کد خبر: ۴۵۱۵۱۴
زمان انتشار: ۱۴:۲۷     ۲۶ دی ۱۳۹۷
یادداشت
عبدالصالح شمس اللهي
هر روز يك خبر و شايد بيشتر، هر روز يك جنجال و شايد بيشتر، هر روز يك شايعه و شايد بيشتر؛ يك روز خبر خودكشي از بالاي پل چمران در اصفهان، فردا شايعه خبر مرگ فلان شخصيت، روز ديگر داستان چندش آور آزار كودكان كار توسط مامور شهرداري و اين چرخه همچنان ادامه دارد.

چند روزي است كه بحث از فيلتر اينستاگرام نقل مجالس خبري و رسانه‌اي شده است و درست در همين زمان فيلمي در اينستاگرام پخش مي‌شود كه در آن دختر نوجواني توسط پسري شكنجه مي‌شود؛ توئيتر و شبكه‌هاي اجتماعي پر مي‌شود از اظهار نظرهاي مختلف؛ گروهي براي دختر دلسوزي مي‌كنند و پسر را به باد فحش مي‌گيرند و عده اي دختر را هرزه مي‌نامند و تقصير را به گردن او مي‌اندازند و در اين ميان عده‌اي كه مي‌خواهند اداي روشنفكر‌ها را در بياورند خانواده‌ها را مورد شماتت قرار مي‌دهند؛ در اين بين معتقدان فيلتر اينستاگرام هم ماهي خود را گرفته و از اين ماجرا به عنوان مؤيدي براي صحت تصميم فيلتر شبكه‌هاي مجازي و اينستاگرام ياد مي‌كنند.

اينكه اينستا و يا هر شبكه اجتماعي ديگر فيلتر شود و يا نه بحثي تخصصي است و براي نگارنده مهم نيست؛ اما آنچه كه مهم است اين است كه اينستاگرام و شبكه‌هاي اجتماعي مولد نيستند؛ اين‌ها فقط آئينه جامعه هستند و آئينه آنچه را در مقابل آن قرار بدهي بدون كم و كاست نشان مي‌دهد.

چه شد؟

آنچه در ميان اين هياهو‌هاي رسانه‌اي و نقد نظر‌ها مهم است اين است كه چه در مقابل اين آئينه نهاده‌ايم كه خودمان تحمل ديدنش را نداريم و حالا مجبوريم حرف از شكستن آئينه بزنم.

اتفاقي كه افتاده است اين است كه سال‌ها است مؤلفه‌هاي تاثير‌گذار در حوزه فرهنگ و اعتقادات جامعه رها شده است و اين روزها خبر مي‌رسد كه اكثر جلسات شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشكيل نمي‌شود و اين يعني باوجود فريادهاي مكرر رهبر انقلاب و هشدارهاي دلسوزان اسلام و انقلاب، فرهنگ جامعه حتي به اندازه يك جلسه هم براي مسئولان حاكم بر دستگاه هاي اجرايي اهميت ندارد.

نكته‌اي كه همه آگاهان به مسائل اجتماعي روي آن اتفاق نظر دارند اين است كه اگر تمام شبكه‌هاي اجتماعي فيلتر شود و اگر جوان سرشار از احساسات، شور و نياز عاطفي و جنسي را در اتاقي دربسته نگهداري كنيم، تا زماني كه براي تربيت او فكري نكرده‌ايم باز آش همين آش است و كاسه همين كاسه.

بگذاريد كمي دقيق‌تر به ماجرا نگاه كنيم و بعضي از نهاد‌هاي مسئول در عرصه فرهنگ‌سازي را به پاي ميز محاكمه بكشيم.

آموزش و پرورش

آموزش و پرورش از نهاد‌هاي متولّي در تربيت است؛ اما جا دارد اين سوال از اين نهاد مسئول پرسيده شود كه براي انديشه‌سازي، فرهنگ‌سازي و مرام‌سازي در جامعه چه‌كرده است؟ فرزندان ما از سن هفت سالگي حد‌اقل روزانه شش ساعت از بهترين زمان خود را در مدرسه مي‌گذارنند و اين روال تا پايان دوره دوم متوسطه ادامه دارد؛ اما متاسفانه بحث‌هاي انديشه‌اي و تربيتي از كم اهميت‌ترين مباحث است و عملا به صورت جدي در مدارس پيگيري نمي‌شود دردآورتر اينكه در بسياري از موارد نيروي كارآمدي براي فعاليت فرهنگي در مدارس وجود ندارد و گاهي برخي از مربيان دلسوز طبق آنچه به صورت خودآموخته بلدند و بيشتر بر مبناي سليقه فردي فعاليت‌هايي مي‌كنند كه به دليل ساختارمند نبودن عملا تأثيري ندارد.

در گذشته و تا قبل از دوره سياسي موسوم به اصلاحات اما روال متفاوت بود و واحد پرورشي مدارس به عنوان ركن مدرسه شناخته مي‌شد؛ مربي پرورشي به عنوان يك رشته در تربيت معلم مورد توجه بود؛ اما متاسفانه با توجه به رويكرد فكري جريان اصلاحات درس پرورشي و مربي آن از مدارس حذف شد تا همين مقدار از پرورش نيز از مدارس رخت ببندد.

اگر قبول كنيم كه زندگي به شكلي عرصه مبارزه و جنگ است و انسان‌ها به صورت دائم ازطرف عوامل بيروني و دروني مورد هجمه هستند، اين سؤال پيش مي آيد كه آموزش و پرورش براي آموزش كنترل احساسات عواطف نيازهاي جسمي و روحي چه آموزشي به در طول 12 سال به دانش آموزان ارائه داده است و يا  در راستاي هويت‌سازي آنهاچه كرده است تا آن‌ها آنقدر خود را با ارزش بدانند كه عريان شدن را براي چند لايك بيشتر به منزله توهين به خود تلقي كرده و به آن تن ندهند و يا در حوزه اعتقادات اصيل اسلامي چه فرايندي در آموزش‌هاي آموزش وپرورش وجود دارد كه دانش آموز بعد از دوره تحصيل در مدرسه در مقابل اعتقادات باطل به حداقل‌هاي معرفتي مسلح باشد و يا در حوزه ارتباطات در كدام درس از كتب آموزشي اصول ارتباط صحيح به دانش‌آموز آموزش داده مي‌شود تا او ياد بگيرد كه هر سلامي جواب ندارد.

اسفبارتر اينكه در اين چند سال برخي از مراكز و مدارس آموزش پرورش با اجراي زيرپوستي سند 2030 كاملا بر خلاف مسير تعالي جامعه حركت مي‌كنند.

اينستا آينه آموزش پرورشي فشل است كه همه دغدغه اش رياضي و فيزيك و حساب و دفرانسيل شده است و تمام افتخارش پيروزي در المپيادهاي علمي است؛ ولي كاري به روح و روان و فرهنگ و تربيت دانش آموز ندارد.

 اگر هزار آينه ديگر هم شكسته شود باز تا آموزش و پرورش اصلاح نشود مسير همان مسير است فقط آينه عوض مي‌شود.

حوزه‌هاي علميه

يكي ديگر از مسئولان ترويج فرهنگ ديني در جامه و متولي اصلي انسان‌سازي در حكومت ديني حوزه‌هاي علميه است و شايد انسان‌سازي را بتوان فلسفه وجودي حوزه‌هاي علميه دانست؛ حال سوال اساسي اين است كه آيا سطح فعاليت‌ها و اثر‌گذاري حوزه‌هاي‌علميه در زمانه‌اي كه حكومت اسلامي مستقر است و همه زمينه‌ها براي فعاليت روحانيون آماده است سطح مقبولي است؟ آيا حوزه‌هاي‌علميه به رسالت خود در اين زمينه عمل كرده اند يا خير؟ و آيا توانسته‌اند با نياز روز جامعه پيش رفته و نبض تفكر و انديشه جامعه را در دست بگيرند؟ با نگاه به وضعيت فرهنگي فعلي جامعه به راحتي ميتوان پاسخ را پيدا كرد.

امام خميني(ره) در منشور روحانيت به مسئوليت حوزه‌هاي علميه در اين خصوص اشاره كرده مي‌فرمايد: حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند.

در يكي از ادوار سياسي آموزش و پرورش اعلام كرد كه حاضر است پنجاه‌هزار طلبه را جهت فعاليت‌هاي فرهنگي در مدارس استخدام كند؛ اما اين ميزان نيروي پا به خط در حوزه‌هاي علميه وجود نداشت. آيا بعد از چهار دهه كه از انقلاب مي‌گذرد امكان تربيت اين تعداد طلبه كارآمد در حوزه تربيت وجود نداشته؟ آيا چندين هزار طلبه در قم همه دغدغه اجتهاد دارند و يا اصلا در ميان همه آن‌ها توان اجتهاد وجود دارد؟ آيا اصلا در كل تشيع نياز به اين تعداد مجتهد وجود دارد؟

امام راحل در منشور روحانيت به عنوان آخرين توصيه خطاب به روحانيون و علما مي‌فرمايد: اگر طلبه‌ای منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالی ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هوای اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه می‌شود و هرگز عذر او موجه نیست.

آنچه امروز در آينه اينستا مي‌بينيم ثمره حوزه‌اي است كه بيش از آنكه به نياز جامعه توجه داشته باشد به مدرك‌هاي كاغذي و درس‌هاي چند صد نفري توجه دارد. براي انديشمندان حوزه نشستن با جوان ساختارشكن يا همان لات بي سرو پايي كه قرار بود خليه خدا شود تنزل مقام است و اين گونه امور در شأن طلبه‌های يك لاقبايي چون نگارنده دانسته مي‌شود.

البته نگارنده تلاش‌هاي مبارك روحانيت مجاهد و طلاب گمنامي كه از سرِ درد و براي رساندن پيام اسلام و شريعت از آسايش خود دست كشيده‌اند را ناديده نمي‌گيرد، اما آنچه در اين عرصه اتفاق مي افتد در خور شان حوزه در تراز انقلاب اسلامي نيست.

صدا و سيما

گفتن از صدا و سيما ديگر ملال آور شده است؛ اما اجمالا بايد بدانيم كه صدا و سيماي ما قرار بود دانشگاه عمومي شود؛ قرار بود در اين دانشگاه عمومي انسان را به سمت معنويت و كمال سوق دهد؛ قرار بود آنچه از آنتن صدا و سيما پخش مي‌شود از مباني ديني تخطي نداشته باشد؛ اما متاسفانه اين اتفاق نيفتاد سمت خدا ساختيم كه بگوئيم كار ديني كرده ايم، كارشناس روحاني سمت خدا از لزوم پرهيز از تجمل و مصرف زدگي گفت اما هنوز سمت خدا تمام نشده تبليغات را شروع كريم و گفتيم بيشتر مصرف كنيد جايزه ببريد! روابط آزاد را بي پرده در تلویزيون به نمايش گذاشتيم در حالي كه در شبكه ديگر كارشناس برنامه از لزوم حفظ حريم محرم و نامحرم صحبت مي‌كرد اشرافيت را به ارزش تبديل كرديم و لا به لايش گاهي قرآني هم پخش كرديم كه نگويند كافريم.

اين دانشگاهِ وارونه به ما نشان داد كه آنكه سر به مهر مي‌گذارد مادر بزرگ فقيري است كه روي زيلوي قديمي چادر گل‌گلي سركرده اما آنان كه كمي لوكس‌تر بودند سجاده شان خانه اعياني و قبليه‌شان ماشين لاكچريشان بود؛ شادي را در آرايش و زيبايي را در آلايش نشان داديم و چادر شد حجاب قبرستان و....

قبول كنيم كه رسانه های ما سراسر تناقض است و نماي التقاط را را مي‌توان در آن مشاهده كرد و چنين دستگاهي نمي‌تواند انسان تربيت كند و خروجي اش را بايد در آينه اينستا به نظاره بنشينيم.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

وزارت فرهنگ و ارشاد طفل يتيمي است كه هركس قيم آن مي‌شود آنگونه كه با منافعش سازگار است آن را اداره مي‌كند. آنچه در اين سال‌ها در ارشاد اتفاق افتاده است تهمت به اسلام است و اي كاش نام آن را به همان نام پهلويش، وزارت فرهنگ و هنر، برگردانند. سينمايش از شوكران كه گذشت شوكران فرهنگ و روابط اجتماعي شد و سكس پنهان شد مؤلفه دائميش؛ موسيقي اصيلش شد رپ‌هاي ساختار شكن و سپوترا شد تازه هاي نشرش؛ ساختاري كه مؤلفه تصميم گيريش سنخيتي با احكام اسلامي ندارد چگون مي‌خواهد هنر را به سمت تعهد سوق دهد.

و باز همان جمله تكراري اينستا آئينه وزارت فرهنگي است كه اسلام را در جهت دهي فرهنگ دخيل نكرده است.

تمام اين دستگاه ها قرار بود انسان بسازد اما ظاهرا از ساخت همين يك قلم باز مانده است وگرنه هر رنگ و ريزي در آن پيدا مي‌شود.

انقلاب اسلامي با تمام زیبایی هایش آمد اما عده اي در این میان با وعده‌ها خود را طرفدار توده‌هاي مستضعف نشان دادند. در حالی که در پس پرده، حرف چيز ديگري بود آنها مي خواستند با سرگرم كردن مردم به معيشت دنيايي مسير انقلاب را عوض كنند و تمام اهداف انقلاب در لقمه مردم خلاصه كنند؛ از سویی دیگر امام راحل در 10 اسفند 1357 يك موضع‌گيري هوشمندانه در مدرسه فيضيه به اين وعده ها واكنش نشان داده و فرمودند: ما علاوه بر این که زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم.(صحیفه نور، ج6، ص 263)

چه كنيم؟

نگارنده در مورد فيلتر يا عدم فيلتر اينستا نمي‌تواند نظر قطعي بدهد؛ چرا كه فيلتر از طرفي شايد سرعت تحولات را كمي كنترل كند، و از سویی دیگر صرفا يك مسكن كوتاه مدت است علاوه بر اينكه تكنولوژي كه بر پايه امواج است اساسا قابل كنترل نيست و آن گونه كه در فيلتر يوتويوپ، توئيتر، فيس‌بوك، تلگرام و ... اتفاق افتاد فقط يك فيلتر شكن به گوشي‌ها و لپ‌تاب‌ها اضافه شد و آنان كه با اين فضا آشنا هستند مي‌دانند كه فيلترينگ عملا توانايي كنترل اين فضا را ندارد، پس بهتر است به جاي آنكه آئينه جامعه را بشكنيم به فكر اصلاح ساختارهاي فرهنگي و تربيت اجتماعي باشيم آن‌وقت اگر هزارن شبكه ديگر هم به وجود بياييد ديگر شاهد صحنه‌هاي دردآور فروش انسان براي لايك نخواهيم بود.

* رسا


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها