
به گزارش پایگاه خبری 598، در دنیای پررقابت امروز، که مقایسه و رسانههای اجتماعی دائماً در حال نمایش برترینهای زندگی دیگران هستند، بسیاری از افراد ناخواسته در دام احساسی مخرب و ویرانگر به نام «حسادت» گرفتار میشوند.
حسادت، این زهر خاموش روان، نه تنها آرامش فردی را سلب میکند، بلکه میتواند روابط اجتماعی را تخریب کرده و فرد را از مسیر رشد و تعالی معنوی دور نماید. ریشهیابی و چرایی بوجود آمدن این احساس در بعضی افراد و ارائه راهکارهای عملی برای مقابله با آن، یکی از ضروریترین مباحث برای بدست آوردن سلامت معنوی فرد و جامعه است.
به همین منظور، با حجتالاسلام مصطفی میرزایی، مشاور و کارشناس امور دینی به گفتوگو نشستیم تا از نگاه این کارشناس، به بررسی و تحلیل عمیقترین علل شکلگیری حسادت بپردازیم و از ارائه راهکارهای درمانی برگرفته از آموزههای دینی و روانشناسی بهره ببریم. مشروح این گفتوگو را در اختیار شما مخاطبین گرامی قرار میدهیم.
محور اصلی سوالات این گفتوگو:
حسادت از نظر روانشناختی چگونه تعریف میشود و چه تفاوتی با غبطه (حسادت مثبت) دارد؟
آیا حسادت یک ویژگی ذاتی انسان است یا تحت تأثیر محیط و تربیت شکل میگیرد؟ تا چه اندازه میتواند آسیب زا باشد؟
چه مکانیسمهای روانی (مثل کمبود عزت نفس، ترس از مقایسه، یا احساس ناامنی) در ایجاد حسادت نقش دارند؟
آیا بین شخصیتهای خاص (مثلاً افراد کمالگرا یا مبتلا به اختلالات شخصیت) و حسادت ارتباطی وجود دارد؟
چگونه میتوانیم به فردی که دچار حسادت شده است کمککنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
خواست و اراده خداوند متعال این است که تمام انسان ها از لحاظ جسم، ذهن و روح سالم باشند تا زندگی با نشاط و باطراوتی داشته باشند. وقتی فرد از لحاظ فکری و شناختی دچار برداشت های غلط شود، این مسئله در رفتار و منش او اثر می گذارد و او را از رشد و تعالی دور می کند.
حسادت از دیدگاه روانشناختی، یک واکنش هیجانی است که از نوع نگرش، شناخت و تفسیر ما از موقعیت ها نشئت میگیرد.
در نگاه نخست، حسادت میتواند پاسخی طبیعی به محرکهای بیرونی تلقی شود؛ اما آنچه موجب تشدید این حس و ایجاد نتایج مخرب در فرد میشود، نوع برخورد و سوءبرداشت او از آن محرکهاست.
در چنین شرایطی، فرد ممکن است احساس حقارت یا ترس کند، ترس از اینکه چرا او از جایگاه اجتماعی خاصی برخوردار نیست یا چرا دیگری دارد و او ندارد.
ریشههای روانی حسادت
از جمله مکانیزمها و عواملی که به ایجاد یا تشدید حسادت در افراد دامن میزند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- نداشتن یا کمبود عزت نفس:
یعنی فرد دیدگاه مثبتی نسبت به خود ندارد، همواره خود را محکوم به شکست میداند، باور دارد دیگران بهتر از او هستند و تصور میکند در هر کاری شکست خواهد خورد.
- کمبود عاطفی:
احساس اینکه «من دوستداشتنی نیستم»، «کسی مرا دوست ندارد» یا «لیاقت محبت را ندارم».
من در خانوادهای بزرگ شدم که پدرم به من محبت نمیکرد و عاطفه لازم را نشان نمیداد. وقتی به سبک تربیتی افرادی که امروز دچار حسادت هستند دقت میکنیم، متوجه میشویم که آنها در خانوادههایی بزرگ شدهاند که کمبود عاطفی شدیدی وجود داشته است. نیاز عاطفی که یکی از نیازهای اساسی هر کودک است، از سوی پدر و مادر تأمین نشده است.
به دنبال این مسئله، «بازداری هیجانی» رخ میدهد؛ یعنی زمانی که کودک میخواسته احساسات خود را بروز دهد، جلوی او گرفته شده و انتقال احساسات بهدرستی انجام نشده است. در نتیجه، چنین فردی در بزرگسالی به شدت منطقی شده و حتی نمیتواند به همسر خود ابراز احساسات کند. ممکن است به مردان دیگر حسادت کند که چطور بهراحتی به همسرشان میگویند «دوستت دارم» یا «عاشقتم»، اما او قادر به انجام این کار نیست. این نیز نشاندهنده فقر عاطفی است که میتواند عاملی برای حسادت باشد.
سومین مکانیسم و عامل، «ترس از مقایسه شدن» است. همانطور که پیشتر در تعریف حسادت اشاره کردم، یکی از عوامل مهم در ایجاد حسادت، ترس هیجانی ناشی از مقایسه خود با دیگران است:
- چرا او پیشرفت کرده و من نکردهام؟
- چرا او چیزی را خریده و من نخریدهام؟
- چرا رابطه او با همسرش خوب است و رابطه من نیست؟
- چرا آنها بچهدار شدهاند و من نشدهام؟
یعنی فرد تمام زندگیش را با دیگران مقایسه میکند و نقطهای را انتخاب میکند که برایش مهم است. همین مکانیسم، باعث تشدید حسادت در او میشود.
طبق تجربه، افرادی که در دوران کودکی یا نوجوانی همواره مورد سرزنش و مقایسهٔ مداوم از سوی والدین قرار گرفتهاند، مثلاً با جملاتی مانند: «ببین فلانی رفته سر کار»، «فلانی درس خونده و لیسانس گرفته»، «نمراتش خوبه، ولی تو هیچی نیستی»، «تو اصلاً به درد نمیخوری»؛ بیشتر مستعد بروز حس حسادت در بزرگسالی هستند.
چهارمین مکانیسم و عامل، «احساس ناامنی» است.
اگر توجه کرده باشید، غالب افراد حسود، احساس ناامنی میکنند. آنها شخصیتی مضطرب دارند و همواره درگیر این افکار هستند: «من عقب افتادم»، «چرا دیگران جلو افتادند و من نه؟»، «چرا فلانی این چیزها را دارد و من ندارم؟». حتی ممکن است با خود بگویند: «همان تلاشی که من کردم، او هم کرد، اما او موفقتر بود».
این احساس ناامنی، نوعی رقابت منفی را در ذهن فرد ایجاد میکند. در این حالت، فرد استعدادها، شرایط خانوادگی، امکانات یا حتی تلاش بیشتر طرف مقابل را در نظر نمیگیرد. شاید طرف مقابل از پشتیبانی مالی بهتری برخوردار بوده، شاید تلاش بیسترربوده یا مشورتهای بهتری گرفته یا شاید اساساً شرایط زندگیاش متفاوت بوده است. اما فرد حسود این عوامل را نادیده میگیرد و صرفاً بر این مسئله متمرکز میشود که: «چرا تو داری و من ندارم؟»، نه اینکه «چرا من ندارم؟»، بلکه «چرا تو داری؟».
این نگاه مقایسهای و تمرکز بر داراییهای دیگران، بهجای توجه به وضعیت خود، از عوامل تشدیدکنندهٔ حسادت است. مکانیسمهای دیگری نیز مانند «محرومیتهای هیجانی» در این زمینه نقش دارند.
محرومیتهای هیجانی یا حتی «محرومیتهای مادی» نیز در شکلگیری حسادت نقش دارند. فرد ممکن است در خانوادهای بزرگ شده باشد که از نظر مالی وضعیت مناسبی نداشته، در دوران کودکی اسباببازی یا دوستان کافی نداشته، یا در منطقهای محروم از نظر فرهنگی زندگی کرده باشد. وقتی چنین فردی در بزرگسالی به شهر میآید و با حجم گستردهای از مقایسه روبرو میشود، حس حسادت در او تشدید میشود.
از حسادت تا غبطه؛ تبدیل یک هیجان منفی به نیروی مثبت
تفاوت میان «حسادت» به معنای خاص و منفی آن با «غبطه» (حسادت مثبت) در این است که فردی که دچار غبطه میشود، از موفقیت و دارایی دیگران ناراحت نمیشود، بلکه حتی خوشحال نیز میشود. مثلاً وقتی میبیند طرف مقابل جایگاه اجتماعی خوبی پیدا کرده، مالی دارد، ماشین یا خانهای خریده، با خود میگوید: «خدا را شکر که پیشرفت کرده، انشاالله خدا بیشتر به او بدهد».
این فرد از این حس غبطه و حسرت بهصورت سازنده استفاده میکند و از خود میپرسد: «او چه تلاشی کرده که به اینجا رسیده؟»، «چه راهی رفته؟»، «چگونه میتوانم از او یاد بگیرم و مثل او بشوم؟». در واقع، غبطه یک هیجان مثبت است که فرد را به سمت رشد و پیشرفت سوق میدهد، بدون آنکه نگاه منفی به طرف مقابل داشته باشد یا دچار سوءبرداشت شود.
اما فردی که حسود است که دچار حسادت (منفی) است، از پیشرفت و رشد دیگران ناراحت میشود. مشکل اصلی فرد حسود این نیست که بپرسد: «چرا من ندارم؟» بلکه مسئله این است که میگوید: «چرا تو داری؟ چرا دیگران دارند و من ندارم؟». فرد حسود نه تنها از نداشتههای خود رنج میبرد، بلکه آرزو میکند طرف مقابل نیز چیزی نداشته باشد. این احساس منفی باعث میشود تمام تلاش خود را بکند تا دیگری را زمین بزند یا از موفقیت او جلوگیری کند.
کمالگرایی بیمارگونه؛ بسترساز حسادت مزمن
اغلب افرادی که مستعد افکار حسودانه هستند، دچار کمالگرایی نیز میباشند. افراد کمالگرا معمولاً آرمانگرا هستند و میخواهند همیشه بهترین باشند و در همه چیز سرآمد بمانند. آنها مدام در حال رقابت با اطرافیان خود هستند و در عمق وجودشان احساس نقص و شرم دارند.
این افراد تقریباً دارای طرحواره نقص و شرم هستند. همیشه احساس کمبود و تحقیر دارند و مدام خود را با دیگران مقایسه میکنند: «چرا دیگران دارند و من ندارم؟» حتی اگر در زندگی، با توجه به امکانات و وسع خود، پیشرفت کرده باشند، باز هم به دلیل اینکه همواره خود را در حال مسابقه و رقابت با دیگران میبینند، از خود راضی نیستند.
این افراد همواره خود را با دیگران مقایسه میکنند و با وجود پیشرفتهای خود، از جایگاهشان راضی نیستند. حتی وقتی با توجه به توان و موقعیت خود پیشرفت کردهاند، باز هم چون در رقابتی دائمی با دیگران به سر میبرند، احساس کمبود و تحقیر میکنند.
در جامعهٔ ما زیاد دیده میشود که فردی حتی با داشتن رشد اجتماعی، موقعیت مناسب، امکانات مالی و خانوادگی، وقتی از او میپرسی «آیا از زندگی راضی هستی؟» میگوید: «راضی نیستم».
این نارضایتی، بهتدریج زمینه را برای شکلگیری افکار حسادت در فرد فراهم میکند. وقتی این افکار حسودانه ایجاد شوند، ممکن است به رفتارهایی منجر شوند که هدفشان تخریب طرف مقابل است؛ یعنی فرد تمام تلاش خود را میکند تا دیگری را از داشتههایش محروم کند یا حتی آبروی او را ببرد.
حسادت در افراد نمایشی؛ ناشی از گم کردن خویشتن
گروه دیگری که مستعد حسادت هستند، افراد دارای «اختلال شخصیت نمایشی» میباشند. این افراد معمولاً «توجهطلب» هستند و همواره میخواهند مورد توجه دیگران قرار بگیرند. آنها در هر گروهی که قرار میگیرند، سعی میکنند خود را شبیه به اعضای آن گروه کنند:
- اگر با افراد درسخوان باشند، سعی میکنند مثل آنها درس بخوانند؛
- اگر با افراد ولخرج معاشرت کنند، سعی میکنند مانند آنها رفتار کنند.
به عبارت دیگر، این افراد مدام در حال تغییر چهره و رفتار خود هستند تا مورد پذیرش قرار بگیرند. آنها به قول معروف «شکلکهای» مختلفی به صورت میزنند و ماسکهای شخصیتی خود را عوض میکنند. چنین افرادی آرامش ندارند، چون همیشه نگران این هستند که جامعه یا اطرافیان از آنها چه انتظاری دارند. آنها خود واقعیشان نیستند و این مسئله برایشان عذابآور است. وقتی از آنها بپرسی «آیا از زندگی لذت میبری؟
پاسخ دهند: «هیچ لذتی از زندگی نمیبرم، چون همیشه دنبال این هستم که دیگران چه توقعی از من دارند».
این ویژگیها باعث میشود چنین افرادی مستعد افکار حسادت شوند و مدام بخواهند خود را شبیه دیگران کنند، نه برای رشد، بلکه برای جلب توجه یا پنهان کردن احساس کمبودهای خود.
راهکارهای هفتگانه قرآنی و روانشناختی برای درمان حسادت
برای درمان حسد، یک سری راهکار وجود دارد که در اینجا به هفت راهکار اشاره میکنیم. این راهکارها، راهکارهای قرآنی هستند.
اولین راهکار، «توجه به داشته ها و نعمتهای الهی» است. منظور از داشته ها، همان سرمایههای وجودی انسان است که خداوند متعال بنابر حکمت خود در اختیار او قرار داده و انسانها را منحصر به فرد کرده است. ممکن است این سرمایهها برای هر فردی متفاوت باشد؛ مثلاً خداوند به فردی مال زیاد میدهد، ولی فرزند نمیدهد؛ به کسی فرزند صالح عطا میکند، ولی مال و ثروت نمیدهد؛ به فردی ماشین نمیدهد، ولی نعمت سلامتی میبخشد.
دومین راهکار قرآنی برای درمان حسد، «توجه به عدالت خداوند» است. خداوند متعال وجود تفاوتها بین انسانها را بر اساس عدل خود میداند و این برتریهای ظاهری و نسبی را برای حفظ نظام زندگی لازم میشمارد. او به بندگان توصیه میکند که خود را با یکدیگر مقایسه نکنند، زیرا این مقایسهها تنها ظاهری است و شما از زوایای پنهان این قضیه غافل هستید.
در سوره زخرف آیه ۳۲، خداوند متعال درباره فلسفه تفاوتهای موجود در جهان میفرماید: «و برخی از آنان را از نظر درجه، بالاتر از بعضی دیگر قرار دادیم تا بعضی از آنها، بعضی دیگر را به خدمت بگیرند؛ و این لازمه نظام آفرینش است.»
سومین راهکار برای درمان حسد، «داشتن نگاه و نگرش توحیدی» است. یکی از درمانهای مؤثر برای حسد، داشتن نگاهی توحیدی نسبت به تفاوتهاست؛ یعنی هر آنچه در این دنیاست، متعلق به خداوند متعال است. همه تفاوتها و برتریها از آنِ خداست، و این تفاوتهای ظاهری بر اساس حکمت و عدالت الهی است.
چهارمین راهکار برای درمان حسد، «ایمان به خداوند و صبر» است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند:
«اهمیت دادن به یاد خداوند باعث اصلاح قلب و پاکسازی آن میشود و قلب انسان را از بیماریهای روانی دور میکند.» کسی که ایمان واقعی به خداوند داشته باشد، حسد به قلبش راه نمییابد.
پنجمین راهکار، «شناخت توانایی ها و استعدادهای مثبت و واقعبینانه فرد» است. همانطور که پیشتر اشاره شد، یکی از عوامل اصلی ایجاد حسادت در فرد، از دست دادن اعتماد به نفس و احساس حقارت است. از این رو، یکی از اصول مهم بهداشت روان و جلوگیری از حسادت، شناسایی استعدادها و قابلیتهای فرد است.
فرد حسود به جای اینکه نعمت های دیگران را آرزو کند و حسادت کند باید به ویژگیهای مثبت خودش فکر کند و به دنبال کشف استعدادها و تواناییهای خود باشد. همچنین باید بداند که فرد مقابل نیز با زحمت و سختی به این جایگاه رسیده است؛ بنابراین او نیز میتواند با تلاش و پشتکار، به موفقیتهای مشابهی دست یابد.
به جای اینکه حسادت کند، اعتماد به نفس نداشته باشد و احساس شکست کند، میتواند با تلاش و پشتکار، خود را به جایگاهی که حق اوست و دوست دارد برساند.
ششمین راهکار، «افزایش روحیه قناعت و رضایتمندی» است. در تعالیم اسلام، به اعتدال و قناعت بسیار توجه شده است. اگر انسان خود را از تعلقات دنیوی آزاد کند، راحتتر و با رضایتمندی بیشتری زندگی خواهد کرد. امام علی(ع) میفرمایند: «هر کس به اندازه نیاز خود بسنده کند، آسایش و راحتی پایدار و منظمی خواهد داشت.»
هفتمین راهکار، «آشنایی با ضررهای حسادت» است که تا حدی حالت درمانی و پیشگیرانه دارد. وقتی فرد بداند که حسادت چه آثار مخرب دنیوی و اخروی به همراه دارد، دیگر سراغ آن نخواهد رفت و نگاهی از بالا به خود و زندگی پیدا خواهد کرد.
از جمله آثار مخرب حسادت میتوان به انزوای اجتماعی، اضطراب شدید (که بیشتر جنبه روانشناختی دارد)، غیبت کردن، تهمت زدن و دیگر آسیبهای اخلاقی است که آثار دنیوی و اخروی دارد اشاره کرد. شناسایی و آشنایی با این ضررهای مخرب، خود به عنوان یک عامل پیشگیرانه عمل میکند.