أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۴۸۹۳۲۴
زمان انتشار: ۱۳:۲۲     ۲۴ تير ۱۴۰۰
از جنایت‌های سریالی ۵ بچه محصل تا قتل در دوئل عشقی؛
سال‌های نه‌چندان دور، وقتی قتلی رخ می‌داد، پای قاتلی در میان بود که با برنامه و نقشه مرتکب قتل شده بود اما حالا قتل‌های اتفاقی جای آن را گرفته است.

به گزارش پایگاه 598، سال‌های نه‌چندان دور، وقتی قتلی رخ می‌داد، پای قاتلی در میان بود که با برنامه و نقشه مرتکب قتل شده بود اما حالا قتل‌های اتفاقی جای آن را گرفته است. ارتکاب این قتل‌های اتفاقی در یکی دو سال اخیر توسط نوجوانان، زنگ هشدار را به صدا درآورده و بعد از کاهش سن مجرمان در جرایم سایبری با کاهش سن مجرمان در جرایم خشن هم روبه‌رو هستیم؛ مجرمانی که گاهی اوقات قدشان از سلاحی که دست می‌گیرند، کوتاه‌تر است.

هفته گذشته بود که دستگیری پنج پسر نوجوان در استان البرز همه را شوکه کرد. پنج پسری که متهم به سرقت‌های مسلحانه و قتل دو نفر هستند. تحقیقات پلیس برای دستگیری قاتلان خشن با کشف دو جسد در فاصله زمانی کم در اطراف ساوجبلاغ آغاز شد. بررسی صحنه‌ها نشان داد، سرقت خودرو و موتور مقتولان انگیزه قتل‌ها بوده است. قاتلان خشن به‌راحتی دست به سلاح برده و طعمه‌های خود را از پا درمی‌آوردند. مأموران می‌دانستند اگر قاتلان را دستگیر نکنند، احتمال قتل‌های دیگر توسط آنها وجود دارد. نتیجه تحقیقات پلیسی، مأموران را به پنج پسر نوجوان رساند که عاملان این سرقت‌های مسلحانه و قتل‌ها بودند؛ قاتلانی که وقتی سلاح دست می‌گرفتند احساس قدرت می‌کردند و به عواقب کار خود فکر نمی‌کردند.

جنایت‌های سریالی ۵ بچه محصل/ عشق موتور بودیم

قنداق سلاح را بازکنی و کنارش قراردهی،هم‌قد او می‌شود. پسر ریزنقشی که تشکیل باند سرقت مسلحانه و قتل مرد موتورسوار از سوی او غیرقابل‌باور است. وقتی پای صحبت‌هایش می‌نشینیم، از حرف‌هایش مشخص است هنوز نمی‌داند مجازات قتل چیست و مدت زمانی که قرار است در زندان بماند، مهم‌ترین دغدغه ذهنش است.

- خودت را معرفی کن.
فرهاد ۱۵ ساله، اهل یکی از محله‌های ساوجبلاغ هستم.

- درس می‌خوانی؟
کلاس یازدهم بودم که دستگیر شدم.

- فقط درس می‌خواندی؟
نه. کارگر بازیافت هم هستم و در عظیمیه کرج ضایعات جمع می‌کردم.

- درآمدت خوب بود؟
ماهی سه میلیون تومان درآمد داشتم که یک میلیون آن خرج خودم بود و دو میلیون دیگر را به خانواده‌ام می‌دادم.

- به چه اتهامی اینجا هستی؟
سرقت مسلحانه و قتل.

- چرا؟
فقر مرا به سمت قتل برد.

- توضیح بده.
در محله ما همه موتورسیکلت دارند و برای رفت‌وآمد از آن استفاده می‌کنند، حتی بچه‌های افغان هم سوار موتورسیکلت می‌شوند. آن‌وقت ما باید حسرت یک موتورسیکلت را بکشیم و پیاده سر کار برویم. من عشق موتور بودم.

- چون پیاده بودی، مرتکب قتل شدی؟
یکی از دوستانم به نام مهران پیشنهاد کرد چندنفری سرقت کنیم و هرکدام موتورسیکلتی برای خودمان برداریم. سه بچه‌محل دیگرمان هم با ما همراه شدند.

- چطور سرقت می‌کردید؟
ابتدا یک موتور از خیابان سرقت کردیم و مهران به خانه‌شان برد. چند روزی با آن سر کردیم اما فایده‌ای نداشت و جوابگوی ما نبود. باید سرقت‌های دیگر هم انجام می‌دادیم، چون جثه‌مان کوچک بود باید کاری می‌کردیم تا از ما بترسند به همین علت پول‌هایمان را روی‌هم گذاشتیم و یک قبضه سلاح خریدیم.

- چقدر پول دادید؟
هفت میلیون تومان.

- با آن نمی‌توانستید موتور بخرید؟
موتور بدون پلاک بله ولی ما پنج تا موتور می‌خواستیم.

- چرا مرتکب قتل شدید؟
جلوی یک موتورسوار افغان را گرفتیم و از او و ترک‌نشین‌اش خواستیم پیاده شوند و موتور را به ما بدهند اما راکب قبول نکرد. شاید  چون دید بچه هستیم گوش نکرد. خواست حرکت کند که شلیک کردم و او غرق در خون نقش زمین شد. ترک‌نشین هم ترسید و ما با سرقت موتور فرار کردیم.

- چند بار سرقت کردید؟
شش بار که چهار سرقت موفق داشتیم و دو بار هم شکست خوردیم.

- در همه سرقت‌ها سلاح داشتید؟
به‌جز سرقت اول، بقیه را با سلاح انجام دادیم. ما سه موتورسیکلت و یک خودروی پراید را سرقت کردیم.

- گفتی که دنبال موتور بودید.
با خودرو راحت‌تر می‌توانستیم سد راه موتورسیکلت‌ها شویم و سرقت کنیم. به همین دلیل تصمیم به سرقت خودروی پرایدی گرفتیم که این سرقت با قتل همراه بود.

- چرا او را کشتید؟
مقابلش توقف کردیم و خواستیم پیاده شود. او از ماشین پیاده شد و می‌خواست مقاومت کند که دوستم به او شلیک کرد. او را همان‌جا رها کرده و با سرقت خودرو فرار کردیم.

- نمی‌ترسیدید دستگیر شوید؟
چرا یک روز در کرج گشت‌پلیس ما را در پراید سرقتی دید اما فرار کردیم و حوالی قزل‌حصار ما را گم کرد. همان موقع گفتم بچه‌ها لو رفتیم و پراید را در محلی خلوت رها کردیم.

- دیگر سرقت نکردید؟
موتور نه اما یک روز تصمیم گرفتیم برای سرقت به گیم نتی برویم و پول‌های مدیرش را بدزدیم. وقتی وارد آنجا شدیم، سلاح عمل نکرد و مجبور شدیم بدون سرقت فرار کنیم. این دومین سرقت ناموفق ما بود.

- سرقت ناموفق دیگر چه بود؟
با پراید دنبال یک موتورسوار راه افتادیم، به او کوبیدیم و بعد وقتی مقاومت کرد به او شلیک کردیم که غرق در خون افتاد، ترسیدیم و بدون سرقت موتورش فرار کردیم.

- می‌دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
خب باید به زندان برویم. به نظرتان خانواده مقتول رضایت می‌دهند.

نمی‌دانستیم گلوله وینچستر می‌کشد

از نظر جثه نسبت به بقیه هیکلی‌تر است. او در جریان سرقت پراید مرتکب قتل شده بود. می‌گوید همه موتور دارند، چرا من نداشته باشم. همین استدلال هم در ۱۷سالگی از او قاتل ساخت.

- در این مدت عذاب وجدان برای قتل نداشتی؟
تا وقتی دستگیر نشده بودیم، نمی‌دانستیم مرتکب قتل شده‌ایم. فروشنده سلاح وینچستر ادعا کرد، گلوله‌هایش فقط زخمی می‌کند و کسی را نمی‌کشد.

- خب موقع فرار وضعیت مصدوم را نمی‌دیدید؟
فقط زخمی روی زمین افتاده بود.

- به آنجا برنمی‌گشتید؟
چرا، اما از مجروحان خبری نبود. گفتیم آنها را پیداکرده‌اند و به بیمارستان برده‌اند.

- چه چیز باعث شد پسر ۱۷ساله‌ای مرتکب قتل شود؟
بی‌پولی. من صبح تا شب در یک مغازه مبل‌سازی کار می‌کردم و با حقوق آنجا فقط می‌توانستم کمک‌خرج خانواده‌ام باشم. من هم به‌عنوان یک نوجوان خواسته‌هایی داشتم که باید به آنها می‌رسیدم. یکی از این خواسته‌ها داشتن موتور بود. با دوستانم تصمیم گرفتیم هرکدام یک موتور سرقت کنیم.

- اگر دستگیر نمی‌شدید تا کی ادامه می‌دادید؟
تا وقتی‌که هرکدام یک موتور داشته باشیم.

- پس چرا به گیم نت حمله کردید؟
بیشتر به دلیل احساس قدرت با سلاح بود. گفتیم پولی هم برمی‌داریم که سلاح کلت عمل نکرد.

- مگر وینچستر نداشتید؟
بله. کلت برای یکی از مالباختگان بود که از او سرقت کردیم. با آن کار نکرده بودیم و نمی‌دانستیم خراب است.

- یعنی اگر کار می‌کرد، یک نفر دیگر را هم می‌کشتید؟
ما فکر می‌کردیم زخمی می‌کنیم.

- درس می‌خواندی؟
همه ما دانش‌آموز بودیم و کنار کار، درس می‌خواندیم.

- خانواده‌ات را در این مدت دیده‌ای؟
نه. از پدرم خجالت می‌کشم. او دوست داشت درس بخوانم و برای خودم کسی بشوم اما با این کار آبروی او را بردم. وقتی مأموران آمدند خانه‌مان و بازداشتم کردند، فکر می‌کرد اشتباهی دستگیرشده‌ام.

قتل هنگام زورگیری

اسفند سال ۸۸، اهالی محله مجیدیه تهران از قتل مرد ۴۶ساله‌ای باخبر شده و ماجرا را به پلیس گزارش دادند. با حضور تیم جنایی، شاهدان ماجرا را به پلیس گفتند که سه نوجوان با یک دستگاه موتورسیکلت سبزرنگ به مرد میانسال نزدیک شده و قصد اخاذی و سرقت از او را داشتند. مرد میانسال مقاومت کرد اما سه پسر نوجوان با چاقو او را زدند و از محل فرار کردند.

با بررسی‌های بیشتر مشخص شد سارقان پیش از این قتل هم چند سرقت در محله‌های پاسداران، مجیدیه و بزرگراه رسالت انجام داده‌اند. تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت ادامه داشت که مرد جوانی پسر ۱۷ساله خود را به کلانتری پاسداران آورد و ادعا کرد پسرش با دوستانش زورگیری می‌کند و به همین دلیل او را تحویل کلانتری می‌دهد تا تنبیه شود.

ماموران با تحقیق از پسر نوجوان متوجه شدند او یکی از سه سارقی است که جان مرد رهگذر در مجیدیه را گرفته‌اند. با دستگیری دو همدست دیگر مشخص شد سه پسر نوجوان پس از خوردن مشروبات الکلی مرتکب زورگیری شده و مرد میانسال را هنگام سرقت با چاقو به قتل رسانده‌اند.

متهمان در دادگاه کیفری محاکمه شدند و عامل اصلی قتل به قصاص محکوم شد اما توانست از اولیای دم رضایت بگیرد.

جنایت در دوئل عشقی

ششم تیر امسال کارکنان بیمارستان شهدای تجریش به پلیس اطلاع دادند نوجوان ۱۳ساله‌ای به علت خفگی به قتل رسیده است. با حضور ماموران در بیمارستان آنها با دختر ۱۷ساله‌ای روبه‌رو شدند که مدعی بود دو نوجوان، پسر مورد علاقه‌اش را خفه‌کرده و از محل جنایت فرار کرده‌اند.

دختر نوجوان به پلیس گفت: من و ارشیا در حال پیاده‌روی در خیابان وطن‌پور بودیم که دو پسر نوجوان سد راه ما شدند. آنها گلوی ارشیا را این‌قدر فشار دادند که بیهوش روی زمین افتاد. با کمک عابران او را به بیمارستان آوردیم که جانش را از دست داد. با اظهارات دختر ۱۷ساله او بازداشت شد و تحقیقات برای دستگیری دو پسر ۱۶ساله ادامه یافت. ماموران در تحقیقات متوجه شدند یکی از آنها عاشق دختر نوجوان بوده و ارشیا قربانی دوئل عشقی شده است.

با دستگیری دختر نوجوان و یکی از پسران حاضر در درگیری هر دو مدعی شدند عامل جنایت عرفان است که هنوز متواری است و دستگیر نشده. تحقیقات برای دستگیری عامل قتل پسر ۱۳ساله ادامه دارد.

پرونده جنجالی ستایش

یکی از جنجالی‌ترین قتل‌های ایران را پسر نوجوانی به نام امیرحسین در فروردین سال ۹۵ رقم زد. پسر نوجوان در اقدامی جنون‌آمیز به دختر شش‌ساله همسایه در خیرآباد ورامین تجاوز و بعد هم او را خفه کرده و به قتل رساند. امیرحسین بعد از قتل جسد ستایش، دختر تبعه افغانستان را با اسید سوزاند اما نتوانست جسد را کامل از بین ببرد. چند روز بعد از قتل ستایش، پدر امیرحسین متوجه ماجرا شد و پسرش را تحویل پلیس داد.

پسر ۱۷ساله پس از این‌که صلاحیت روانی‌اش تایید شد پای میز محاکمه قرار گرفت. امیرحسین در دفاع از خود گفت: من همیشه آزاد بودم هرکاری می‌خواهم انجام دهم، حتی یک طبقه جداگانه در خانه به من داده بودند. من از چند سال قبل مشروب می‌خوردم و با دوستانم سیگار و قلیان می‌کشیدم. آن‌روز ستایش تنها در حیاط ما بود که وسوسه شدم. او تهدید کرد ماجرا را به مادرش می‌گوید. به همین دلیل مجبور شدم او را بکشم تا راز آزار او فاش نشود.

بعد از اعترافات پسر نوجوان او به قصاص محکوم شد و تلاش خانواده‌اش برای گرفتن رضایت هم به جایی نرسید تا این‌که یک‌سال بعد در دی‌ماه ۹۶ امیرحسین به درخواست خانواده دختر افغان و بعد از این‌که ۱۸ سال را رد کرد، قصاص شد.

به گزارش خبرگزاری فارس، انتشار کلیپ درگیری چند دختر نوجوان در شهر اصفهان که اتفاقا یکی از آنها با خود سلاح سرد حمل می‌کرد موجی از نگرانی‌ها را میان مسئولان فرهنگی و اجتماعی و خانواده‌ها به همراه داشته است.

روز گذشته معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان اصفهان اعلام کرد که با رصد اطلاعاتی پلیس اصفهان، دختر نوجوان قمه کش و عوامل انتشار دهنده این رفتار هنجار شکنانه در فضای مجازی شناسایی و احضار شدند و در حال حاضر در اختیار پلیس هستند.

منبع: روزنامه جام جم

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها