کد خبر: ۴۶۲۵۰۲
زمان انتشار: ۱۱:۵۹     ۰۶ آبان ۱۳۹۸
علت عدم تعجیل ولی فقیه در عزل منصوبان نالایق...

اصل شبهه به صورت واضح و صریح:
چرا ولی فقیه مسئولانی را که عزل و نصب شان به صورت مستقیم در اختیار ایشان است، در صورت انحراف از خط اسلام، از ابتدای مسئولیت و قبل از آنکه باعث مشکلات بزرگ شوند، از کار برکنار نمی کنند؟

 در ابتدا باید دید آنچه به عنوان مشکل، نقطه ضعف و یا انحراف و... نسبت به یک مدیر مطرح می گردد اگر با معیارات اسلامی هم، مورد ارزیابی قرار گیرد؛ باز هم همین عناوین منفی بر آن، منطبق است؟

یعنی آیا اصل انتقاد به مدیر مذکور از نگاه اسلام نیز به او وارد است؟
که البته به دلیل بنای بر اختصار به جواب این موضوع نمی پردازیم.

دوم آنکه دستور اسلام برای حاکم اسلامی در این باره چیست؟

آنچه از موازین اسلام برای هر پیگیر و دنبال کننده ی بی غرضی فهم می شود این است که فلسفه اصلی حکومت اسلامی، ایجاد زمینه لازم، جهت سعادت دنیوی و اخروی بشر از طریق آگاهی بخشی و ایجاد تحول درونی در اوست و این هدف، زمانی ارزشمند است که عنصر اختیار در این روند، اخذ شود.

 یعنی عامل اصلی هدایت انسان که اراده خود اوست نقش اصلی را در این مسیر ایفا کند؛ و حکومت اسلامی فقط دست طغیان و طواغیت را از او دور کند نه اینکه حکومت اسلامی وظیفه مسلمین را نیز انجام دهد!

 و این دستاورد مهم منحصرا با رشد فکری و روحی انسان ها حاصل خواهد شد، نه با نگاه آمرانه رهبریت و نگاه بی تفاوت جامعه.

در این نگاه، مردم واقعا در سرنوشت خود، دخیل هستند؛ چرا که فکر می کنند، تحقیق می کنند، مبارزه می کنند و به نتیجه می رسند و چون رسیدن به نتیجه مطلوب، با هزینه های زیاد، حاصل شده لذا با فداکاری از آن دفاع می کنند.

همچنین در این نگاه، علاوه بر عموم، ورزیدگان فکری و تأثیرگذاران و نخبگان، به عنوان عصاره فضای واقعی جامعه و به عنوان کسانی که مردم از این ها می شنوند نیز در سرنوشت فرد و جامعه دخیل خواهند شد؛ و نمی‌توانند به بهانه وجود یک حاکم اسلامی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.

(البته زبدگان فکری در جامعه ی مسلمان که تحت زعامت و امامت حاکم اسلامی است، خود به دو دسته تقسیم می شوند؛
دسته ای که ولایت حاکم اسلامی را پذیرفته اند
و کسانی که این ولایت را قبول ندارند)
و بنا بر دیدگاه اسلامی که تغییرات را به تنهایی وظیفه رهبر ندانسته و جامعه را نیز در این باره، مکلف می داند هر دو دسته مذکور، در معرض انتقاد و نظارت عموم قرار خواهند گرفت و مجبور خواهند بود به وظیفه خود در قبال جامعه عمل کنند.

 حال با این توضیح؛ یک تفکر در جامعه مقابل این تفکر، وجود دارد و و قائلین به این نظریه، تمام کارها را وظیفه رهبری و حاکمیت می‌داند

یعنی نقطه مقابل این نگاه اسلامی(که مردم و نخبگان را نیز مکلّف می داند) نظریات ضد اسلامی یا غیر دینی نیست بلکه نقطه مقابل نظریه اسلامی، یک نظریه، شبیه به دیدگاه اسلام بوده و به دلیل نزدیک و شبیه بودن این نظریه، به نظریه اسلامی، تنها این تفکر، می تواند در مقام عمل با نظریه اسلامی، معارضه کند.

این نظریه، نظریه منتسب به افلاطون است که برای صلاح جامعه، وجود یک رهبر صالح را لازم و کافی می داند.

 ولی نظریه اسلامی اگرچه وجود رهبر صالح را برای هدایت و سعادت جامعه لازم دانسته و حتی شرط اصلی قلمداد می کند اما این شرط را شرط کافی نمی داند و علاوه بر لزوم و ضرورت وجود پیشوای صالح، سعادت انسان ها را مستلزم اقدامات و تکالیفی از جانب عموم مردم می کند.

 اگر با این معیار به اداره جامعه، نگاه کنیم، به طور قطع، وجود زعیم صالح را برای تعالی جامعه کافی نخواهیم دانست ، چه اگر وجود یک انسانِ دارای کمالات نفسانیِ خاص، برای سعادت جامعه کافی بود، انبیای عظام، مشکلات و فشارهای گوناگونی را که در منابع موثق آمده، متحمّل نمی شدند.

اگر صِرفِ حضور رهبری شایسته برای اداره جامعه، کافی بود در دوران حکومت صلحا که در طور تاریخ بسیار معدود است و به خصوص در حکومت نبوی وعلوی، کار در همان زمان به سرانجام قطعی خود می رسید در حالی که حتّی وجود انسان کامل و شخص نبیّ مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم هم برای به سعادت رساندن معاصران ایشان نیز کافی نبود.

لذا به نظر می رسد از جمله دلایل اینکه ولی فقیه، مدیران ناصالح یا ضعیف را با تعجیل، عزل نمی کنند و این کار را مشروط و معلّق به اقداماتی می‌کند، لزوم بیداری آحاد مردم است.

 البته نظریه اسلامی در تکمیل لزوم زعیم صالح برای اداره جامعه، بحث دستگاه رهبری و نظام اسلامی را مطرح می‌کند که در تعریف این دو بین فقها تفاوت‌هایی در بیان وجود دارد؛ و در واقع رهبر صالح، دستگاه رهبری، نظام اسلامی، مردم ، به خصوص تاثیر گذاران و نخبگان، با هم دیگر شرط کافی تحقق جامعه اسلامی می باشند.

یکی از طرق یا حتّی شروط رسیدن به نتیجه در تحقیقات، بازخوانی و بازتعریف شبهات است به نظر نگارنده اگر شبهه را موقف ندانیم و به آن به عنوان یک معبر نگاه کنیم و حقیقتا به دنبال نتیجه گیری باشیم باید شبهه را به شکلی مطرح کنیم که حکایت از واقع کند و مشکل واقعی را بیان کند نه انچه به نظر ما مشکل است.


با این نگاه، شبهه مذکور را اینگونه باید مطرح کرد: چرا مردم یا جامعه، مقدمات عزل ناصالحان و حضور شایستگان را در مسئولیت ها فراهم نمی کنند؟

و حتی با توجّه به میزان تأثیر گذاری نخبگان بر عموم مردم می توان پرسش را اینگونه مطرح کرد:

چرا کسانی که شرایط آگاه کردن مردم را در این زمینه آن هم با نگره دینی دارند، این رسالت را انجام نمی دهند؟
(که گروه مزبور، در جامعه ما عبارتند از علما و به تعبیر فراگیر، روحانیت).

و چکیده شبهه می شود:

چرا جامعه روحانیت با تربیت صالحان و مطالبه از ناصالحان و وارد میدان کردن مردم، زمینه کنار رفتن نااهلان و نامحرمان را فراهم نمی کنند؟

در این نگاه اجتماعی، اصلاحات اجتماعی و تحول جوامع، هم از مردم عبور می کند هم بر دوش مردم است و در این نگاه، جایگاه دستگاه رهبری نیز نمایان و برجسته شده و از تسری قصورات و تقصیرات خواص، به امامت جامعه نیز جلوگیری می شود.

در واقع کسانی که انتظار دارند رهبری در حکومت اسلامی افراد را با سرعت، برکنار کند، خواسته یا ناخواسته، عملا به یک نظریه غیر اسلامی معتقدند یا اینکه این نظریه را مطالبه می کنند.
و نتیجه عملی این نگاه رفع قلم تکلیف از خواص است یعنی بیشترین سود از این نگاه نصیب خواص و نخبگان میشود.

در نتیجه مردم نسبت به اموری مهم، غفلت داشته و موجب اغفال دیگران نیز می شوند; اموری مانند:
وظیفه مردم در قبال جامعه، حکومت، حاکم اسلامی و حتّی در قبال خود و اطرافیان،

یا امری مانند وظیفه سازمان و تشکیلات علمی و روحانی که باید زبدگان شان دستگاه هدایت و رهبری باشند،

یا امر مهمی چون عنصر اختیار و انتخاب گری برای مردم ، نخبگان و حتی خود مدیران و مسئولان غیر صالح.

مطلب مهم دیگر آنکه در این نگاه اسلامی (یعنی مشروط و مرتبط بودن فرآیند تعیین و تغییر مسئولان از جانب ولی فقیه، با آگاهی و عمل جامعه) امر به معروف و نهی از منکر، معنا و عینیت و موضوعیت پیدا می کند والا اینکه یک مدیر در یک جامعه بخواهد بدون رشد فکری و روحی جامعه و بدون حضور و حتی اطلاع آحاد مردم و بدون مبارزه، فقط عزل و نصب کند، اقامه فریضتین و پیگیری ها و اقدامات مختلف از سوی مردم برای حل این‌ معضل، معنا نخواهد داشت.
یعنی مسیر اصلاح ساختار و تغییر افراد عبارت است از اقامه امر به معروف و نهی از منکر توسط آحاد جامعه و تبدیل عدالتخواهی به فرهنگ عمومی

بنابراین اصل این شبهه و پرسش نباید خطاب به ولی فقیه باشد و مخاطب این پرسش مردم ، خواص و به خصوص حوزویان هستند.

دلیل اینکه برخی مطالب به صورت ناقص مطرح شد، رعایت حوصله مخاطب بود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۷
* نظر:
ارسال نظرات
ايوب
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۰ - ۰۶ آبان ۱۳۹۸
۰
۰
ـ موضوع بسيار مهمي را مطرح نموديد
ـ كمي ديرهنگام بود
ـ رعايت اختصار از سويي و به كار بردن برخي نصطلاحات موضوع را كاملا تخصصي و خارج از دايره ادراك عامه ما مردم كرده است
با تشكر
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۶ - ۰۸ آبان ۱۳۹۸
۰
۰
اگر صالح دیدی سلام ما را ه برسان . همه شدند دزد و غارتگر بیت المال.
فردای قیامت ماها به راحتی میرویم بهشت و شماها باید بایستید و پاسخگوی اعمال ننگینتان باشید.
واین همان فرمایش امام راحل به مسئولیندر اایل انقلاب بود که نشود ما کاری کنیم که این مردم فردای قیامت به راحتی بروند بهشت و ماها به خاطر اعمالی که مرتکب میشویم بایسیم و پاسخگوی اعمال خودمان باشیم .
با کمی تعقل خواهید فهمید که پشگویی حضرت امام به واقعیت تبدیل دارد میشود.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها