يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۵۲۴۷۳۴
زمان انتشار: ۱۵:۰۱     ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲
واقعیت این است که شادی، دانایی و بچه‌هایی با اعتماد به نفس و آگاه، نتیجه وجود و حضور هر شکلی از کتابخانه‌ در مناطق محروم است؛ جایی که به عنوان تنها سرگرمی در دسترس بچه‌ها، آن‌ها را با کتاب آشنا می‌کند و خب چه چیزی بهتر از این؟

به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از ایرنا: اسمش رویش هست:« کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»! کانونی که تمام تمرکزش بر این است که از طریق مختلف، فکر بچه‌هایمان را پرورش بدهد و اتفاقا که سال‌ها است که در این مسیر، موفق هم عمل کرده است. اما کدام بچه‌ها؟ بچه‌های شهرنشینی که با انواع و اقسام امکانات و خدمات سر می‌کنند و مسیر رشد و پرورش فکر و ذهنشان سهل است و آسان؟ واقعیت این است که بچه‌های بسیار زیادی در روستاهای کشور زندگی می‌کنند که نه فقط از داشتن جایی به عنوان کانون پرورش فکری محرومند که حتی با مفهوم کتابخانه هم غریبند!

شادی و دانایی خیرات کنید!

بچه‌هایی که هرچه می‌دانند، از مدرسه‌ای است که صبح تا ظهرشان را در آن می‌گذارنند؛ مدرسه‌ای که آن هم به  همت خیرانی که همیشه پای کار بوده‌اند، به تازگی به محل زندگی‌شان نزدیک شده و فرصت به راحتی درس خواندن، در اختیارشان قرار گرفته است اما آن‌ها همچنان به جایی برای یادگیری و معاشرت و تبادل شادی نیاز دارند؛ جایی شبیه به کتابخانه! 

تا دلتان بخواهد، خیر است که برای روستاهای محروم کشور، مدرسه و مسجد می‌سازد؛ خیرانی که اجازه نداده‌اند جایی از این کشور، بدون مدرسه بماند و کودکی باشد که به خاطر دوری راه و سختی مسیر، قید درس خواندن و مدرسه رفتن را بزند. اما در این روستاها، هنوز جای خالی خیلی از خدمات به مردم دیده می‌شود؛ جوانانی که به سالن‌های ورزشی نیاز دارند، کودکانی که تفریحی برای گذراندن اوقات فراغتشان ندارند و نوجوانانی که نمی‌دانند کجا و چطور با دوستانشان خلوت کنند و چند ساعتی را با فراغت بگذرانند.

شادی و دانایی خیرات کنید!

شاید برای همین است که حالا مدتی است که خیران، سمت و سوی خیراتشان را عوض کرده‌اند؛ خیراتی که گاهی منجر به ساخت کتابخانه در یک روستایی می‌شود که شاید مجموعا، صد نفر هم جمعیت نداشته باشد اما ارزشش را دارد. ارزش اینکه همان سی چهل تا کودک و نوجوانش، بعد از تعطیلی مدرسه و در وقت فراغتشان، سرو کله‌شان در لابه‌لای قفسه‌های کتابخانه روستا پیدا شود.  

فراغتی برای کتاب خواندن

«عصرهایشان را چکار کنند؟؟ وقت فراغتشان چه؟» این را اسماعیل آذری‌نژاد، همان روحانی معروف و پر سر و صدایی که برای بچه‌های روستا قصه می‌خواند، درباره کودکان و نوجوانان روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد می‌گوید؛ کسی که مدت‌ها است در این مناطق، همه همتش را برای کتابخوانی و رشد بچه‌ها با فرهنگ و قصه و کتاب گذاشته است. او حالا مدت‌ها است که در دهدشت زندگی می‌کند؛ یکی از شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد که روستاهای متعددی دارد که دیگر این روزها، با وجود داشتن مدرسه و کتابخانه، بی‌انصافی است که نام محروم روی آن بگذاریم:« در طی مدت کوتاهی، در سه روستای این منطقه مانند لیرکک و اکبرآباد، سه کتابخانه ساخته شد و چهارمی هم در حال ساخت است!»

شادی و دانایی خیرات کنید!

اما واقعا اهالی روستا نسبت به ساخت کتابخانه چه واکنشی نشان می‌دهند؟ نیازهای ضروری‌تری ندارند؟ شاید این اولین چیزی باشد که بعد از کتابخانه‌سازی در روستاهای محروم به نظر هرکسی بیاید اما آقای آذری‌نژاد نظر دیگری دارد:« این بچه‌ها صبح‌ها به مدرسه می‌روند و تمام توجه و فکر و ذکر خودشان و کادر آموزشی، درس و گاهی هم تفریح با دوستانشان است. اما برای وقت فراغتشان و مثلا همین عصرهای طولانی تابستان، هیچ برنامه دیگری ندارند.» و حالا این کتابخانه‌های تازه‌ساز، تمام امیدشان شده است؛ کتابخانه‌هایی که قرار است وقتشان را در آن به قصه خواندن، بازی‌های گروهی، فعالیت‌های فرهنگی و... بگذرانند. در نهایت هم کتابی به امانت بگیرند تا  شب را در خانه، بدون کتاب و داستان سر نکنند:« واقعیت این است که حضور بچه‌ها در مدرسه روستا، تنها در همان ساعات تحصیلی امکان‌پذیر است و بعد از تعطیلی، کسی اجازه ندارد در مدرسه بماند.

شادی و دانایی خیرات کنید!

مساجد روستاها هم که همیشه در اختیار پیرمردها و پیرزن‌ها است و بچه‌ها خیلی نمی‌توانند در آن جمع بشوند. اما این روزها، این کتابخانه‌های تازه‌ساز، تبدیل به یک قرار نانوشته بین بچه‌ها شده است که همدیگر را آنجا ببیند. » و خب چه چیزی بهتر از اینکه قرار کودکان و نوجوانان یک روستا، در کتابخانه و بین کتاب‌ها و تفریحشان، کتابخوانی باشد؟

شادی و دانایی خیرات کنید!

به امید روزهای بهتر

ظاهر ماجرا خیلی پرزرق و برق نیست؛ اینکه واقعا بین همه نیازهای ضروری یک خانواده در روستایی دورافتاده، کتابخانه چه اولویتی دارد؟ اما باطن ماجرا خیلی فرق دارد:« شاید باور نکنید اما روزی نیست که بیست سی نفر و حتی تعداد بیشتری از اهالی روستا، جلوی ساختمان نیمه‌کاره کتابخانه در حال احداث،  جمع نشوند و از زمان آماده شدن کتابخانه نپرسند!

این یعنی به چنین جایی و چنین سرگرمی‌های نیاز و از آن مهمتر، علاقه دارند.» اتفاقی که در روستاهایی که این کتابخانه‌ها در آنجا افتتاح شده‌اند افتاده است و بعد از ظهری نمی‌شود که صندلی‌های کتابخانه خالی باشد؛ انگار که روزنه تازه‌ای از دنیا به رویشان باز شده و درهای جدیدی را کشف کرده باشند. دل‌خوشی تازه‌ای که این روزها و به همت خیرانی که به دنبال خیر ماندگاری هستند، روستا به روستا جان تازه‌ای می‌گیرد.

شادی و دانایی خیرات کنید!

یک خیر همگانی

یک جا اتوبوس است و جای دیگر ساختمان! فرقی نمی‌کند؛ هرچه هست، توانسته است بچه‌ها را به امید قصه و شعر و داستان، به میدان بکشاند:« بعد از ظهرهای شنبه، زیاد نمی‌خوابم تا بتوانم به موقع خودم را به کتابخانه سیار برسانم؛ آخر اگر دیر شود، می‌رود و من یک هفته بدون کتاب می‌مانم.» این را یکی از بچه‌های روستاهای ورامین می‌گوید که هفته‌ها است که او و هم‌محله‌ای‌هایش، میزبان اتوبوسی با عنوان کتابخانه سیار هستند که برایشان برنامه‌های فرهنگی دارد و آخرش هم کتاب مورد علاقه‌شان را به امانت می‌دهد. برنامه‌ای که در بسیاری از مناطق کشور از طرف کانون کتابخانه‌ها و در برخی دیگر، به صورت خودجوش و با طرح و ایده خیران خوش‌ذوق به راه افتاده است.

شادی و دانایی خیرات کنید!

موضوع مهم در این میان، این است که حالا چند وقتی هست که صدای کتابخانه‌سازی به خیران سراسر کشور رسیده و حواسشان بیشتر از هر وقت دیگری به نیازهای این روزهای جامعه جمع است و می‌دانند که همه‌چیز در بسته معیشتی خلاصه نمی‌شود! برای همین است که کتاب را نشانه گرفته‌اند؛ از ساخت کتابخانه و اتوبوس سیار تا اهدای کتاب و میز و صندلی و هر آن چیزی که می‌تواند حال خوش توجه به روح و ذهن را در بین کودکان مناطق محروم و روستاها زنده کند! حاج آقا آذری نژاد می‌گوید:«اگر بدانید که وقتی زمزمه این می‌پیچید که قرار است در این منطقه، ساختمانی به عنوان کتابخانه ساخته شود، چه جنب و جوشی بین بچه‌های روستا راه می‌افتد!»

واقعیت این است که شادی، دانایی و بچه‌هایی با اعتماد به نفس و آگاه، نتیجه وجود و حضور هر شکلی از کتابخانه‌ در مناطق محروم است؛ جایی که به عنوان تنها سرگرمی در دسترس بچه‌ها، آن‌ها را با کتاب آشنا می‌کند و خب چه چیزی بهتر از این؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها