کد خبر: ۴۴۰۱۹۴
زمان انتشار: ۱۰:۱۲     ۲۶ فروردين ۱۳۹۷

حملات نظامی روز شنبه آمریکا، انگلیس و فرانسه به حدود 10 نقطه در دو استان دمشق و حمص بیش از آنکه «اقدام مؤثر» خوانده شود، اقدامی «نمادین» نام گرفت این در حالی است که آنچه در روز گذشته صورت گرفت دقیقاً همان چیزی بود که از مدت‌ها قبل قرار بود صورت گیرد بنابراین می‌توانیم بگوئیم این اقدام نه با هدف سرنگونی دولت سوریه و نه با هدف تضعیف مؤثر نظامی آن صورت گرفته است. اما اقدام نمادین به چه معناست؟

اقدام نمادین را می‌توان دو گونه تعبیر کرد. یک بار اقدام نمادین به معنای «پیش درآمد» یک اتفاق مهم است و در واقع کشور یا کشورهایی که به اقدام نمادین دست می‌زنند، درصدد آماده‌سازی فضا برای اقدامات مهمتر آتی هستند. یک هدف دیگر اقدام نمادین این است که طرف مقابل، درخواست‌هایی که مطرح می‌شود را جدی بگیرد و از مقابل حریف کنار برود. در اینجا عملیات نمادین بخشی از تلاش یک طرف برای پذیرش مسالمت‌آمیز خواسته‌ طرف مقابل است. گاهی هم هر دو وجه معنای اقدام نمادین مد نظر قرار می‌گیرد.

ساعتی پس از پایان حمله روز شنبه، جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا که بدون تردید در تصمیم دیروز این سه کشور اثرگذار بوده است در توئیت کوتاه خود نوشت: «سوریه یک سایه است؛ هدف اصلی ایران است» کما اینکه همزمان با این توئیت، خبرنگار امنیتی «یدیعوت آحارنوت» در مطلب کوتاهی نوشت: «مقام‌های اسرائیلی حملات به سوریه را بی‌رمق و نمادین و فاقد جنبه بازدارندگی می‌دانند، با این وصف می‌توان حمله روز گذشته به سوریه را بخشی از یک طرح سیاسی به حساب آورد که مبنای آن فاصله گرفتن ایران از سوریه است کما اینکه حمله پنج روز پیش رژیم اسرائیل علیه یک فرودگاه نظامی در حمص- تی‌فور- که در آن تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران حضور داشتند براساس واداشتن ایران به خروج از سوریه صورت گرفت و تهدید دوباره اسرائیل به تکرار اقدام روز دوشنبه علیه تی‌فور، ساعتی پس از پایان عملیات روز گذشته سه قدرت نظامی غربی بر این اساس صورت گرفت و البته واضح است که خروج ایران مقدمه سیطره دوباره تروریست‌های وابسته به آمریکا، عربستان و ترکیه بر سوریه و خارج کردن پرونده‌های لبنان و فلسطین از دست ایران است و باید به این موضوع اضافه کرد که خروج ایران از سوریه، اخراج قطعی روسیه در سوریه را نیز در پی می‌آورد و این به معنای آغازی بر شکل‌دهی دوباره منطقه تحت حاکمیت آمریکاست و طبعاً در این صورت خود ایران نیز از شمول چنین منطقه‌ای خارج نخواهد بود.

اقدام دیروز آمریکا، انگلیس و فرانسه در حمله به نقاطی در دو شهر سوریه با شکست مواجه شد اما نه فقط از این جهت که این حملات نتوانست آسیب جدی به قدرت دفاعی سوریه وارد کند بلکه از این رو که ایران در مقابل این تهاجم ایستاد و رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز تصریح کرد که تا آخر در کنار مردم سوریه و در مقابل توطئه‌ها ایستاده‌ایم.

اگر سوابق اخبار مرتبط با مواجهه آمریکا و عوامل آن با موضوع «حضور ایران در منطقه» را مرور کنیم، در می‌یابیم که لااقل 10 سال است که خروج ایران از منطقه به دغدغه استراتژیک نظام سلطه تبدیل شده است. اینکه ایران نباید کاری به منطقه داشته و به درون سرزمین خود سرگرم باشد به استراتژی شناخته شده دشمنان مسلمین تبدیل شده است. در این بین گاهی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های محدود داخل ایران این استراتژی دنبال شده و در قالب شعارهایی نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و یا «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» و فتنه‌هایی نظیر فتنه 88 و گاهی در قالب برخی اظهارنظرهای رسمی داخلی که نتیجه اقتدار منطقه‌ای ایران را «زمین سوخته» معرفی می‌نماید، تجلی پیدا کرده است و می‌بینیم که جریانات انحرافی ایران  از ملی- مذهبی‌ها تا حلقه احمدی‌نژادی و تا بعضی چهره‌های کنونی دولت در این راستا فعالیت کرده‌اند. آنچه روز گذشته در سوریه روی داد را حتماً باید در جهت استراتژی ده ساله‌ای دید که جلوه‌های داخلی آن را مورد اشاره قرار دادیم. آمریکایی‌ها از زمانی که ناگزیر شدند بعد از تلفات زیاد خاک عراق را ترک کنند با پدیده بزرگی بنام نفوذ منطقه‌ای ایران مواجه گردیدند. این زمان، 2007 میلادی است که بوش با نوری‌المالکی نخست‌وزیر وقت عراق توافقنامه امنیتی را امضا کرد و متعهد شد که در فاصله 2009 تا 2011 به حضور بیش از 300 هزار نیروی نظامی خویش خاتمه دهند. درست از فردای این روز، محافل آمریکایی جرج بوش را ملامت کردند که عراق را در یک سینی طلایی تقدیم ایران کرده است. این البته واقعیت نداشت و ندارد و ایران هیچ سیطره‌ای بر عراق ندارد. آنچه واقعیت دارد ریشه‌های عمیق و دیرین فرهنگی بین دو ملت ایران و عراق و وجود منافع استراتژیک مشترک بین دو ملت است. اما به هر روی این واقعیت دارد که نظام سیاسی جدید عراق با یک درک استراتژیک از لزوم روابطی راهبردی با ایران به دوره خصومت بین بغداد با تهران نقطه پایان گذاشت.

الان آمریکا و عوامل آن و حتی کشورهایی نظیر ترکیه روی اخراج ایران از منطقه و یا تضعیف موقعیت ایران تمرکز کرده‌اند و لذا به موازات پیروزی‌هایی که جبهه مقاومت در منطقه به دست می‌آورد، فشار آمریکا  و عوامل آن به ایران و دوستان آن در منطقه فزونی می‌یابد. اقدامات تعجیلی که طی سه چهار هفته اخیر از سوی آمریکایی‌ها با تصویب قوانینی سخت‌گیرانه علیه سپاه پاسداران، از سوی اسرائیل با حمله به پایگاه هوایی تی‌فور، از سوی عربستان با متهم کردن ایران به تحویل موشک‌های بالستیک به رزمندگان مسلمان یمنی، از سوی فرانسه و انگلیس با متهم کردن ایران به تهدید امنیت منطقه صورت می‌گیرد، همه، حضور ایران در منطقه را نشانه رفته‌اند.

در واقع اعمال فشار بر ایران یک اقدام محدود علیه یکی از کشورهای موثر منطقه به حساب نمی‌آید بلکه باید آن را اقدامی در راستای تغییر استراتژیک نقشه منطقه به حساب آورد به عبارت دیگر تلاش برای کوتاه کردن دست یاری ایران در منطقه، مقدمه تلاش برای کوتاه کردن دست روسیه از پرونده‌های امنیتی نظیر مبارزه با داعش، کوتاه کردن دست حزب‌الله از مقابله با تروریزم تکفیری و تجاوزات صهیونیستی، از بین بردن دولت دمکراتیک عراق که تحت اداره اسلام‌گرایان و همسو با مرجعیت شیعه می‌باشد، از میان برداشتن مقاومت مردم یمن در برابر رژیم متجاوز سعودی و پایان دادن به هر نوع مقاومت در برابر سیاست‌ها و اقدامات ضدانسانی غرب است.

اقدام دیروز آمریکا، انگلیس و فرانسه که سابقه استعماری و تجاوزات نظامی آنان در منطقه ما طی حدود 200 سال اخیر را تداعی می‌کند، با زیر پا گذاشتن همه هنجارهای انسانی و حتی قوانینی که خود آنان به تصویب رسانده و موارد عدیده برای توجیه اقدامات به آنها استناد می‌کنند، صورت گرفت. در اقدام روز گذشته، شورای امنیت عملا برکنار شد، درخواست‌های مبتنی بر تشکیل کمیته تحقیق در مورد ادعای 7 آوریل اقدام شیمیایی علیه ساکنان شهرک «دوما»، کنار زده شدند و در این راه حتی قوانین داخلی کشورهای متجاوز نادیده گرفته شد. چرا؟ آیا اینها هزینه‌های سنگینی برای غرب به حساب نمی‌آیند؛ آیا غیر از این است که در اقدام دیروز، قدرت‌های بزرگی  غایب بودند و این به آن معناست که آنان می‌توانند در مواقع مشابه این رفتار را مستند و توجیه‌گر اقدامات مشابه خود گردانند؟ غرب دیروز هزینه‌های سنگینی را پرداخت کرد و دستاوردهای کمی را به دست آورد اما چرا؟

باید به غرب حق داد که این هزینه را پرداخت کند. نگارنده برخلاف عده‌ای که ترامپ را صرفا بی‌تجربه یا کم‌خرد و یا تاجر معرفی می‌نمایند معتقد است در این موضوع خاص مشاعر او درست‌ کار می‌کند! بله آنان برای تغییر نقشه منطقه تلاش می‌نمایند و آنچه دیروز انجام دادند فقط یک قطعه کوچک از اقداماتی است که طی حدود 10 سال گذشته انجام داده و طی ده سال آینده نیز انجام خواهند داد. اما این ماجرا یک آغاز دارد که در این روزها کمتر به آن اشاره می‌شود. نقطه آغاز این است که انقلاب اسلامی در طول 40 سال گذشته و به خصوص در دهه اخیر برای اصلاح نقشه منطقه و مدلیزه کردن منافع ملت‌ها اقدامات بزرگی را انجام داده است. الان که به منطقه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این منطقه دیگر آن منطقه دهه 1350 نیست بخش عظیمی از آن در این دوره اگرچه با جنگ‌های تحمیلی مواجه گردیده‌اند اما در عین حال از سیطره غرب رهایی یافته‌اند؛ از دریای عمان تا دریای مدیترانه اینک به قطعه‌ای تعیین‌کننده تبدیل شده و آن دسته از کشورهایی که هنوز تحت سیطره کامل غرب هستند نظیر رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی را به شدت تحت فشار امنیتی قرار داده است. تردیدی نیست که رژیم‌های مورد اشاره عامل جنگ، ویرانی و اختناق منطقه‌ای هستند رژیم صهیونیستی در این 70 سال 11 بار با ملت‌های مختلف منطقه جنگیده است و رژیم سعودی‌ عامل مستقیم یا غیرمستقیم چندین جنگ در منطقه بوده است. در عین حال این نکته را نباید فراموش کرد که این دو رژیم از نفس افتاده‌اند و شرایط به شدت سختی را پشت سر می‌گذارند. هر دو رژیم علیرغم در اختیار داشتن ثروت و سلاح زیاد از سوی گروه‌های کوچک‌تری که نه سلاح آنها و نه ثروت آنها را دارند تهدید می‌شوند و این همان «عذاب الهون» یعنی عذاب خوارکننده‌ای است که با آن مواجه بوده و راه گریزی از آن ندارند.

رژیم عربستان و رژیم صهیونیستی در این میان برای رهایی از وضعیت خوارکننده خود به دولت‌هایی چشم‌ دوخته‌اند که دیروز ساعتی پس از پایان حمله سه کشور آمریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه یک عرب  خطاب به بن‌سلمان نوشته: «اگر بن سلمان کمی از پول‌هایی که به ترامپ، ترزا می و مکرون داد به دزدان دریایی سومالی می‌داد به نتایج بهتری می‌رسید.»
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها