب عدالت و توسعه قربانی تحول مورد نظر اردوغان شده‌اند و این در حالی است که در دوردست‌های ترکیه نیز از احتمال تحقق آنچه اردوغان و اوغلو می‌خواهند، خبری نیست.

پیش از شروع بحران 2011 سوریه، آنکارا روابط بسیار مستحکمی با دمشق داشت به گونه‌ای که از روابط اردوغان و اسد به عنوان نمونه‌ای از روابط خوب دو رهبر منطقه‌ای یاد می‌شد. ترکیه ضمن آنکه در مرزهای جنوبی خود احساس امنیت بالایی داشت در دریای مدیترانه نیز از روابط خوب با اسد بهره می‌برد. دولت آنکارا در پرونده‌های مرتبط با سوریه، همیشه به عنوان یک طرف مطمئن و مورد اعتماد دمشق مطرح بود کما اینکه بیشترین مراوده بازرگانان سوریه با ترکیه بود و هتل‌های ترکیه در آنکارا، اسلامبول و... پر از تجار سوری بود. سوریه بخش بزرگی از چرخ اقتصادی ترکیه را به حرکت در می‌آورد.

در این بین سیاست منطقه‌گرایی که در سال 2004 از سوی داوود اوغلو وزیر وقت امور خارجه اعلام شد سطح روابط میان ترکیه و سوریه را به بالاترین نقطه ممکن سوق داد. جنگ 33 روزه که نقش سوریه در آن پر رنگ بود و حمایت دولت اردوغان از حزب‌الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی هم روابط ترکیه و سوریه را قوت بیشتری بخشید و دو سال بعد وقتی جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه آغاز گردید، مواضع مشترک سوریه و ترکیه علیه اسرائیل یادآور منافع مشترک استراتژیک میان دو کشور بود.

با شروع بحران امنیتی در سوریه از اواخر سال 2011 - اواسط 1390- ترکیه دچار یک خطای استراتژیک گردید، داوود اوغلو گمان کرد دوستی با بشار اسد برای آینده منافع ترکیه فایده‌ای ندارد چرا که آینده از آن اسد نیست. کما اینکه اوغلو و اردوغان گمان کردند انقلاب‌های عربی سال 2011 به تغییر کلی و کامل نقشه منطقه منجر می‌شود و از این رو باقی ماندن بر نقشه قبلی منطقه از دوراندیشی به دور بوده و منطقی نیست! از این رو دولت ترکیه همزمان با در پیش گرفتن ادبیات و رویه جدیدی در مواجهه با دولت‌های شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه تلاش کرد تا بر این روندها اثر گذاشته و دولت‌های جدید را به خود گره بزند. اردوغان در همان ایام در سفری به قاهره و در سالن تئاتر این شهر خطاب به اخوانی‌هایی که اکثریت کرسی‌های پارلمانی را بدست آورده بودند گفت که «الگوی ترکیه در مصر می‌تواند تکرار شده و به سؤالات پاسخ دهد» که البته با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید.

وقتی بحران سوریه شروع گردید، اردوغان به روابط گرم آنکارا- دمشق پشت پا زده و راه خصومت علیه اسد را برگزید به گمان اینکه می‌تواند با دولت آینده سوریه رابطه استراتژیک برقرار نماید. این در حالی بود که برخلاف ترکیه، ایران از همان آغاز بحران هیچ تردیدی در حمایت از متحد استراتژیک به خود راه نداد و قاطعانه به حمایت از مردم و دولت سوریه در برابر تروریزم تحمیلی روی آورد و در نهایت موفق شد مردم و دولت این کشور را از خطر نابودی نجات دهد و این موضوع رابطه ایران و سوریه را که پیش از این نیز استراتژیک بود، استحکام ویژه‌ای بخشید. این در حالی بود که ایران برای دست کشیدن از حمایت از سوریه از سوی بخش وسیعی از کشورهای غربی و عربی تحت فشار شدید قرار داشت و همین فشارهای بی‌سابقه بود که بعضی از متحدین سابق اسد- جنبش حماس و...- را به تجدید نظر در روابط با دولت دمشق وادار کرد. همان‌هایی که امروز برای برقراری دوباره رابطه با بشاراسد به تکاپو افتاده‌اند.

امروز ترکیه در رابطه با سوریه فقط هزینه می‌پردازد و با هر هزینه‌ای از هدف استراتژیک خود دورتر می‌شود. کوبانی طی هفته‌های اخیر عجز شدید اردوغان را در مواجهه با پرونده سوریه بر ملا کرد، تعداد کسانی که در ترکیه به هواداری از کردهای کوبانی کشته شدند از تعداد کشته‌های کوبانی بیشتر بود! کوبانی کوچک، ترکیه را به دو بخش تقسیم کرد و روی در روی هم قرار داد! ترکیه نمی‌خواست در پرونده کوبانی خود را درگیر کند و از این رو هر وقت بحث حمایت از کردها در کوبانی مطرح می‌گردید، اردوغان از روی این بحث پریده و به بحث دیگری- لزوم تغییر دولت در سوریه- دعوت می‌کرد در نهایت تلاش‌های اردوغان به جایی نرسید و علاوه بر آن وی ناچار شد کریدوری را برای ورود گروهک شبه‌نظامی «جیش‌الحر» به کوبانی باز کند. ترکیه در سوریه راه فرار ندارد و در تله مقاومت گیر افتاده است و از این رو عملکرد ترکیه از چند ماه قبل بیش از آن که تحت یک برنامه خاص و اشراف استراتژیست‌های ترکیه صورت گیرد، عملکردی انفعالی است که دیگران برای ترکیه ترتیب داده‌اند.

2- عملکرد ترکیه در عراق هم از جنس عملکرد این کشور در سوریه است. پیش از شروع تحولات در منطقه عربی، روابط آنکارا- بغداد، روابط گرم و موثر بود، ترکیه اولین شریک تجاری عراق محسوب می‌شد و سهم عراق در اقتصاد ترکیه از 16 میلیارد دلار در سال فراتر می‌رفت و اردوغان در جریان سفری که در ماه دسامبر 2010 به عراق داشت اعلام کرد که طی یک سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به 30 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. در این مقطع اگر چه روابط سیاسی میان دولت‌های ایران و عراق در سطح استراتژیک قرار داشت، اما مبادلات تجاری بین دو کشور، کمتر از 3 میلیارد دلار در سال بود که البته مهمترین دلیل آن فلج بودن سیستم تجاری ایران در دو بخش دولتی و خصوصی بود که هنوز هم هست. به هر روی روابط اقتصادی دولت اردوغان با دولت نوری مالکی قبل از شروع بحران در کشورهای عربی در سطح بسیار خوب ارزیابی می شد. دولت اردوغان پس از آغاز انقلاب‌های عربی با علامت‌های فریب‌دهنده‌ای در داخل عراق مواجه گردید. حزب اسلامی عراق به رهبری طارق هاشمی و جریان متحدون و پاره‌ای از گروه‌های دیگر در استان الانبار به گمان اینکه تحولات منطقه عربی می‌تواند به عراق هم سرایت کرده و سرنوشت مشابهی را برای دولت نوری مالکی رقم بزند، اعتراضاتی را علیه دولت مرکزی سامان دادند. این احزاب با نصب خیمه‌هایی در فلوجه و رمادی تلاش کردند تا جمعیت این استان را تا برکنار شدن نوری مالکی در میادین نگه دارند. دولت ترکیه موضوع تغییر دولت در بغداد را جدی گرفت و به یک باره به روابط خوب تجاری و سیاسی خود با دولت مرکزی عراق پشت کرد و راه خصومت با این دولت را در پیش گرفت. روابط گرم اردوغان و اوغلو با مخالفان دولت مالکی- شامل طارق هاشمی و...- نشان می‌داد که از نظر دولت آنکارا، کار دولت عراق ساخته است و لذا ترکیه نباید خود را صرف دولتی در حال انقراض کند.

یک سال پس از شروع این تحولات دولت اردوغان تلاش کرد تا یک تحول عمده در روابط خود با کردها به وجود آورد و برای این منظور دو ابتکار را دنبال کرد:

ابتکار اول دولت ترکیه این بود که با دولت اقلیم کردستان عراق وارد گفت‌وگو و معامله مستقیم شد در حالی که چنین رابطه‌ای غیرقانونی و مداخله‌جویانه و خصومت‌آمیز علیه دولت مرکزی به حساب می‌آمد. در این بین ترکیه متعهد شد که حجم وسیعی از نفت عراق را بطور مستقیم از حکومت اقلیم کردی به رهبری مسعود بارزانی بخرد و در اجرای پروژه های بزرگ صنعتی و عمرانی، دولت اربیل را کمک نماید. در این میان اعتراضات فراوان دولت بغداد تاثیری در عزم دولت ترکیه بر جای نگذاشت. ابتکار دوم ترکیه این بود که با کردهای ترکیه به رهبری عبدالله اوجالان- رهبر زندانی کردهای ترکیه در جزیره ایمرالی- توافق کند و وعده دهد که در یک پروسه زمانی حقوق آنان را به رسمیت می‌شناسد.

توافق اردوغان و اوجالان این سؤال را مطرح می‌کرد که هدف ترکیه از تلاش برای عبور از حساس‌ترین پرونده خود چیست و خیلی‌ها هم پاسخ می‌دادند که ترکیه برای ایفای نقش موثر منطقه‌ای درصدد رها شدن از پرونده‌های تاریخی داخلی است.

اردوغان با ورود به پرونده عراق عملاً شرایط را میان دوکشور سخت کرد. روابط ترکیه و اربیل نه تنها بدگمانی شدید دولت عراق را در پی داشت بلکه ایران را نیز نسبت به سیاست‌های ترکیه ظنین و نگران کرد و این تاثیر عمده‌ای در سرعت مناسبات ایران و ترکیه برجای گذاشت و حال آنکه روابط دو کشور در حد بالایی قرار داشت و بیش از ایران به نفع ترکیه بود.

دولت آنکارا در بحران سوریه و عراق نشان دادکه از بلوغ لازم برخوردار نیست. اردوغان یک بار دیگر فریب آمریکا را خورد و گمان کرد که واشنگتن می‌تواند مسیر تحولات را در منطقه تعیین کرده و «خاورمیانه جدید» را تحقق بخشد. آنکارا با گره زدن آینده خود با سیاست منطقه‌ای آمریکا درصدد تقویت موقعیت منطقه‌ای و تبدیل شدن به قدرت کانونی این منطقه بود ولی در محاسبه شرایط دچار خطای استراتژیک گردید و به همراه آمریکا دچار موقعیت‌های ضعیف‌تری شد.

این در حالی است که ایران بر عدم اعتماد به آمریکا پای فشرد و با چشم باز روند تحولات را پیگیری کرد و بدون آنکه متحمل هزینه هنگفتی شود به موقعیت‌های بهتری که امروز خود ترکیه هم به آن اذعان می‌کند، دست یافته است. وزیر خارجه اسبق ترکیه- یاشار یاکیش- در اجلاس مشترک دفتر مطالعات وزارت خارجه ترکیه و ایران در استانبول در بهمن ماه گذشته در این رابطه گفت: «سیاست خارجی ایران در منطقه موفق‌تر از ترکیه است چرا که ایران منطقه را به خوبی می‌شناسد ولی ما اطلاع دقیقی از مسائل منطقه نداریم.»

سیدمحمدعلی خطیبی در مطلبی که با عنوان«دلایل کاهش قیمت‌ نفت»در ستون سرمقاله روزنامه وطن امروز به چاپ رساند اینطور نوشت:

 درباره کاهش شدید قیمت‌ نفت دلایل اقتصادی و سیاسی متعددی بیان می‌شود؛ دلایلی نظیر عدم تعادل بین عرضه و تقاضا، وجود مازاد عرضه نفت، اخبار اقتصادی ناامیدکننده‌ از وضعیت اقتصادی و چشم‌انداز کشورهای صنعتی. نتیجه این موارد، کاهش رقم تقاضای جهانی برای نفت است. همچنین با رشد عرضه کشورهای غیر عضو اوپک بویژه از ناحیه نفت خام‌ غیرمرسوم و بالاخص شل اویل آمریکا سهم قابل توجهی از رشد تقاضای اخیر نفت نصیب غیراوپک می‌شود و سهم اوپک افزایش نمی‌یابد لذا در مجموعه کشورهای اوپک، رقابت برای کسب سهم بازار تشدید شده و حتی منجر به ارائه فرمول‌ قیمت‌های جذاب‌تر و ارزان‌تر برای مشتریان شده است.

به‌رغم عوامل یادشده محدودیت صادرات نفت جمهوری اسلامی ایران به دلیل تحریم‌های ظالمانه و کاهش صادرات لیبی و عراق به دلیل مشکلات سیاسی می‌توانست قیمت نفت را بشدت افزایش دهد که با افزایش تولید و صادرات برخی کشورهای اوپک که از ظرفیت مازاد برخوردارند، نظیر عربستان‌سعودی، نه‌تنها قیمت‌های نفت افزایش نیافت بلکه با کاهش نیز مواجه شد زیرا با بازگشت این کشورها به بازار، کشورهایی نظیر عربستان که سهم بازار آنها را تصاحب کرده‌اند، حاضر به کاهش تولید و صادرات خود نیستند که این امر گمانه‌زنی‌های سیاسی را درباره اقدامات آنها، تایید می‌کند؛ به گونه‌ای که آنها حاضرند با قیمت‌های پایین نفت سازگاری کنند و بخشی از درآمدهای نفتی خود را فدا کنند اما فشارهای اقتصادی بر گروهی از کشورها وارد شود تا گروه دیگری امتیازات سیاسی کسب کنند.

متاسفانه سکوت اوپک و عدم اقدام مناسب این سازمان در این موارد باعث تشدید روند نزولی قیمت‌ها شده است. اظهارنظرهای برخی اعضا درباره لزوم کاهش تولید و مخالفت برخی دیگر از اعضا و همچنین سکوت بعضی دیگر باعث شده است تلقی دست‌اندرکاران بازار نفت عدم انسجام اوپک برای حل این مشکل باشد که این امر جو روانی بازار را متاثر کرده و بر بازارهای بورس نفت که شکل‌دهنده قیمت‌ها هستند، فضایی منفی را حاکم کرده است.

بدیهی است اجلاس اوپک که اواخر ماه نوامبر برگزار می‌شود، اوپک را در معرض آزمون بزرگی قرار داده که آیا این سازمان یک بار دیگر می‌تواند با انسجام و تصمیم‌گیری صحیح ثبات را به بازار نفت بازگرداند یا اینکه دچار اختلاف‌نظر شده و از تصمیم بازمی‌ماند. سال آینده تقاضا برای نفت اوپک افزایش نمی‌یابد در حالی که اعضای این سازمان هم‌اکنون بیش از 5/30 میلیون بشکه در روز تولید می‌کنند و لیبی احتمالاَ با یک میلیون بشکه افزایش سعی در بازپس‌گیری بازار خود دارد و جمهوری اسلامی ایران هم امیدوار است با رفع تحریم‌ها حداقل به همین مقدار نفت بیشتری وارد بازار نماید که این امر با توجه به تقاضا برای اوپک به میزان حدود 29 میلیون بشکه در روز چالش بزرگی برای اوپک و بازار نفت است که لزوم کاهش تولید را اجتناب‌ناپذیر کرده است.

برای اینکه اجلاس نوامبر اوپک موفق به اتخاذ تصمیم مهمی جهت تعادل بازار نفت و کاهش تولید شود ضرورت رایزنی و بسترسازی برای تصمیم‌سازی از هم‌اکنون احساس می‌شود. لذا فعالیت اعضا بویژه اعضای مهم و تاثیرگذاری نظیر جمهوری‌اسلامی ایران باید به سرعت آغاز شود.

به عبارت دیگر، انتظارات از اجلاس عادی آینده اوپک باید به‌گونه‌ای بالا برود که حتما منجر به تصمیم‌گیری درباره کاهش تولید نفت شود.

ستون یادداشت روزنامه حمایت به مطلبی با عنوان«فتنه اسلام وارونه!»نوشته شده توسط حسام الدین برومند اختصاص یافت:

1-وقتی جای معروف و منکر و ارزش و ضد ارزش عوض می شود ؛ عجیب نیست که جریان فتنه گام به گام و سنگر به سنگر جلو بیاید و آتش این فتنه آنچنان شعله بکشد كه عنصرمعلوم الحالی چون «شریح قاضی» در ازای دریافت دینار ،كشتن حسین بن علی را مباح اعلام کند و به اصطلاح فتوا دهد: «الا ان حسین بن علی بن ابیطالب قد خرج علی امیرالمومنین فدمه هدر» و... این فتنه ادامه می یابد و فرزند یكی از خواص و آقازاده ای چون «عمربن سعد» كه در كربلا نمازهای پنج نوبت را با جماعت برپا می كرد و چهره ای به اصطلاح وجیه و مذهبی كسب كرده بود در روز عاشورا فرماندهی سپاه «ابن زیاد» را برعهده می گیرد و خطاب به یاران و سربازان خود چنین فرمان      می دهد: "ای لشكر خدا بر اسب هایتان سوار بشوید، حسین و یارانش را بكشید و به بهشت بروید."... بعد از واقعه عاشورا هنگامی که حرامیان سر مبارک امام حسین(ع) را برای یزید- لعنت الله علیه- آوردند؛ این بیت را سر داد که:  لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل: آن مرد هاشمی (پیامبر (ص)) با حکومت بازی کرد و الا نه وحیی در کار بود نه خبری!...آری فتنه ریشه دوانده است و اسلام ناب را از همان هزار و سیصد و چند ده سال پیش نشانه رفته اند...بازهم بخوانید؛«ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله» از بنی امیه و هواداران حزب اموی است؛ بعد از واقعه عاشورا در مدینه در برخوردی با امام سجاد"ع" از روی سرزنش پرسید: "من الغالب؟ "یعنی پدرت حسین(ع) به کربلا رفت، جنگ کرد و کشته شد، اکنون چه کسی غالب و فاتح و پیروز میدان است؟ امام سجاد "ع"جواب حکیمانه ای به او –وآیندگان- دادند: وقت نماز که شد و موذن بر مناره مسجد رفت تا اذان بگوید، خوب گوش کن جواب سوالت را در می یابی...یعنی حضرت به کنایه به او فهماندند که هدف تان به زیر کشیدن اسلام ناب و محو نام نبی اعظم خدا بود تا "اسلام وارونه" خود را بر مردم حاکم نمایید ولی عاشورا نقشه های شما را نقش بر آب کرد.به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) كه در احیای خط سرخ عاشورا و مبارزه با "فتنه اسلام وارونه"، کمتر کسی چون او در دوران اخیر توفیق یافته است: "خطری كه معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود كه غصب خلافت كردند... اینها اصل اسلام را وارونه می خواستند بكنند... این خطر را سیدالشهداء(ع) دفع كرد.» (صحیفه امام-جلد8 –صفحه 9)

 2- اینجاست که گفته اند- والحق حکیمانه گفته اند- اسلام "محمدی(ص) الحدوث و حسینی(ع) البقاء" است  و یا به تعبیر نورانی کلام نبوی که: "حسین منی و انا من حسین". بقای اسلام با حسین"ع" و عاشورا تضمین شده است، چرا؟ چون خط حسین ،خط مقابله با اسلام وارونه و صیانت از اسلام ناب است.

به گفته اهل فن معنای"حسین منی "، روشن است یعنی حسین از من است ، ولی "انا من حسین(ع): من از حسین هستم" یعنی بقای اسلام ناب نبوی(ص) در گرو عاشورای حسینی(ع) است .

3- جبهه "اسلام وارونه "از حزب اموی تا حزب عباسی همواره تلاش کرده تا خط عاشورا و نام حسین"ع" را به نوعی مات نماید ولی تاریخ گواه است که همواره ناکام بوده اند... چرخه روزگار به دوران متوکل عباسی می رسد و هر چند از عاشورای 61 هجری، 176 سال سپری شده است اما در برابر نام و خط حسین(ع) آنچنان عرصه را تنگ می بیند که در سال 237 هجری دستور می دهد قبه ضریح امام حسین(ع) را در کربلا و همچنین خانه های بسیاری که در اطراف ساخته بودند خراب و با زمین یکسان نمایند و سپس فرمان می راند که آب به حرم امام حسین(ع) ببندند... این گستاخی به طمع براندازی نام حسین(ع) تا جایی ادامه می یابد که طبق دستور متوکل بر زمین قبر مطهر امام(ع) شخم زده و زراعت می کنند تا به کلی اسم و رسم مزار فراموش شود.(مقاتل الطالبین صفحه 395 به نقل از کتاب شیعه در اسلام علامه محمدحسین طباطبایی ص 226 و 227) ...آیا توانستند؟

4-روزگار چرخید و چرخید تا با انفجار انقلاب اسلامی در دوره معاصر، باردیگر معلوم شود به خطا رفته اند آنها و جریان هایی که می پنداشتند خط حسین "ع"را می توانند کمرنگ نمایند و اسلام آمریکایی را  حاکم نمایند. باز هم باید از امام راحل عظیم الشان گفت که قاطعانه و در تمام پیروزی های نهضت و انقلاب از عاشورا یاد کرد و تکلیف را روشن کرد که ؛"ما هرچه داریم از محرم و صفر است"

5- تحولات منطقه و موج مواج بيداري اسلامي که از اواخر سال 2010 اوج گرفت در شرايطي بود که پروژه آمريکايي ها، پروژه «قرن جديد آمريکايي -Project for the New American Century- نام داشت که که مخفف آن به «PNAC» موسوم گشت. در ذيل اين پروژه، راهبرد آمريکايي ها در منطقه، جلوگيري از الگوهاي حکومتي است که قابليت چالش با هژموني آمريکا را دارد.

از همین روی؛براي مهار جمهوري اسلامي که ترجمان اسلام ناب محمدي(ص) در سطح حاکميتي است، آمريکايي ها ترويج «اسلام سکولار» از يکسو و تقويت «اسلام سلفي» و گرايش به مذاهب انحرافي و دست ساز از سوي ديگر را در دستور کار داشته اند. نقطه اشتراک «اسلام سکولار» و «اسلام سلفي»، خط سازش با آمريکا و قدرت هاي غربي است که يک خروجي روشن دارد و آن اينکه چالش با سياست هاي آمريکايي در چنبره نرمش و خودباختگي هضم مي شود و از ميان مي‌رود.

نکته ای که قابل اعتناست اینکه از همان بحبوحه تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي، بارها و به کرات رسانه هاي صهيونيستي به اين مسئله اذعان کردند که خطر پيش روي ما، الگوي جمهوري اسلامي است .حتي- به عنوان یک نمونه-  "هاآرتص" به صراحت مدل ترکيه که از سوي رسانه هاي غربي به عنوان الگوي الهام بخش در تحولات منطقه پمپاژ مي شد را اسلام اردوغاني و نزديک به اسلام آمريکايي برمي شمارد و اعتراف مي کند ماهيت تحولات منطقه از اين نوع نيست، بلکه الگويي از جنس اسلامي است که خطري واقعي براي موجوديت اسرائيل دارد.

6- و بالاخره اگر امروز با پدیده ای به نام "داعش" روبرو هستیم، شواهد و قرائن غیرقابل انکار نشان می دهد که داعش فرزند سیاست امریکا و اسراییل در منطقه برای حاکمیت "اسلام وارونه "و ضربه به الگوی حکومتی جمهوری اسلا می است. فتنه داعش و حمایت پشت پرده آمریکا و رژیم صهیونیستی ازتروریست ها، برای درگیر کردن جبهه مقاومت است که در برابر اسلام آمریکایی کرنش نکرده است. بنابراین جهان اسلام به یک نهضت امر به معروف و نهی از منکر نیاز دارد تا مبادا کسانی بتوانند اسلام ناب را به حاشیه رانده و به جای آن اسلام امریکایی- مظهر تام وتمام اسلام وارونه- را علم نمایند.

روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«چشم اميد حزب حاکم آمريکا به توافق هسته ای با ايران»چاپ شده در ستون سرمقاله خود و به قلم عليرضا قربانی به چاپ رساند:

نتیجه مذاکرات هسته ای ایران و کشور های عضو گروه ۱+۵ برای رسیدن به توافق احتمالی نهایی، عملا به نتیجه مذاکرات دو جانبه ایران و آمریکا (که معمولا با حضور کا ترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به صورت تشریفاتی جنبه سه جانبه پیدا می کند) گره خورده است؛ چرا که ظاهر ماجرا این است که کشورهای اروپایی نظرشان را به توافق ایران و آمریکا منوط کرده اند و چین و روسیه هم به طور نسبی از موضع ایران حمایت می کنند. واقعیت آن است که تقریبا همه سنگ اندازی هایی که در مسیر برنامه صلح آمیز ایران صورت گرفته، مستقیم یا غیر مستقیم، از طرف آمریکا بوده است، همانگونه که در طول یک دهه گذشته، چگونگی برخورد با ایران هسته ای، یکی از موضوعات ثابت و تأثیر گذار در رقابت های سیاسی داخلی ایالات متحده به  شمار آمده است. این مسئله همچنین یکی از مهم ترین موضوعات سیاست خارجی و تأثیر گذار در ارزیابی موقعیت سلطه طلبی جهانی آمریکا هم هست.

دوره جدید مذاکرات درباره برنامه هسته ای ایران که می توان گفت با رویکرد تازه، واقع بینانه و انعطاف مثبت ایران زیر سیاست کلی نرمش قهرمانانه، (و البته با حفظ اقتدار و عزت ایرانی) از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم آغاز شده است، آخرین فرصت ها برای اثبات صداقت طرف غربی شمرده می شود، از این رو عدم توفیق در حل این مشکل دیرپا، بیشتر از آنکه به ضرر جمهوری اسلامی باشد، به عنوان یک شکست بزرگ در پرونده دیپلماسی غرب و به ویژه آمریکا ثبت خواهد شد.

از سوی دیگر سرنوشت مذاکرات درباره برنامه هسته ای ایران، در مقطع کنونی می تواند مناسبات سیاسی داخل ایالات متحده را هم تحت تأثیر قرار دهد. ایران و آمریکا با فاصله نه چندان زیادی به سمت انتخابات مهم مجلس (ایران – احتمالا اسفند ۱۳۹۴) و ریاست جمهوری (آمریکا - آبان ۱۳۹۵) پیش می روند. طبیعی است که سرنوشت این پرونده برای دولت های دو کشور و گروه های سیاسی حامی آن ها در رقابت های سیاسی داخل هر کشور، اهمیتی حیاتی دارد که در جای خود قابل بحث و بررسی بیشتری است، اما در شرایط جاری و در کوتاه مدت، در صورت پدید آمدن شرایط ویژه مانند توافق نهایی ایران و غرب، این پدیده برای طرف آمریکایی، می تواند نقشی حیاتی بازی کند.

آمریکا در فاصله ای ۱۰ روزه پس از پایان مدت تمدید شده توافق هسته ای ژنو در سوم آبان ۹۳، روز چهارم نوامبر (۱۳ آبان) شاهد انتخابات میان دوره ای کنگره خواهد بود. در حال حاضر نظرسنجی ها از شانس بالای جمهوری خواهان در این انتخابات حکایت دارد چرا که این حزب که اکنون در مجلس نمایندگان برتری دارد، اگر بتواند در انتخابات میان دوره ای ماه آینده، دست کم شش کرسی دیگر سنا را تصاحب کند، تسلط کاملی بر کنگره هم به دست خواهد آورد. از آن گذشته انتخابات میان دوره ای به عنوان یک شاخص سنجش میزان محبوبیت احزاب حاکم، نقش تعیین کننده ای در انتخابات بزرگ بعدی ایالات متحده هم دارند. بنابراین، هرچند در حال حاضر موضوع برنامه هسته ای ایران چندان مرکزیتی در تبلیغات رقابت های انتخاباتی آمریکا ندارد و موضوعات اقتصادی بازار گرمتری دارند، اما هیئت حاکمه آمریکا به توافق احتمالی با ایران در آستانه انتخابات به چشم یک عامل مهم می نگرد، به طوری که شنیده ها از طرح غیر رسمی این مسئله توسط طرف مقابل و استمداد صریح برای توفیق در مناسبات داخلی آمریکا، از راه دسترسی به توافق جامع با ایران حکایت دارد.

دستیابی احتمالی به توافق نهایی در مذاکرات هسته ای ایران، تنها چند روز مانده به انتخابات میان دوره ای ۱۳ آبان در آمریکا، بمب خبری مهمی خواهد بود که می تواند سرنوشت رقابت های سیاسی نزدیک در ایالات متحده را دگرگون کرده و حتی بر آینده این رقابت ها در میان مدت هم اثر بگذارد. اینکه طرف آمریکایی برای استفاده از این فرصت تا چه اندازه حاضر یا قادر به انعطاف باشد، مسئله ای است که برای روشن شدن آن کمتر از یک ماه زمان باقی است.

سيد مسعود علوی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«شراره جاويدان عشق عاشورا»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

عاشورا؛ و ما ادریک ما عاشورا! عاشورا فقط یک فصل سرخ از تاریخ شیعه نیست، کل جغرافیای عزت و استقامت و تمامت تاریخ حقیقت است؛ چراغ فروزان راه روشن آنانی است که برای رهسپاری خویش از هیچ مانعی نمی هراسند و ملامت لائمین، از پارسایی و پایداری و پیوستگی به حق، بازشان نمی دارد و در تمامی برهه های بحرانی، به رویش دوباره می اندیشند و از ریزش همگامان و عقبگرد بدعاقبتان به واحه وحشت و تیه تردید نمی افتند.

 در توصیف رزم آوران عاشورا شنیده ایم هر لحظه به موعد موعود، نزدیک تر می شدند حرارت شعله اشتیاق به هماوردی با حرامیان در وجودشان فزونی می یافت و رنگ رخسارشان گلگونه تر می شد و چون حضور در حریم حسینی نصیبشان گردید، یکایک آنان با زبان عشق و عطوفت، وفامندی خویش به ساحت مصفای ولایت را به منصه ابراز آوردند و جملگی در این مرتبت بودند که اگر هزاران بار قطعه قطعه گشته و دوباره به اذن الهی زنده شوند، ذره ای غبار غفلت و آژنگ شک بر سیمای حسینی شان نخواهد نشست.

در همان شب عاشورا که محفل دلنثاران ولایت برپا گردید، مولای مجاهدان و سید شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) سرانجام، سئوال حضرت قاسم روحی له الفداء را پاسخ داد؛ هم او که مدتی بود به لحاظ نوجوانی اش نگران آن بود که اذن جهاد و حلول در هاله سرخ مهتاب شهادت به او ندهند. دگر باره از امام خویش پرسید آیا من نیز صبح فردا در زمره زیبای شهیدان خواهم بود؟ حضرت اباعبدالله برای آنکه استقامت و اشتیاق بصیرت حواری خون و یاران خدا و حماسه وران عاشورا تا روز رستاخیز بر همگان آشکار گردد و شبهه افکنان و شک پیشگان نگویند که رادمردان کربلا را با حربه تهییج و ناآگاهی به میدان مبارزه آورده اند، از فرزند برادرش پرسید؛ «کیف الموت عندک؟» مرگ و شهادت در راه خدا در نظر تو چگونه است؟ نوجوان نورآگین خاندان  بنی هاشم، بلادرنگ عرض کرد؛ «الموت احلی من العسل.» شهادت در راه خدا از عسل، گواراتر است؛ و این حاکی از بصیرتی فراتر از حضرت اسماعیل (ع) است که در پاسخ پدر بزرگوار خویش گفت مجری فرمان خدا باش که ان شاء الله مرا جزء صابران خواهی یافت. پاسخ سرباز نهضت عاشورا مرتبتی فراتر از «شکیبایی» و ورود در وادی گوارای «شکر» است.

طعم هجرت، تبعید، عطشناکی، قلت عده و عُده، بی شماری دشمنان سفیه، محاصره، انتظار مرگ، مشاهده رنجوری کود کان، تبلیغات و ملامت و استهزا از سوی ستمکاران و ده ها بلیه دیگر که هر کدامش کوهی را به کرنش می اندازد، ذره ای از حجم حمیت و استواری ایمان عاشوراییان نکاهید بلکه بر یقین و عزم قویمشان افزود و با هجمه ای بی همتا بر جائرین و ستمکاران سلطه جو، آموزه عزت و استقامت به آزادگان جهان آموختند.

رهبر معظم انقلاب، این عصاره اعصار شورایی، بارها حسین آسا بر اهل استکبار خروشیده و فرموده اند در برهه های بحران آمیز و سیل سختی های دهر، ما یاوران حسینیم؛ هماره عاشورایی. همه دیده اند که ملت معظم ایران در تمامی آنات حیات انقلاب اسلامی، آیینه دار قیام سرخ و استقامت سبز حسینی است.

ملامت لائمین و هجمه فراگیر تبلیغاتی تمامت خواهان ستم گستر، به گستره حضور حماسی آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی، وسعت بیشتری می بخشد و امواج خیزش خداخواهانه شان جوشش بهت انگیزتری می یابد و همیشه آن گونه می اندیشند و عمل
می کنند که در نهایت، ندای ندامت و حسرت و حیرت بیگانگان و بیگانه باوران به آسمان بر می خیزد و خرسندی خاصان اهل حقیقت و امت عاشورا اندیش را برمی انگیزند.

این حضور حسینی و افروختن رایت رویارویی با ستمکاران است که رجزخوانی های سپاه کاخ سیاه را همیشه در حلقومشان خشکانده و توفان تأسف و سرسام دریغ و درد را بر خیمه گاه سست آنان می افکند. دریغا که دشمنان دین، پیام پایداری عاشورای حسینی را نمی گیرند و نمی دانند سوگواری سیدالشهدا علیه السلام، حضور هماره در حریم سرخ سعادت است و عزاداران عاشورایی، با هر فرود دستان سبز خویش بر سینه های سوخته، شعر شرافت سروده و با شولای شهادت به میدان ماتم می آیند. اگر دیده به دنیای عشق و عطش می گشودند و عطشناکی فرزندان عاشورا و اشک عاشقانه شیعه در ادراکشان می گنجید، هرگز به محو آنانی که هجوم یزیدیان را به هیچ می انگارند، نمی اندیشیدند. کور باد آن دیدگانی که فروغ فراگیر فرزانگان کربلا در قلوب قائمین نینوا و لثارات اباعبدالله الحسین علیه السلام را نمی بینند.

آی! فرومایگان فطرت سوز! اسلاف شما یزیدآسایان و ابن مرجانگان، با هزاران حرامی و شمشیرهای بی شمار و سنان ها و کمان های بی عنان، نتوانستند نور مهر ولایت در فراخنای قلب اهل نینوا را به خاموشی گرایند؛ و اینک شما یزیدکان و ابن زیادکان که بسان بزاق سگ سانان ابن سعد و شمر دون هستید، چه می کنید؟

و اللهُ ان قَطعتموا یمینی، انی اُحامی ابداً عَن دینی. اگر اندام آحاد شیعه را قطعه قطعه هم کنید و خون سرخشان بر جای جای زمین بریزید، هر قطره خونشان خواهد خروشید؛ شهادت در رکاب حسین، نوشین تر از شهد شیرین است.

شیعه؛ آمیزه حماسه و حزن و حریت است. اندوه عروج سرخ یارانمان در فلسطین و سوریه و لبنان و عراق و یمن و بحرین، صیقل حربه حماسه و ازدیاد حرارت حریت است. شما ناشریفان که از سینه حمار حماقت می نوشید، جبون تر از سپاه سیاه یزیدید، که حتی شهامت رویارویی مستقیم با سربازان دلیر جبهه حق را ندارید. تکفیری های موشینه صفت دست آموز را آلت دست خبیث خویش نموده اید و نمی دانید که خون شیعه، شراره خورشید خداخواهی است که هر بار تراویدن آن، گدازه های گهرناک آگاهی می افشاند و هر لمحه تراوش لمعه آن، عطابخش نور ناب ایمان و یقین در گستره گیتی است با نوای «کل اَرض کربلا و کل یوم عاشورا».

ما از قیام کربلا آموخته ایم که تمام هستی مان را به میدان جهاد علیه باطل آورده و از فدا کردن خویش و خویشان نهراسیم. کشتاری که تکفیری ها به راه انداخته و قصد ارعاب و انفعال مسلمانان را دارند، دنباله ای از جنایات یزیدیان در عاشورای 61 هجری است و باید بدانند که ما از مولایمان حسین بن علی (ع) آموخته ایم که در هر شرایط سخت و دشواری، فقط به رضای پروردگار بیندیشیم و از تسلیم در برابر متخاصمین و معاندین، بپرهیزیم و خروش برآوریم؛ «هیهات منا لذله».درسی که تمامی آحاد مسلمان از زندگی و قیام حیات بخش حسینی آموخته اند این است که مساعی و مبارزات آنان در رویارویی با مستکبران و ستمکاران، آمیزه ای از خلوص برای خدا و خدمت بی شائبه به مردم، همراه با احیای اخلاق فردی و اشاعه معارف دینی و جوشش درونی و بیرونی معنویات و ارتباطات خداگرایانه است؛ همان جوششی که از قیام عاشورا نشأت گرفته و هزار و اندی سال است قلب و اندیشه رهروان حسینی را به حرکت و خیزش خلوص آمیز وا داشته است.
همین جوشش و خروش معنوی بود که در سال 61 هجری با وجود قلت عده و عُده اهل حق، به رسوا نمودن و بی آبرو کردن قدرت های سلطه گر زمان انجامید و اگر اصحاب مقاومت، امروز پویایی و پایداری خویش را حفظ کنند، فردا نیز همانند امروز و دیروز تاریخ انقلاب اسلامی، سلطه جویان جهانی با رسوایی  و بی آبرویی فزاینده رو به رو شده و برای اجرای دسیسه های نظامی و فرهنگی خود با سدی سدید و بازدارنده مواجه خواهند شد.

نکته آخر اینکه امسال با تقارن شگرفی روبه رو هستیم و آن مصادف شدن عاشورای حسینی با روز سیزدهم آبان، سالروز بازداشت و تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه است، هم او که انقلاب اسلامی را جلوه ای از قیام حسینی می دانست و رنج هایی را که در دوران حیات پر برکتش متحمل شد، با تأسی به جد بزرگوارش حضرت سیدالشهدا (ع) در منظر الهی می دید و رضایتمندانه، شاکر خداوند متعال بود و با عزم حسین آسای خویش انقلاب را به پیروزی رساند و پایه گذار جمهوری اسلامی شد و  اندیشه ها و قلوب ایرانیان عزیز را با قیام حسینی، پیوند ناگسستنی بخشید. همچنین سالگشت شهادت نوجوانان و دانش آموزانی است که بسان حضرت قاسم بن الحسن (ع) گام در عرصه مبارزه با دشمنان دین گذاشتند و شهد شهادت نوشیدند.

دیگر اینکه عاشورای امسال مقارن روز ملی مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای ستمکار است که یقیناً ملت عاشورایی ایران، افزون از سال های گذشته بر سیاست های سلطه گرانه کاخ سیاه ستم، خواهند خروشید و نفرت خویش را از اذناب یزید و ابن زیاد و ابن سعد و شمر ملعون، به منصه ابراز خواهند آورد. از خداوند خبیر، خواهان آنیم که تا رستاخیز ظهور و قیام عاشورایی حضرت موعود (عج)، شور و شراره عشق حسین و انصار حسین علیهم السلام را تحت لوای ولایت فقیه به رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، در کانون قلب قائمین جهان، منور و پایدار فرماید.

«پيوند انقلاب اسلامی با عاشورا»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

امسال، عاشورا با 13 آبان روز مبارزه با استكبار جهانی همزمان شده است. این همزمانی، یادآور مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی و در پرتو شور و شعور عزاداری‌های محرم علیه آمریكا در سال 1357 است، سالی كه رهبر بزرگ انقلاب اسلامی باجمله معروف و به یاد ماندنی "محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر" به مبارزات ضد استبدادی مردم ایران، سمت و سوی واقعی دادند و آن را با محتوای عاشورائی به مبارزات ضداستكباری پیوند زدند.

شناخت درست امام خمینی از آمریكا به عنوان رأس استكبار جهانی، از برجستگی‌های رهبری ایشان بود. با همین شناخت دقیق بود كه ایشان عنوان "شیطان بزرگ" را به آمریكا دادند و ملت‌ها را در سراسر جهان متوجه این واقعیت كردند كه دشمن اصلی آنها و كانون تمام فتنه‌ها آمریكاست. به بركت همین توجه دادن و آگاهی بخشیدن است كه امروز از آسیا تا آفریقا و از استرالیا تا آمریكای لاتین و حتی خود آمریكای شمالی و اروپا هر جا سخن از دشمنان ملت‌ها به میان می‌آید،‌ نام آمریكا در رأس فهرست قرار دارد.

این واقعیت را هیچكس نمی‌تواند انكار كند كه اكثر بحران‌ها، جنگ‌ها و ناامنی‌های امروز در نقاط مختلف جهان از سیاست‌های زیاده‌خواهانه آمریكا سرچشمه گرفته و گرفتاری‌های مردم، ناشی از دخالت‌های سران كاخ سفید در امور داخلی كشورهاست. این، محتوای همان تعبیر دقیق و پرمحتوای امام خمینی است كه آمریكا را "ام‌الفساد قرن" نامیدند و بارها گفتند تمام بدبختی‌های ملت‌ها زیر سر آمریكاست.

آفت بزرگ امروز جهان به ویژه منطقه خاورمیانه یعنی "تروریسم" یكی از دستاوردهای سیاست‌های سلطه‌طلبانه آمریكاست، پدیده‌ای كه اكنون بلای جان ملت‌های منطقه و تهدیدی بزرگ برای جهان اسلام است. القاعده، طالبان، داعش و انواع و اقسام گروه‌های تكفیری، همگی ساخته و پرداخته آمریكا هستند. آمریكا گروه‌های تروریستی را با رنگ و لعاب دینی پرورش داده و آنها را به نام اسلام به جان مسلمانان انداخته و با اقدامات زشتی كه به دست آنها انجام می‌دهد، چهره اسلام را مخدوش می‌كند.

خیانت بزرگ دولتمردان آمریكائی به ملت‌های مسلمان در سال‌های اخیر، برافروختن شعله‌های جنگ در كشورهای اسلامی و كشتار مسلمانان به دست مسلمانان است كه عواقب شومی برای منطقه و جهان اسلام و سودهای زیادی برای آمریكا و سایر دشمنان امت اسلامی دارد. زبانه‌های این آتش خطرناك كه آمریكا به خرمن جهان اسلام انداخته، موجب می‌شود مسلمانان با كشتن همدیگر از یكطرف ضعیف می‌شوند و از طرف دیگر كینه همدیگر را به دل می‌گیرند. این، ضربه جبران‌ناپذیری است كه به امت اسلامی وارد می‌شود آنهم به دست خود مسلمانان و حتی به نام اسلام. ضایعه بزرگی كه از رهگذر این جنگ‌ها متوجه اصل اسلام می‌شود اینست كه چهره اسلام نزد افكار عمومی جهان مخدوش خواهد شد، زیرا رسانه‌های غربی و صهیونیستی برادركشی‌ها، سر بریدن‌ها، غارت‌ها، خارج كردن قلب كشته شدگان و خوردن آنها را به پای اسلام می‌گذارند و چنین القاء می‌كنند كه این جنایت‌ها برطبق تعالیم اسلام صورت می‌گیرد.

ضربه دیگری كه این خیانت آمریكا به جهان اسلام وارد كرد اینست كه جنبش بیداری اسلامی را با موانع زیادی مواجه كرده است. بحران‌هائی كه اكنون جهان اسلام را در خود فرو برده، ملت‌های مسلمان را به امور حاشیه‌ای مشغول ساخته و جنبش بیداری اسلامی را به تأخیر انداخته است. توطئه‌هائی كه آمریكا و مهره‌های منطقه‌ای آمریكا در كشورهای مصر، لیبی، یمن و تونس به اجرا می‌گذارند و با این هدف است كه سایر ملت‌ها از قیام و انقلاب علیه حكومت‌های استبدادی مأیوس شوند و تفكر جنبش بیداری اسلامی به محاق برود. هر چند این توطئه در دراز مدت نتیجه مورد نظر آمریكا را نخواهد داد ولی این واقعیت تلخ را نمی‌توان منكر شد كه تا مدتی موجب به تأخیر افتادن این جنبش خواهد شد.

در این میان، آمریكا، رژیم صهیونیستی و مهره‌های منطقه‌ای آمریكا از بحران‌های موجود جهان اسلام بیشترین سود را می‌برند. آمریكا با استفاده از فرصتی كه این بحران پدید می‌آورد سیاست خاورمیانه‌ای خود را كه با شكست مواجه شده بود، بازسازی می‌كند و با برنامه‌های جدید به صحنه می‌آید. سران رژیم صهیونیستی از این فرصت برای تجدید قوا استفاده می‌كنند و از اینكه جبهه مقاومت را درگیر بحران می‌بینند احساس خوبی دارند، احساسی كه زمینه نفوذ بیشتر در تاروپود رژیم‌های دیكتاتوری وابسته به غرب را برای آنها فراهم می‌كند و آنها را به ادامه حیات ننگین خود امیدوار می‌سازد. آن دسته از مهره‌های قدیمی آمریكا در منطقه خاورمیانه عربی كه از جنبش بیداری اسلامی یا به تعبیر عرب‌ها "بهار عربی" تاكنون جان سالم به در برده‌اند، تلاش می‌كنند به بحران موجود در كشورهای جبهه مقاومت دامن بزنند و با دلارهای نفتی زیادی كه دارند از یكطرف بقاء خود را تضمین كنند و از طرف دیگر، عناصر وابسته به غرب و صهیونیسم را به عرصه قدرت در كشورهای انقلاب شده برگردانند تا در آینده نیز هیچ خطری آنها را تهدید نكند.

علیرغم اینهمه توطئه كه آمریكا در منطقه خاورمیانه به اجرا درآورده و در بسیاری موارد تا حدودی موفق‌ نیز شده، خوشبختانه در ایران همواره با شكست مواجه گردیده و نتوانسته به اهداف شیطانی خود برسد. علت این ناكامی آمریكا در ایران را باید در جوهره انقلاب اسلامی جستجو كرد كه عاشورائی است و از نهضت حسینی مایه گرفته است. علاوه بر اصل انقلاب كه با الهام از مكتب عاشورا به پیروزی رسید، در جنگ تحمیلی نیز مردم ایران با اقتدا به شهدای كربلا و با استفاده از نیروی عظیمی كه نهضت عاشورا به آنها داد وارد میدان شدند و به رهبری امام خمینی توانستند دفاع مقدس را به پیروزی برسانند. همین قدرت نمائی عاشورائی در سایر صحنه‌ها نیز ادامه یافت و شیطنت‌های رنگارنگ آمریكا از تحریم‌ها گرفته تا تهاجم فرهنگی و توطئه در لانه جاسوسی آمریكا در تهران، همگی با مقاومت عاشورائی مردم ایران بی‌نتیجه ماند و نظام جمهوری اسلامی هر روز قدرتمندتر شد و امروز در كوران حوادث و بحران‌های منطقه، جمهوری اسلامی ایران با ثبات‌ترین، امن‌ترین و قدرتمندترین كشور خاورمیانه است.

اكنون كه در آستانه 13 آبان روز تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در تهران قرار داریم، همزمانی این روز را با عاشورای حسینی اینگونه تفسیر می‌كنیم كه انقلاب اسلامی ایران و تمام دستاوردهای آن با عاشورا گره خورده و تا زمانی كه این پیوند برقرار است، این انقلاب از گزند شیاطین از جمله آمریكا كه شیطان بزرگ است، مصون خواهد ماند و به راه پرافتخار خود ادامه خواهد داد.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان« علل ماندگای حماسه عاشوراي حسينی»نوشته شده توسط سيدرضا اکرمی پرداخته است:

1-‌ حدود 14 قرن قمری «1375» از حماسه عاشورای حسینی می‌گذرد و هر سال «در دوران عمر و تاریخ ما» عاشورا پرشورتر و همراه با شعارهای جدید و نگاه جدید، جلوه‌گری می‌نماید و هر سال دستاوردهای جدید را شاهدیم. اینک می‌کوشم نکاتی در مورد ماندگاری آن فهرست‌وار تقدیم نمایم.

2-‌ تاریخ حالت اطلاع‌رسانی و وقایع‌نگاری صرف را ندارد، بلکه با خود «تحلیل و تجزیه و تبیین و تطبیق» را نیز دارد که می‌توان تاریخ را «آموزشگاه، دانشگاه، پژوهشگاه، پالایشگاه و آزمایشگاه» عنوان داد و از هر عنوانی تابلویی ساخت و درس و بلکه درس‌هایی آموخت. باید تاریخ را عامل حیات و پویایی و تجربه‌اندوزی انسان‌ها «من ورخ مومنا فقد احیاه، سفینه‌البحار» دانست و ملت‌های دارای تاریخ را با ریشه دانست «فالملقیات ذکرا اونذرا، انما توعدون لواقع» که با خود حرف و حدیث دارند، هشدار می‌دهند و هوشیاری می‌آفرینند، اتمام حجت می‌کنند، در تاریخ «عبرت‌سازی» وجود «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب، ما کان حدیثا یفتری ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمه‌ لقوم یومنون، یوسف- 111» و قرآن که «آخرین کتاب وحی الهی» می‌باشد «55» سرگذشت دارد که از حکومت‌ها و حاکمیت‌ها و امت‌ها و افراد و اقوام یاد می‌کند و تاریخ را با فلسفه تاریخ همراه «ان فی ذلک لعبره لمن یخشی» ساخته است.

3-‌ بی‌شک به دلیل «مستندات تاریخی مکتوب» عاشورای سال 61، بی‌نظیرترین حادثه تاریخ می‌باشد و از زمان آدم ابوالبشر تا حال گفت‌وگوی پیامبران، امامان، عالمان، مصلحان، مجاهدان، شهیدان، آزادگان، گویندگان، نویسندگان و قهرمانان، بوده است که آثار آنها را می‌توان در نمایشگاهی به معرض نمایش گذارد و شگفتی‌های آن را مشاهده نمود.

4- درباره «علل ماندگاری عاشورا، در 1375 سال تا حال می‌توان از تابلو «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب الرحیم، بقره آیه 37» گفت که روح «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام» بر آدم عرضه شد و واسطه فیض الهی قرار گرفتند و آدم از جبرئیل در مورد «امام حسین علیه‌السلام» پرسید و پاسخ شنید.

5- موسی‌بن عمران درباره امام حسین(ع) و عاشورای وی سخن می‌گوید و از آن یاد می‌کند و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام نیز از وی در سفر عاشورایی یاد کرد و نیز از «یحیی‌بن زکریا» یاد می‌نماید و از پستی دنیاپرستان می‌گوید.

6- رسول اعظم اسلام در صحنه‌های مختلف از سالار شهیدان به نیکی و عظمت یاد می‌کند و «حسین منی و انا من حسین» شاه‌بیت کلام حضرت است.

7- همه امامان از حضرت سخن گفته‌اند و برای حضرت سنگ‌تمام گذاردند، که حضرت مهدی علیه‌السلام خود را «منتقم» خون امام معرفی «اناالصمصام‌المنتقم» می‌کند و فرشتگان در روز عاشورا از این خبر آرام شدند.

8- حضرت زهرا علیها ‌سلام از «سید شباب اهل الجنه» به عظمت یاد نموده و سفارش مهم درباره وی نمود.

9- خود امام «عامل» مهم ماندگاری عاشورا شد که با «بیست جنایت» آزمایش شد و مقاومت بالا نمود و همه موجودی خود را در راه «بقای دین محمدی» هزینه کرد و فرموده‌اند «الاسلام نبوی‌الحدوث و حسینی‌البقاء» شد.

10- به همراه داشتن «خانواده» از ابتدای نهضت تا عصر عاشورا، با ترکیب «شیرخواره» مادر زایمانی، خواهران و برخی برادران،‌ برادرزاده و خواهرزاده و فرزندان دختر و پسر که هجده هاشمی شهید شدند، در هیچ جنگ و دفاع و جهادی سراغ نداریم. این شیوه و شکل، نشان می‌دهد که امام برای جهاد و تهاجم قیام نکرد، برای دعوت، اعتراض، اتمام حجت، ارشاد، اصلاح و در یک جمله «ارید ان آمر بالمعروف و النهی عن‌المنکر» مدینه را ترک نمود و به سوی مکه هجرت کرد و با دعوت مردم عراق به سوی کوفه روان شد.

11-‌ خانواده را به همراه آورد تا پس از شهادت از «تاکتیک اسارت» بهره گیرد و پیام‌رسانی امام را به کوفه و شام، دنبال نماید «ان‌الله شاء ان یراک قتیلا، ان‌الله شاء ان یراهن سبایا» و حقا از آگاه‌سازی و افشاگری بهره گرفتند و «استارت» اعتراض، انتقاد، قیام و انقلاب را کلید زدند که پیامبر اسلام «ان لقتل ‌الحسین حراره فی قلوب‌المومنین لا تبرد ابدا» را فرموده است.

12- اصحاب امام که «72» تابلو بودند برای افراد در سنین مختلف و تیره و تبار مختلف که الگوی همه‌جانبه دیگران شدند که در میدان «فداکار» و در خارج میدان تبلیغ و اطلاع‌رسانی، لازم است.

13- عالمان دینی در طول تاریخ و مبلغان دینی پس از عاشورا تا حال «واعظ و مداح و مرثیه‌خوان» نقش ماندگاری را پی گرفتند. نویسندگان و هنرمندان «صدا و سیما و نگارش» سازندگان تکایا، حسینیه، مسجد، نمازخانه و برگزارکنندگان عاشورای حسینی و واقفان هزینه عزاداری‌ها نقش برجسته داشته‌اند.

14- النهایه مجاهدان قیام‌ها و شهدای پیوسته تاریخ و خانواده بازمانده آنان مسیر «سالار شهیدان» را  پی گرفتند و یاد و نام و نماد آن حضرت بودند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها