کد خبر: ۳۹۵۸۷۱
زمان انتشار: ۱۲:۳۹     ۱۷ مهر ۱۳۹۵
گفتاری از آیت الله اراکی درباره مبانی نظری عزاداری در اسلام:
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی معتقد است: عزاداری‌های سیدالشهداء (ع) مجرایی است و این انرژی محرک تاریخ، جامعه را به حرکت درمیآورد. این سه ویژگی، جنبش‌زا بودن، ستیزه‌گری با ظلم، و از پا ننشستن، برای این است که آن جامعه خلیفةاللهی تحقق پیدا کند. این است معنای قیام امام زمان ‌(ع) با یالثارات الحسین.
به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آیت‌ا... محسن اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در گفتارهایی به تبیین مبانی نظری عزاداری در اسلام از منظر تمدنی، فقهی، علم الاجتماع اسلامی و فلسفه تاریخ پرداخته اند که متن آن در ادامه می آید.

مقدمه:

«لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِیراً» (أحزاب: 21).

عزاداری سیدالشهداء (ع) و تعظیم شعائر حسینی از مهمترین و اساسیترین مقولههای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. بحث در این زمینه دامنه گستردهای دارد که در اینجا، فقط برای روشنی دامنه بحث و بازکردن راه تحقیق و پژوهش در این عرصه و نه برای اشباع آن، از چند زاویه به آن می‌پردازیم.

عزاداری سیدالشهداء (ع) را از چهار بُعد می‌توان بررسی کرد که در اینجا به‌اختصار آن‌ها را بیان می‌کنیم:

1. علم‌الاجتماع اسلامی
2. فلسفه تاریخ (فلسفه اسلامی تاریخ)
3. عزاداری و بنیادهای تمدن اسلامی
4. منظر فقهی.

1. علم‌الاجتماع اسلامی

بُعد اول در عزاداری سیدالشهداء (ع)، علم‌الاجتماع اسلامی بودن آن است. وقتی میگوییم علم‌الاجتماع، اسلامی است یعنی مدعی آن هستیم و باید با دلیل و برهان این ادعا را اثبات کنیم.

ما علم‌الاجتماع اسلامی داریم؛ یعنی منابع دینی ما (قرآن و سنت) تحلیلی از هویت و شخصیت افراد جامعه و قوانین کلی حاکم بر آن دارد که این تحلیل صددرصد اسلامی و دینی است. وقتی قرآن کریم میگوید: «یوْمَ نَدْعُو کلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ...» (اسراء: 71) پس روز جزا روزی است که در آن، خبری از مجاز و اعتبار نیست و آنچه هست، حقیقت است. «... فَلاَ أَنْسَابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ وَ لاَ یتَسَاءَلُونَ» (مؤمنون: 101) و شخصیت افراد بر مبنای نام‌گذاریها و هویتهای اعتباری نیست و این هویت، اعتباری است که ما به خودمان میدهیم. وقتی میخواهیم کسی را معرفی کنیم میگوییم فلانی فامیلی‌اش فلان، نامش فلان و پدرش فلان که این نوع معرفی، معرفی اعتباری است و معرفی هویت حقیقی شخص نیست. ممکن است دو نفر نام متشابه داشته باشند یا دو برادر دوقلو با هم به دنیا آمده و در شرایط مساوی زندگی کرده باشند، اما هویت آن‌ها متنافی، متناقض و متضاد باشد، هرچند در شخصیت اعتباری خیلی به هم نزدیک‌اند ولی شخصیت حقیقی آنها متضاد است.

اهمیت امام در علم‌الاجتماع اسلامی

در قرآن کریم، که اصل اجتماعی علم‌الاجتماع، اسلامی است، جامعهشناسی اسلامی میگوید آنچه هویت انسانها را مشخص می‌کند و نماد حقیقی هویت آنها است، امامی است که انسانها او را به رهبری میپذیرند و از فرمانش تبعیت میکنند؛ یعنی اراده خودشان را در رفتارهای اختیاری، تابع فرمان او قرار میدهند. بنابراین، رفتارهای انتخابی و اختیاری، شخصیت فرد را می‌سازند: «وَ کلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ کتَاباً یلْقَاهُ مَنْشُوراً» (اسراء: 13)؛ «اقْرَأْ کتَابَک کفَی بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسِیباً» (اسراء: 14). این دو آیه اشاره به همین دارد که آنچه هویت انسان را میسازد، رفتارهای اختیاری او است. طائر یعنی صادر؛ می‌گوید آنچه را از هر انسانی صادر میشود به گردنش میآویزیم؛ این رفتارها از انسان جداشدنی نیست و کتاب شخصیت انسان با این رفتارها نوشته میشود؛ «وَ نُخْرِجُ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ کتَاباً یلْقَاهُ مَنْشُوراً» «اقْرَأْ کتَابَک ...» چرا به قاری قرآن میگویند اقرأ و ارقع؟ چون اگر آیاتی را که میخواند از روی فهم و تدبر باشد با این کار شخصیت خود را میسازد. بنابراین، پایههای رفیع شخصیت او بر اساس آیههای قرآنی است که خوانده است، نه بر اساس آیاتی که در قرآن کریم وجود دارد اما بعضی این روایت را درست نمیفهمند که خواندن قرآن از روی فهم و تدبر ملاک است. وقتی انسان قرآن می‌خواند رفتارهایش بوی قرآن میگیرد و با این قرائت شخصیت او رشد میکند که این هویت حقیقی او است.

چگونگی ساخته شدن هویت حقیقی انسان

حال این پرسش مطرح می‌شود که این هویت حقیقی انسان چگونه ساخته میشود. انسان هر رفتاری را که انجام میدهد، با یک دستور انجام میدهد؛ یعنی به خودش میگوید: بکن؛ و بعد اعضا، آن رفتار را انجام میدهند. این دستور از یک جا سرچشمه میگیرد، انسان مؤمن دستورش را از امام نور میگیرد و انسان غیرمؤمن از امام نار. قرآن کریم درباره امام نار می‌گوید: «إِلَی فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ» (هود: 97)؛ پیروان فرعون از دستور چه کسی پیروی کردند و نتیجه چه شد؟ این شد که هویت اینها شد دنباله فرعون؛ و وقتی فرعون به دوزخ رفت آنها را به دنبال خود کشید. این یک حقیقت علمالاجتماعی مهم است. ما در روایات هم داریم که مؤمنان در روز قیامت نامشان یا محمد است یا علی. چرا؟ چون زندگی و شخصیت‌شان را با تبعیت از محمد (ص) و علی (ع)  ساختهاند و از آن‌ها دستور و مایه گرفتهاند. انرژی رفتاری‌ای که آنها را تأمین کرده، دستور محمد (ص) و علی (ع) است. بنابراین، شخصیت آنها نمادی از شخصیت ایشان شده و روز قیامت که میخواهند فراخوانی کنند به اسم اشخاص در این دنیا کاری ندارند و فقط میگویند: علی بیاید، همه علویها بیایند. این نیز یکی از حقایق علمالاجتماع اسلامی است که حقیقت بسیار مهمی است. امام، جامعه را میسازد و هویت اجتماعی بر مبنای این امام الهی شکل میگیرد؛ همان‌طور که اگر امام، امام نار باشد به قول روایات، یک هویت اجتماعی وارونه و منکوس به واسطه تبعیت از امام نار به وجود می‌آید. سخن در این عرصه فراوان است و فقط خواستم اشاره‌ای کنم که وقتی میگوییم علم‌الاجتماع اسلامی به حقیقتی ژرف نظر داریم و این بابی از ابواب علم اسلامی است که هنوز آنچنان که باید فتح نشده است. خب این یک علمالاجتماع اسلامی است و ما عزاداری سیدالشهداء (ع) را از این زاویه بررسی می‌کنیم. بر مبنای یکی از اصول علمالاجتماع اسلامی، هویت جامعه اسلامی هویت واحدی است و بحثی که مطرح کردم نیز اشاره به همین مطلب است. یعنی هویت جامعه اسلامی، هویت محمد (ص) است؛ هویت علوی و فاطمی است؛ هویت مهدوی است.

بنابراین، شما بر مبنای این نگاه میتوانید روایات فراوانی را که از ائمه هدی (ع) درباره فراخوانی کمک به ایشان صادر شده خوب بفهمید. اینکه حضرت علی (ع) میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ لِکلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِی‌ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ أَلَا وَ إِنَّکمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِک وَ لَکنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» (نهج‌البلاغه، ص358). اعینونی یعنی چه؟ من و شما چه کمکی به امیرالمؤمنین (ع) میتوانیم بکنیم؟ اجتهاد و تلاش، ورع و تقوای ما و راست‌گویی و راست‌رفتاری ما چه کمکی به ایشان میکند؟ اگر ما علم‌الاجتماع اسلامی و هویت واحد اجتماعی را نفهمیم، نمیتوانیم به این کمک توجه کافی داشته باشیم اما اگر فهمیدیم که هویت علوی هویتی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم در نتیجه تبعیت از امیرالمؤمنین (ع) در وجود ما پخش میشود آن وقت ارتباط ما با امیرالمؤمنین (ع) ارتباطی قراردادی نیست بلکه ارتباطی حقیقی است. البته از ارتباط قراردادی شروع میشود و آغازش قرارداد است اما وقتی میگوییم: «أشهد أنّ علیا ولی الله» وقتی به این أشهد عمل کردیم از آن به بعد این ارتباط حقیقی بین امام و مأموم به وجود میآید. جامعهای به وجود می‌آید که تکتک افراد آن یک علی در مرتبه خودشان هستند.

محمدی‌بودن، هویت حقیقی جامعه اسلامی

پس در علم‌الاجتماع اسلامی نگرش به جامعه با نگاههای دیگر متفاوت است. بر مبنای علم‌الاجتماع اسلامی اگر واقعاً «أشهد أن محمدا رسولالله» ما صادقانه باشد هویت ما شخصیت رسولالله (ص) است؛ یعنی ما در درون خود یک محمد نهفته داریم. البته اگر مصداق آیات «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ، وَ لاَ تَکونُوا کالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ هُمْ لاَ یسْمَعُونَ، إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکمُ الَّذِینَ لاَ یعْقِلُونَ» «أنفال: 20-22» نباشیم. محمدی‌بودن، هویت حقیقی جامعه اسلامی است. وجود رسول اکرم (ص) حقیقتاً در نهاد افراد جامعه موج میزند و به همین علت در تفسیر آیه «الَّذِی یرَاک حِینَ تَقُومُ، وَ تَقَلُّبَک فِی السَّاجِدِینَ» (شعراء: 218 و 219) با توجه به تفاسیر متنوعی که شده است، این معنا را ترجیح میدهیم که آیه اشاره به این حقیقت دارد که وجود پیامبر اکرم (ص) به شکلی در انسانهای مؤمن تابع و سر به فرمان او جلوهگر میشود و معنای وحدت و «شیعتنا منا و سلمان منا اهل البیت» همین است. معنای اینکه گفته میشود فلان منا، فلان لیس منا و من غشنا لیس منا همین است. این است معنای این «منا» ها و این «لیس منا» ها؛ اینها معنا دارد: «لیس منی» های روایات، «ان فلان منی» و «ان فلانا منا». همه این روایات در سایه این نگاه فهمیده میشود.

عزاداری سیدالشهداء از منظر علم‌الاجتماع اسلامی

تا اینجا مقدمه بحث بود. گفتیم میخواهیم عزاداری سیدالشهداء (ع) را از نگاه علم‌الاجتماع اسلامی بررسی کنیم. همان روز آغازی که سیدالشهداء (ع) پا به عرصه وجود گذاشت اولین کسی که در جامعه اسلامی بر سیدالشهداء (ع) گریست، وجود مقدس رسول اکرم (ص) بود. اولین اشکی که در جامعه اسلامی ریخته شد اشک ایشان بود. پیامبر گریست و این گریستن رسولاکرم (ص) ادامه داشت.
در روایتی از مسند احمد ابن حنبل، امام معروف اهل سنت، آمده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیدٍ، حَدَّثَنَا شُرَحْبِیلُ بْنُ مُدْرِک، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُجَی، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّهُ سَارَ مَعَ عَلِی، وَکانَ صَاحِبَ مِطْهَرَتِهِ، فَلَمَّا حَاذَی نِینَوَی وَهُوَ مُنْطَلِقٌ إِلَی صِفِّینَ، فَنَادَی عَلِی: اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللهِ، اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللهِ، بِشَطِّ الْفُرَاتِ قُلْتُ: وَمَاذَا قَالَ؟، دَخَلْتُ عَلَی النَّبِی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ یوْمٍ وَعَینَاهُ تَفِیضَانِ، قُلْتُ: یا نَبِی اللهِ، أَغْضَبَک أَحَدٌ، مَا شَأْنُ عَینَیک تَفِیضَانِ؟ قَالَ: بَلْ قَامَ مِنْ عِنْدِی جِبْرِیلُ قَبْلُ، فَحَدَّثَنِی أَنَّ الْحُسَینَ یقْتَلُ بِشَطِّ الْفُرَاتِ. قَالَ: فَقَالَ: هَلْ لَک إِلَی أَنْ أُشِمَّک مِنْ تُرْبَتِهِ؟ قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. فَمَدَّ یدَهُ، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِیهَا، فَلَمْ أَمْلِک عَینَی أَنْ فَاضَتَا» . احمد بن حنبل در مسندش گفته است که همراه علی میرفت و ظرف آب حضرت را همراه داشت. وقتی به نینوا رسید - در حالی که به صفین میرفت- صدا زد که «ای اباعبدالله! در شط فرات صبر کن» (معلوم نیست که سیدالشهداء (ع) در آن نزدیکی بود یا نه، اما این ندا در گوش تاریخ است). گفتم این چه معنا دارد؟ فرمودند: به نزد رسول خدا (ص) رفتم و حال آنکه دو چشم ایشان (مانند چشمه) میجوشید. گفتم: «یا رسول‌الله! آیا کسی شما را ناراحت کرده و به خشم آورده؟». به من فرمودند که چند لحظه قبل از تو جبرئیل در کنار من ایستاد و گفت: «حسین در کنار شط فرات کشته میشود» و گفت: «آیا میخواهی که بوی تربت وی را احساس کنی؟». گفتم: «آری». کفی از خاک وی را گرفته به من داد. پس نتوانستم جلوی اشک چشم خود را بگیرم.

این مربوط به دهها سال قبل از واقعه عاشورا است که هم در منابع اهل سنت و هم منابع شیعه آمده است. بنده در مقام تفصیل نیستم تا هرچه روایت هست بازگو کنم. در این زمینه روایت بسیار داریم. روایت دیگری هم هست، که مربوط به منابع اهل سنت است و در منابع متعدد ایشان آمده؛ و معلوم می‌شود این غم، غمی همیشگی برای رسول اکرم (ص) بوده؛ یعنی غم یک لحظه و دو لحظه نبوده است.
روزی رسول اکرم (ص) در مسجد مدینه نشسته بود و اصحاب دور حضرت حلقه زده بودند. جمعی از نوجوانان بنیهاشم، که هم زیبارو و بانشاط بودند و هم اهل ایمان و تقوا، با هم وارد مسجد شدند. وقتی عده‌ای نوجوان با هم جمع میشوند منظره‌ای پرجاذبه و نشاطآور به وجود میآید و هر کسی چنین جمعی را ببیند باید غم از دلش برود، اما در روایت است که تا چشم حضرت به جمع بنیهاشم افتاد که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) جزء اینها بودند یک‌دفعه رنگ و روی حضرت پرید و غم ایشان را فرا گرفت و اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد. کسانی که در حلقه رسولالله نشسته بودند تعجب کردند که چه شده است. با عبارتی قریب به این مضمون پرسیدند: «ما زلنا نرا فی وجهک شیء مکره یا رسول الله»؛ «مدتی است بر چهره شما سایه غمی میبینیم. این سایه غم از چیست؟ اکنون هم تا چشمتان بر بنیهاشم افتاد این چنین گریستید!». حضرت فرمودند روزگاری بر اهل بیت میرسد که میکشند و آواره میکنند. رسول اکرم (ص) روضه سیدالشهداء (ع) و اهل بیت ایشان را در همین حدیث خوانده است.

نکته اصلی سخن این است که هویت ما هویت محمدی و هویت واحد است و نماد آن رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) هستند. اگر با منطق اهل سنت بخواهیم صحبت کنیم، که دست‌کم رسولالله (ص) را قبول دارند، رسول اکرم (ص) کسی است که میفرماید: «عَن النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ: مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ؛ إِذَا اشْتَکی مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَی لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّی».  باز هم این روایت مربوط به علم‌الاجتماع اسلامی است که مسلمانان مثل یک پیکرند و اگر بخشی از آن آزار دید بخش دیگر بیاعتنا نخواهد ماند؛ او هم در آزار با او شریک میشود؛ دردش میآید؛ چنانکه در روایت داریم اگر مؤمنی آزار ببیند مؤمن دیگر آزرده میشود؛ حقیقتاً هم آزرده میشود نه اینکه به زبان بگوید من آزرده شدم. گاهی این درد واقعاً به دیگری منتقل میشود.

در روایت دیگری داریم که کسی خدمت امام صادق (ع) آمد و گفت: «بعضی روزها غمی در دل پیدا میکنم، هر چه هم تفتیش و جست‌وجو میکنم سببی بر این غم نمیبینم». حضرت میفرماید: «سبب این غم این است که مؤمنی در جایی آزار میبیند و آزردگی آن مؤمن به دل تو مینشیند. اگر دل صاف و لطیف شد این احساس منتقل میشود». اینها بر مبنای علم‌الاجتماع اسلامی تفسیرپذیر است که وقتی مؤمنی آزار ببیند مؤمن دیگر چنین احساس آزردگی میکند. حال فرض کنید جامعه‌ای آزار ببیند.

رسول اکرم (ص) از آنچه در کربلا رخ داده آزرده‌دل است که این آزردگی، امروز هم هست. زیرا رسول اکرم (ص) زنده است، البته نه به معنای حیات مادی و خاکی این‌دنیایی. اینهایی که حیات انسان را به این دنیای خاکی محدود میکنند حقیقت حیات را نفهمیدهاند. بعضی وهابیان میخواهند بگویند انسان اگر مرد خاک میشود و این همان حرفی است که خدا میگوید. دهریون هم این حرف را میزنند که وقتی از بین میرویم هیچ چیزی نمیشویم. خب حال اگر اینها مرده باشند و خاک محض شده باشند و هیچ روحی نداشته باشند پس ما به چه کسی سلام می‌دهیم؟ اینها حیات دارند، حیاتی که سلام ما را میشنوند، دعای ما به آنها میرسد و آنها برای ما دعا می‌کنند.

آیا رسول اکرم (ص)، که خیر البشر است، حیات ندارد؟! حیات دارد، این آزردگی که در روایتها، از جمله روایت اهل سنت و در روایات ما هم فراوان آمده، بر دل رسول اکرم (ص) نشسته است. آن وقت دل ما آزرده نباشد؟! چشم ما گریان نباشد؟! بر اساس علم‌الاجتماع اسلامی کسی نمیتواند مسلمان و بخشی از جامعه ایمانی رسول‌الهی باشد و در دلش احساس آزردگی و احساس غم نکند، بلکه باید در ظاهر هم این احساس غم را نشان دهد، آنچنان که امیرالمؤمنین (ع) و رسولالله طبق این روایت این احساس غم را با ریختن اشک نشان دادند. حال اگر این احساس غم را به شکل دیگری نشان دهیم، البته به شکل مشروع، می‌شود عزاداری. عزاداری چیزی جز نشان‌دادن این احساس غم نیست. از دیدگاه علمالاجتماع اسلامی این یک ضرورت و یک قانون است. ما نمیتوانیم بخشی از جامعه رسول‌الهی باشیم و از این غم و از این هماهنگی با رسول اکرم (ص) جدا باشیم، ممکن نیست.

2. فلسفه تاریخ

عزاداری از دیدگاه فلسفه تاریخ، آن هم فلسفه اسلامی تاریخ، یعنی معتقدیم تاریخ در جایی آغاز شده و در جایی پایان خواهد یافت. ما معتقد به پایان تاریخ در این دنیا هستیم. ما معتقدیم تاریخ آغازی داشته و انجامی دارد. از این آغاز تا به آن انجام یک خط سیر قانونی وجود دارد که این آغاز را به آن انجام متصل میکند.

آغاز و انجام تاریخ: جامعه خلیفة‌اللهی

تاریخ بشر آغازی دارد. آغاز تاریخ بشر «انی جاعل فی الارض خلیفة» است؛ از این جعل الخلیفة شروع شده است؛ این آغاز تاریخ است. یعنی اینکه هیچ‌گاه تاریخ و جامعه بشر، روی کره زمین بدون دولت نبوده و پیدایش بشر همراه با پیدایش حاکم و دولت بر روی زمین بوده است.  چون آن بشر نخستین خلیفه بود. خلیفه چه کسی؟ خلیفه مَلِک، کدام ملک؟ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِک النَّاسِ» (ناس: 1 و 2)؛ خدا مَلک است، فرمانروا است، صاحب ملک است؛ «یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِک الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ» (جمعه: 1)؛ بشر خلیفه ملکه و خلیفه فرمانروا است؛ یعنی فرمانروای دست دوم است. پس از همان ابتدا، جامعه بشر با دولت آغاز شده و این خلافت آغازین که خلافت فردی است، به کجا منتهی می‌شود؟ به خلافتی اجتماعی منتهی می‌شود؛ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ» (نور: 55). این جامعه خلیفةاللهی را چه کسی تأسیس می‌کند؟ وجود مقدس مهدی آل محمد صلوات الله و سلامه علیه. کار بزرگی که امام زمان می‌کند این است که جامعه خلیفةاللهی روی کره زمین ایجاد می‌کند. جامعه‌ای که به دستور خدا عمل می‌کند؛ یعنی سیستم آن سیستم عمل به دستورهای الهی است. الان جمهوری اسلامی داریم اما هنوز سیستم ما سیستم عمل به احکام الهی نیست؛ احکام الهی را عمل می‌کنیم اما با اراده‌های فردی؛ به همین علت رئیس‌جمهوری می‌آید و به گونه‌ای عمل می‌کند و رئیس‌جمهور دیگری می‌آید و به گونه دیگری عمل می‌کند؛ مسئول اداره‌ای به گونه‌ای عمل می‌کند و مسئول دیگر به گونه‌ای دیگر. معنای این چیست؟ معنایش این است که ما سیستم نداریم؛ سیستم عمل نمی‌کند، بلکه فرد عمل می‌کند. یکی از امتیازاتی که غربی‌ها نسبت به ما دارند این است که آن‌ها سیستم دارند؛ سیستم‌شان غلط، تباه‌کننده و فسادآور است اما سیستم است.

ما هنوز به جایی نرسیدیم که نظام اسلامی را تبدیل به سیستم کنیم. اگر سیستماتیک عمل کنیم با تغییر رییس‌جمهور هیچ تغییری در آن نظامی که حکومت می‌کند به وجود نمی‌آید. هیچ مهم نیست اوباما باشد یا بوش. در جامعه مهدوی اصلاً سیستم، سیستم فرمانبر خدا می‌شود. یعنی به طور خودکار، البته نه بی‌اختیار، اراده‌ها به طور طبیعی و هماهنگ تسلیم فرمان خدا می‌شود. انتظار این است که ما چنین سیستمی را در محدوده جامعه کوچک خودمان فراهم کنیم تا این مقدمه آن جامعه فراگیر شود. امروز مهم‌ترین وظیفه شما طلبه‌های جوان این است که تلاش کنید و آینده جامعه اسلامی‌مان را به این سمت هدایت کنید تا به‌تدریج عدل اسلامی سیستم حاکم بر همه نظام کشور بشود که دیگر فرق نکند چه کسی بیاید و چه کسی برود. سیستم، سیستم عادلانه است.

ویژگی‌های جامعه خلیفة‌اللهی

بر اساس فلسفه تاریخ اسلامی باید این جامعه بشری به آن جامعه خلیفةاللهی برسد. لازمه تحقق این هدف چیست؟ یک موتور محرک و انرژی جنبش‌زا. این انرژی سه ویژگی مهم دارد: 1. جنبشزا است؛ 2. ستیزه‌گر با ظلم و استکبار است؛ 3. از پا نمینشیند تا ظلم را از جهان ریشهکن کند.

 این انرژی را انرژی تاریخ‌ساز میگوییم. این حرف اساسی است. دلیل و برهان دارد. اگر این انرژی تاریخسازی که این سه خصلت را دارد، نباشد جامعه بشر به آن جامعه خلیفةاللهی دست نخواهد یافت. چه کسی این انرژی را تأمین میکند؟ این انرژی از چه مجرایی عمل می‌کند؟ قیام حسینی این انرژی را تأمین می‌کند. عزاداری‌های سیدالشهداء (ع) مجرایی است و این انرژی محرک تاریخ، جامعه را به حرکت درمیآورد.

این سه ویژگی، جنبش‌زا بودن، ستیزه‌گری با ظلم، و از پا ننشستن، برای این است که آن جامعه خلیفةاللهی تحقق پیدا کند. این است معنای قیام امام زمان ‌(ع) با یالثارات الحسین. این یا لثارات البته معنایش این نیست که فقط به زبان یا لثارات میگویند؛ نه این اشاره به حقیقتی تکوینی است؛ اشاره به این است که امام زمان (ع) منتقم خون امام حسین (ع) است. منتقم خون حسین (ع) است یعنی چه؟ منتقم خون امام حسین (ع) بودن فقط به این معنا نیست که وقتی حضرت قیام میکند، مثلاً بفرماید که من منتقمم و فقط ادعایی بکند؛ نه انتقام نتیجه و محصول قیام حضرت است. ارتباط انتقام با آن کانون انرژیزا و معدن انرژی‌آفرین همچون رابطه علت و معلول است. آن قیام سیدالشهداء (ع) و خون حسینی کانون تولید این انرژی شده است. این انرژی از کار نمیافتد و از پا نمینشیند تا جامعه بشر را به آن جامعه خلیفةاللهی برساند؛ «ان لقتل الحسین (ع) فی قلوب المؤمنین حرارة لا تبرد ابداً»؛ این حرارت همان انرژی است؛ آن انرژی جنبشآفرین، حرکتزا و حیاتآفرین با آن سه ویژگی که گفتیم.

این هم نقش عزاداری‌ها و مبانی نظری آن از دیدگاه یا از زاویه فلسفه تاریخی که حرف و شعار نیست و واقعاً نظریه است.

3. عزاداری و بنیادهای تمدن اسلامی

تمدن و منظومه ارزش

عزاداریها تمدن‌ساز هستند؛ یعنی جامعه‌ای نوین با ارزشهای ویژه می‌سازند. چه چیزی جامعه یا تمدن را میسازد؟ اساس تمدن، فرهنگ، و اساس فرهنگ، نظام ارزشها است و نظام عبارت است از خوب‌ها و بدها. قیام حسینی، منظومه‌ای ارزشی به دست میدهد. شما که میخواهید در دهه محرم بحث کنید یکی از مقولههای خوب بحث همین است که منظومه ارزشی قیام سیدالشهداء (ع) را بررسی کنید که چه چیزهایی در قیام ایشان به عنوان «خوب» و چه چیزهایی به عنوان «بد» معرفی شده است؟ اینها منظومه است؛ منظومه تمام‌عیار ارزشی. در خطبه‌ها و نامههای سیدالشهداء (ع)، در گفتارها و رفتارهای حضرت و اصحاب و اهل بیت ایشان؛ از کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد منظومه‌ای گسترده و ارزشی جلوهگر میشود. یکی از مقولههای این نظام یا منظومه ارزشی این است که باید در مبارزه با بدی تا آخرین قطره خون مبارزه کرد و فداکردن همه چیز برای از بین بردن ظلم در جامعه، ارزشمند است حتی اگر خون سیدالشهداء (ع) باشد.
اکنون گاهی بحثی مطرح میشود و بعضیها میگویند شما به چه قیمتی این همه درباره انرژی هسته‌ای ایستادگی میکنید. لابد این حرفها را در روزنامهها و رسانهها شنیده‌اید. اگر بخواهیم این حرف را تحلیل کنیم یعنی ایستادگی در برابر ظلم و استکبار با هر قیمتی شایسته نیست. مگر میشود مدتی با چند شعار ایستادگی کنیم اما زمانی که این ایستادگی به دادن مال رسید عقب‌نشینی کنیم و تحمل محاصره را نداشته باشیم؟ اگر بنا است در برابر استکبار بایستیم باید بهایی بپردازیم که این بها عبارت است از محاصره. در اینجا است که باید بگوییم بیرون‌رفتن از محاصره به چه قیمتی. به بهای اینکه حاکمیت استکبار را بر خودمان بپذیریم؟! بگوییم: آقای آمریکا! تو آقای ما. ما دست به سینه در برابر شما هستیم و هر چه بفرمایید مطیعیم. چرا؟ چون اگر این کار را نکنیم، گرسنه میمانیم. این معنایش چیست؟ معنایش این است که برای ستیز در برابر آمریکا نباید بهای چندانی پرداخت.

اگر بخواهیم با این مقوله وارد تحلیل صحنه کربلا شویم، باید این‌طور بگوییم: یا سیدالشهداء (ع)! قربانت بروم! با یزید جنگ کردی؟ در برابرش ایستادی؟ اما به چه قیمتی؟ اگر دیدید آمریکا سمبهاش پرزور است برابرش تسلیم شوید، دست به سینه در برابرش بایستید، بگویید امام حسین (ع) هم باید در برابر یزید تسلیم میشد؛ به جای این همه خون‌دادن که از همه این خونها شریفتر، پاکتر و پرارزش‌تر خون خود سیدالشهداء (ع) است. واقعه کربلا منظومه‌ای ارزشی است. منظومهای که یکی از پایههایش ایستادگی در برابر ظلم و استکبار است، به هر قیمتی که شد. به قول حضرت امام (ره) در یکی از سخنرانی‌ها یا نوشتههایشان میفرمایند: «ولو بلغ ما بلغ»، این تعبیر امام است. ما می‌ایستیم، هر چه بادا باد.

«ما می‌ایستیم» این منظومه‌ای ارزشی است که تمدن به دنبال دارد؛ تمدنی که مبنای‌ آن فرهنگ، اقتصاد، سیاست و آموزش و پرورش مقاومتی است. این جامعه مقاوم یک تمدن است. این فرهنگ مقاومت، پایه تمدن مقاومتی است و این تمدن مقاومتی جلوههای مختلفی دارد که عبارت‌اند از: اقتصاد و فرهنگ مقاومتی، ارتش و سپاه مقاومتی، بسیج و نیروی رزمنده مقاومتی.

در بعد سوم به طور خلاصه میگوییم این عزاداریها تبیین منظومه ارزشی نوین سیدالشهدایی است. لذا این عزاداریها تمدنساز هستند بشرطها و شروطها، که درست بر پا شوند تا تمدن حسینی یا همان منظومه ارزشهای سیدالشهدایی را به‌خوبی تبیین و در جامعه ریشهدار کنند.

4. منظر فقهی

مبنای فقهی عزاداریها چیست؟ این بحث هم دامنه گستردهای دارد که در اینجا فقط از دو زاویه به آن میپردازیم:

 1. تأسی؛ 2. مواسات.

تأسی

بر مبنای آیه شریفهای که در ابتدا تلاوت کردم: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِیراً» (أحزاب: 21)، بنا بر دستور خدا، رسول الله (ص) اسوه حسنه ما است که باید به ایشان تأسی کنیم. تأسی یعنی پیروی از رسولالله (ص) و آنچه ایشان انجام میداده است. رسول الله (ص) قطعاً بر اساس مسلمات سنت خود بر سیدالشهداء (ع) عزاداری می‌کند.
عزاداری چیست؟ نشان‌دادن حزن بر سیدالشهداء (ع) و شهدای دیگر. بهترین جلوههای نشان‌دادن این حزن، همین گریستن و همین سیاه‌پوشیها است. لباس سیاه میپوشیم، تکیهها و مساجدمان را سیاه‌پوش میکنیم، علمهای سیاه‌پوش برمیداریم، به خیابانها میآییم، شعار میدهیم، سینه میزنیم، همه اینها عرفاً نمادهای عزاداری تلقی میشود و به نحوی تأسی به رسولالله (ص) در اظهار حزن است.
اصل عزاداری به تعبیر عربی چیست؟ «اظهار الحزن علی الحسین سلام الله تعالی علیه». این اظهار الحزن خلاصه یا تعبیر دیگری از این عزاداریها است. اولین کسی که این اظهارالحزن را شروع کرده خود رسول‌الله (ص) است و ما بر مبنای تأسی به ایشان باید اظهار حزن کنیم. در روایتی که از مسند احمد خواندیم رسول اکرم (ص) هم با گریستن و هم با شم تربت الحسین اظهار حزن کردند. محمد مهدی جواهری ( 1899-1997 م)، شاعر معروف عرب، داستان زندگی جالب و پر پیچ و خمی دارد که بعد از عمری منحرف میشود. وی طلبه بوده و پس از فوت پدرش لباس طلبگی را کنار می‌گذارد و فسق و فجور میکند و بعد از مدتها در یکی از روزهایی که به عراق می‌رود، گذرش به کربلا میافتد. چون شاعر معروفی بوده و به او اشعر الشعراء و شاعر العرب الاکبر می‌گفتند در آنجا به مناسبت جشن میلاد سیدالشهداء (ع) به او پیشنهاد میکنند که شعری برای سیدالشهداء (ع) بسراید و او شعر عجیبی می‌سراید که قسمت‌هایی از آن بر روی در حرم سیدالشهداء (ع) نوشته شده و آغاز این قصیده این است:

فِدَاءً  لمثواک  من   مَضْــجَعِ             تَنَـوَّرَ    بالأبلَـجِ     الأروَعِ

بعد به اینجا میرسد میگوید:

شَمَمْتُ  ثَرَاک   فَهَبَّ   النَّسِیمُ             نَسِیـمُ  الکرَامَـةِ مِنْ  بَلْقَـعِ

به کربلای تو آمدم و خاک تو را بوییدم و دیدم از این خاک نسیم کرامت میوزد.

و در ادامه میگوید:

وَخِلْتُ وقد طارتِ  الذکریاتُ              بِروحی  إلی   عَالَـمٍ   أرْفَـعِ

کأنَّ   یدَاً  مِنْ   وَرَاءِ  الضَّرِیحِ             حمراءَ «مَبْتُـورَةَ  الاصْبَـعِ»

آمدم دور قبر تو طواف کردم، احساس کردم که گویا دستی از درون این قبر به جهان دراز شده، منتها این دست، دست خونین انگشت بریدهای است که جهان را به کرامت و عدل فرا میخواند.

بعد ادامه می‌دهد: از تو دین را شناختم، به وحی و قرآن ایمان آوردم، به رسول اکرم (ص) و علی (ع) ایمان آوردم، به فاطمه (ع) ایمان آوردم.

«شَمَمْتُ  ثَرَاک ...»؛ بوییدن خاک سیدالشهداء (ع) چنین اثری دارد که حضرت رسول (ص) طبق این روایت به امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «می‌خواهی از این خاک ببویی؟». اینها سنت رسول اکرم (ص) است. تأسی به این سنت فرض است یا استحباب مؤکد؟ ما معتقدیم فرض است. در سنت ما هم مواسات وجود دارد و هم تأسّی. تأسّی یعنی چه؟ یعنی پیروی، اسوه قراردادن. خب رسول اکرم (ص) برای سیدالشهداء (ع) عزاداری میکردند، ما هم به حضرت تأسی میکنیم.

مواسات

مواسات یعنی همدردی، و این از نتایج آن هویت واحد جامعه اسلامی است که گفتیم. رسول اکرم (ص) دلش سوخت و این سوز دل ایشان همچنان ادامه دارد. امیرالمؤمنین (ع) نیز بر شهدای کربلا گریست و ما میخواهیم با آنان همدردی کنیم. صدیقه کبری (ع) نیز بر غم سیدالشهداء (ع) گریست. لذا آن شاعر عرب، دعبل به حضرت زهرا (ع) خطاب میکند:

 افاطم لو خلت الحسین مجدلاً              و قدمات عطشاناً بشط الفرات

و اذن للطمت الخد فاطم بعده                و اجریدت دمع العین فی الوجنات

ما میخواهیم با صدیقه زهرا (ع) مواسات و همدردی کنیم. همدردی با رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) مقتضای ایمان و حب ائمه (ع) است. در روایت متواتر داریم که «لَا یؤْمِنُ أَحَدُکمْ حَتَّی أَکونَ أَحَبَّ إِلَیهِ من نفسه وَ وَلَدِهِ والناس أجمعین»؛ این روایتی است که هم بخاری و هم مسلم روایت کرده‌اند و هم سایر محدثان اهلسنت، چه رسد به محدثان شیعه. روایت دیگری چنین است: «لایؤمن احدکم حتی أکون احبّ الیه من ولده ومن نفسه و أهلی احب الیه من اهله من الناس أجمعین»؛ «کسی ایمان نمی‌آورد مگر اینکه من برای او محبوب‌تر از همه مردم حتی از خودش به خودش باشم و اهل بیت من برای او محبوب‌تر از اهل بیت خودش باشد». اگر به فردی از اهل بیت کسی چنین مصیبتی وارد شود آیا غمگین نمی‌شود؟ اظهار حزن نمی‌کند؟ این از باب مساوات و همدردی است و ابواب دیگری هم دارد. در پایان این روایت را ذکر می‌کنم که هم حسن ختام باشد و هم روشن شود که چه ابعاد گسترده‌ای در روایات ما هم برای عزاداری و هم برای زیارت سیدالشهداء (ع)، مخصوصاً پیاده‌رفتن به زیارت ایشان، وجود دارد.

و اما روایت: عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): فَقِیلَ لِی ادْخُلْ- فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِی مُصَلَّاهُ- فَجَلَسْتُ حَتَّی قَضَی صَلَاتَهُ- فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ ینَاجِی رَبَّهُ وَ هُوَ یقُولُ- یا مَنْ خَصَّنَا بِالْکرَامَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیةِ- وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَی وَ مَا بَقِی- وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَینَا اغْفِرْ لِی- وَ لِإِخْوَانِی وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی الْحُسَینِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ- الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ- رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَک فِی صِلَتِنَا - وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیک صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ- وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیظاً أَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا - أَرَادُوا بِذَلِک رِضَاک فَکافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ- وَ اکلَأْهُمْ بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ- وَاخْلُفْ عَلَی أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ- الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ- وَ اصْحَبْهُمْ وَ اکفِهِمْ شَرَّ کلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ - وَ کلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِک أَوْ شَدِیدٍ - وَ شَرَّ شَیاطِینِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ- وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْک فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ - وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَی أَبْنَائِهِمْ «1» وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَیهِمْ خُرُوجَهُمْ- فَلَمْ ینْهَهُمْ ذَلِک عَنِ الشُّخُوصِ «2» إِلَینَا - وَ خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَی مَنْ خَالَفَنَا - فَارْحَمْ تِلْک الْوُجُوهَ الَّتِی قَدْ غَیرَتْهَا الشَّمْسُ - وَارْحَمْ تِلْک الْخُدُودَ- الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَی حُفْرَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)- وَارْحَمْ تِلْک الْأَعْینَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا - وَارْحَمْ تِلْک الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَاحْتَرَقَتْ لَنَا- وَارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِی کانَتْ لَنَا- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُک تِلْک الْأَنْفُسَ - وَ تِلْک الْأَبْدَانَ حَتَّی تُوَافِیهُمْ «3» عَلَی الْحَوْضِ یوْمَ الْعَطَشِ- فَمَا زَالَ وَ هُوَ سَاجِدٌ یدْعُو «4» بِهَذَا الدُّعَاءِ - فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک - لَوْ أَنَّ هَذَا الَّذِی سَمِعْتُ مِنْک کانَ لِمَنْ لَا یعْرِفُ اللَّهَ - لَظَنَنْتُ أَنَّ النَّارَ لَا تَطْعَمُ مِنْهُ شَیئاً - وَ اللَّهِ لَقَدْ تَمَنَّیتُ أَنِّی کنْتُ زُرْتُهُ وَ لَمْ أَحُجَّ - فَقَالَ لِی مَا أَقْرَبَک مِنْهُ فَمَا الَّذِی یمْنَعُک مِنْ زِیارَتِهِ - ثُمَّ قَالَ یا مُعَاوِیةُ لِمَ تَدَعُ ذَلِک - قُلْتُ لَمْ أَدْرِ أَنَّ الْأَمْرَ یبْلُغُ هَذَا کلَّهُ - قَالَ یا مُعَاوِیةُ مَنْ یدْعُو لِزُوَّارِهِ فِی السَّمَاءِ - أَکثَرُ مِمَّنْ یدْعُو لَهُمْ فِی الْأَرْضِ «1» یا مُعَاوِیةُ لَا تَدَعْهُ - فَمَنْ تَرَکهُ رَأَی مِنَ الْحَسْرَةِ مَا یتَمَنَّی أَنَّ قَبْرَهُ کانَ عِنْدَهُ - أَ مَا تُحِبُّ أَنْ یرَی اللَّهُ شَخْصَک وَ سَوَادَک- فِیمَنْ یدْعُو لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِی وَ فَاطِمَةُ وَ الْأَئِمَّةُ (ع) - أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکونَ غَداً - مِمَّنْ ینْقَلِبُ بِالْمَغْفِرَةِ لِمَا مَضَی - وَ یغْفَرُ لَهُ ذُنُوبُ سَبْعِینَ سَنَةً - أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکونَ غَداً مِمَّنْ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِکةُ - أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکونَ غَداً فِیمَنْ یخْرُجُ - وَ لَیسَ لَهُ ذَنْبٌ فَیتْبَعَ بِهِ - أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَکونَ غَداً مِمَّنْ یصَافِحُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) (وسائل الشیعة، ج14، ص411-413).

اجازه گرفتم خدمت امام صادق (ع) بروم. دیدم حضرت روی جانمازشان نشسته‌اند. صبر کردم تا حضرت نمازشان را به پایان رساندند. بعد از نماز شروع به مناجات با خدا کردند و این دعا را می‌خواندند: خدایا از گناهان من و برادرانم، همه شیعیان و مؤمنان و مسلمانان راستین، همچنین زائران قبر سیدالشهداء (ع) آن‌هایی که در راه ایشان مال میدهند و خودشان را خسته میکنند که به ما اظهار مودت و محبت کنند و دل رسول اکرم (ص) را با این مواسات با سیدالشهداء (ع) شاد کنند، دستور ما را اطاعت کنند، پروردگارا این‌هایی که این‌گونه عزاداری می‌کنند و به زیارت سیدالشهداء (ع) می‌روند و به ما اظهار مودت می‌کنند خودت با رضای خودت به آن‌ها پاداش بده و آن‌ها را در روز و شب نگه دار و حفظ کن.

همه این‌ها دعا برای زوار سیدالشهداء (ع) است که امام صادق (ع) کردند و امام زمان هم می‌کند. چون ائمه اطهار (ع) نفس واحده‌اند. دشمنان ما عیب می‌گیرند که چرا این شیعیان چنین می‌کنند و پیاده به زیارت سیدالشهداء (ع) می‌روند؛ این شلوغ‌کاری‌ها چیست و چرا چنین می‌کنند؟! این نقد و ایرادهای دشمنان، شیعیان را از زیارت باز نداشته است.

پروردگارا آن چهره‌هایی که زیر آفتاب به زیارت سیدالشهداء (ع) می‌آیند و آفتاب‌خورده می‌شوند، رحمتت را بر آن‌ها نازل کن. حضرت می‌فرماید: «آن گونه‌هایی که روی قبر سیدالشهداء (ع) قرار میگیرند، خدایا رحمتت را بر آن‌ها نازل کن. آن چشم‌هایی که اشکشان برای ما ریزان می‌شود رحمت کن. آن دل‌هایی که برای ما می‌سوزد، آن فریادهایی که برای ما برمی‌خیزد، خدایا من این نفس‌های عزاداران را نزد تو به ودیعت می‌گذارم». حضرت همین‌طور دعا میکرد تا به اینجا رسید: «یا معاویة ابن وهب! زیارت سیدالشهداء (ع) را رها مکن. دوست نداری تو جزء کسانی باشی که دعای رسول خدا (ص) و علی (ع) و فاطمه (ع) و ائمه (ع) شامل حالش می‌شود؟».
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها