
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری 598، قتل غمانگیز «الهه حسیننژاد» – بانوی جوان اهل اسلامشهر تهران – که هنگام بازگشت از محل کار به دست یک راننده مسافرکش کشته شد، هنوز در شوک افکار عمومی است. جنایتی که تنها انگیزهاش سرقت یک گوشی تلفن همراه بود، با واکنشهای گسترده مردم، رسانهها و مسئولان قضایی همراه شد. اما آنچه در کنار اصل جنایت قابل تأمل است، نحوه روایت و برجستهسازی این حادثه در رسانههای خاص داخلی است؛ رسانههایی که سالهاست «حوادث» را دستمایه پروژههای جنگ شناختی و بازی با افکار عمومی میکنند.
در ساعات نخست پس از انتشار خبر قتل الهه، روزنامههای اصلاحطلب با تیترهایی چون:
«کابوس زنان» – سازندگی
«سایه ترس روی شانه دختران» – هفت صبح
«عزاداری در سکوت» – شرق
«جنایت زیر سایه نبود قانون» – اعتماد
«چرخه خشونت همچنان قربانی میگیرد» – آرمان ملی
صفحه اول خود را به این ماجرا اختصاص دادند. نکته عجیب اینجاست که در هیچکدام از این تیترها، نه به ماهیّت جنایت (سرقت منجر به قتل) اشاره شده، نه از پیگیری قضایی سریع پرونده و شناسایی قاتل سخنی به میان آمده است. در عوض، با گزارههایی کلی و القاکننده، سعی شده تا این قتل را به یک وضعیت اجتماعی بحرانی برای همه زنان ایران تعمیم دهند؛ گویی امنیت فردی زنان در سراسر کشور فروپاشیده است.
در ادبیات جنگ شناختی، یکی از شیوههای رایج، استفاده از رویدادهای تلخ برای بازطراحی «ادراک امنیت»، «کارآمدی قانون» و «هویت اجتماعی» است.
در این روایتها، حادثهای که در همه جوامع دنیا مشابهش اتفاق میافتد، در ایران بهگونهای بازتاب داده میشود که ساختارهای ملی، حاکمیتی و فرهنگی متهم اصلی جلوه کنند.
مثلاً در ایالات متحده، روزانه دهها زن بر اثر خشونت خیابانی یا سرقتهای مسلحانه کشته میشوند، اما هیچ رسانهای کل نظام حقوقی یا اجتماعی آمریکا را به چالش نمیکشد. اما در ایران، یک جنایت شخصی، تبدیل به پروژه جنگ روانی میشود.
این رسانهها با استفاده از واژگان احساسی مانند «کابوس»، «سایه ترس»، «عزاداری»، «بیقانونی» و... سعی دارند یک فضای روانی از اضطراب عمومی و بیاعتمادی به امنیت اجتماعی زنان ایجاد کنند. این فضا، در هماهنگی کامل با خط عملیات رسانههای معاند خارجنشین است که در پوشش «حقوق زنان»، به دنبال برهم زدن تصویر کارآمدی نظام حکمرانی ایران هستند.
ماجرای قتل الهه حسیننژاد، بیتردید حادثهای دردناک و مستحق برخورد شدید قضایی است، که خوشبختانه دستگاه امنیتی و قضایی نیز به سرعت وارد عمل شدهاند. اما تلاش جریان رسانهای خاص برای استفاده از این جنایت در راستای پروژههای ادراکی – روانی علیه نظام، نمونهای آشکار از جنگ شناختی ترکیبی است که با سلاح احساسات، روایتسازی و برجسته سازی علیه افکار عمومی ایران کار میکند.